مکتب : به انواع شیوه های برخورد با کلمه در نگرش گفته می شود. پس مکتب دارای جهان بینی خاص خود است. که خود بر دو نوع است یا بنا بر باید ها و نباید ها چهارچوب ساز هستند شامل تمامی مکاتب غرب، یا چهارچوب ساز نیستند مانند مکتب اصالت کلمه، که نه تنها چهارچوب ساز نیست بلکه مولفه های فلسفی ادبی آن مانند فراروی از چهارچوب بسته، جنس سوم، ارتباط بی واسطه، دیالکتیک ادراکی و..بستری در جهت رها سازی شاعران و نویسندگان از بندها و چهارچوب های مکاتب پیشین است. مکاتب می توانند سبک هایی را بنا بر مولفه های خود به وجود بیاورند.
سبک: به انواع شیوه های برخورد با کلمه در نگارش، یعنی به انواع شیوه های نگارشی گفته می شود.پس ما چند نوع سبک داریم.
سبک دوره : بنا بر نیاز ادبی یک دوره خاص شکل میگیرد. و غالبا تحت لوای یک جریان فکری و نگرش خاص، حرکتش را آغاز می کند. مانند جنبش شعر نیمایی که تحت تاثیر مکتب سمبولیسم و نوشته های استفان مالارمه و استاد مکتبی اش آرتو رمبو قرار گرفت.
سبک شخصی: کسی که به زبان ادبی خاص خودش رسیده باشد، مثلا احمد شاملو، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد، مهدی اخوان ثالث، نصرت رحمانی و..که پیرو نیما و سبک دوره ی نیمایی بودند، و در آن به سبک شخصی رسیدند.
سبک جمعی : آثاری که توسط چند نفر یا یک گروه معمولا در کارگاهی شکل می گیرند را شامل می شود. در این نوع تفاوت های فردی وجود دارد اما یک یا چند مولفه ی نگارشی را الگوی مشترک خود قرار می دهند. مانند کارگاه شعر آقای سید علی صالحی.