تبارشناسی مفهوم "خال هندو" در دیوان خطائی
خال هندو به چه معناست؟ عرفاء در جهان اسلام بسیار از این ترکیب مفهومی برای بیان مکنونات قلبی خود استفاده کردهاند و در ایران هم شعراء در زبان-جهانهای عربی و ترکی و فارسی (جهان عتف) استفاده کردهاند. این ترکیب همزمان یک وجه ظاهری دارد و وجوهی باطنی که موجب شده است که عرفاء نگاه معناداری به این ترکیب داشته باشند. در معنای ظاهری "خال هندو" اشارت به نقطه قرمز رنگی دارد که معمولاً زنان "هندو یا دهارما مذهب" و "جین مسلک" در مرکز پیشانی خود قرار میدهند. اما سوال اینجاست که این "خال" که زنان هندوستانی بر پیشانی خود قرار میدهند چه ربطی به حالات عرفانی صوفیان و شهودات عرفاء و دقائق نظری حکماء دارد؟ البته جالب است بدانیم که قرمزی خال در ادبیات "جهان عتف" (جهانی که به سه زبان عربی و ترکی و فارسی شکل تمدنی گرفته) تبدیل به رنگ سیاه شده است و شعراء این سیاهی خال را مورد امعان دقائق نظری خود قرار دادهاند. به عنوان مثال، حافظ و صائب و شهریار در باب "خال هندو" به ترتیب اینگونه سرودهاند:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزاء را
بنابراین ترکیب "خال هندو" جایگاه ویژهای در ادبیات عرفانی دارد اما پرسش اینجاست که این ویژگی چه مبانی نظری دارد؟ به نظر میآید برخی بر این نظر هستند که در مذهب دهارما (مسلک هندوان) :مرحله خال" یکی از مراحل سیر و سلوک در بین پیروان این مذهب است. به عبارت دیگر، به نظر میآید که علاقه عرفاء و دروایش به ترکیب "خال هندو" صرفاً یک ظرافت ادبی نیست بل نشان از مشترکات فهم عرفانی و درک حِکمی بین عرفاء و دروایش و حکماء در جهان اسلام و حکمای هندی دارد. به سخن دیگر، رفت و آمد حکماء و دروایش بین هند و ایران و ترکستان و بالکان و قفقاز و آناتولی و تبت و هیمالایا از ازمنه قدیم رایج بوده است و این ترکیب صرفاً جنبه استعاری ندارد بل ریشه در تعاملات فرهنگی بین هند و جهان اسلام دارد و ظهور و بروز و نمود ترکیب "خال هندو" در اشعار عربی و ترکی و فارسی اتفاقی و استعاری نیست حتی اگر ابعاد استعاری هم پیدا کرده باشد. حال اجازه دهید به این بپردازیم که از منظر گنوسی در بین عرفای هندی خال یا بوتو و بیندی (Bindi) -که در زبان سانسکریت به معنای نقطه و خال است- با "آجنا" یا "چاکرا" ارتباط دارد. چاکرا یا آجنا اشاره به "حکمت پنهان" یا چشم ثالث دارد. این سخن بدین معناست که خال یا همان بیندی که بر پیشانی زده میشود نشانی از ماندالا است و نمایانگر عالَم است که در بین دو چشم انسان بر روی پیشانی بعد از سیر و سلوک توسط راهنمای حقیقت زده میشود و این همان چشم سوم است که سالک پس از وصول به آن دائمالذکر باید باشد و متوجه نقطه کانونی حقیقت و دهارما (راه). بنابراین خال قرمز نشانگر تکریم و یادآوری مداوم ذکر حق در مرکز افکار سالک میباشد. به سخن دیگر، عرفاء و دروایش در جهان اسلام با این ایده در باب "خال" آشنایی بنیادین داشتند و از این مفهوم گنوسی برای تفسیر مکنونات قلبی خویش استفاده میکردند. خال هندو در عرفان کنایه از "وحدت حقیقت" و اشارت به "عالم غیب" است. به تعبیر دقیقتر، هنگامیکه عرفاء از مفهوم "خال هندو" استفاده میکنند به زبان ساده در باب وحدت وجود سخن میگویند. خال نقطه وحدت حقیقی است. در چارچوب نظری صوفیه خال اشاره به مبدا و منتهای کثرت میباشد و به معنای ظلمت نیز به کار میرود که این ظلمت نسبت عمیقی با "وضع انسانی" یا "هبوط" دارد که به موجب آن وجود آدمی دچار عدم آگاهی نسبت به "انوار الهی" میشود و تا مواجهه بنیادین با پیر یا مراد یا قطب و یا امام پیدا نکند "چشم سوم" او بینا نخواهد شد. همانطور که اشاره کردیم خال هندو شبیه یک نقطه است و این یعنی نقطه "رمز وحدت" است و منبع لایزال هستی است. حال با این مقدمات اجازه دهید برویم سراغ دیوان خطائی که در آن مفهوم "خال" و "خال هندو" مورد استعمال قرار گرفته است و از خود بپرسیم که آیا شاه اسماعیل در زبان ترکی با این جهان فکری نسبتی داشته است و اگر داشته است این نسبت را آیا میتوان در اشعار و افکار او ردیابی کرد؟ در غزل سیصد و سه در دیوان خطائی ما با این بیت روبرو میشویم که شاه اسماعیل از یار مهرو سخن میگوید و میپرسد آیا این زیبایی آفت دلها است یا صرفاً چهرهایی از یار زیباست؟
یوزون گوردوم سنون ای یار مهرو
کونوللر آفتی یا یوزمودور بو؟
پس از وصف روی و لب یار، شاه اسماعیل میگوید
حبشدور کیم مسافر رومه دوشموش
یوزون صحنیندهکی اول خال هندو
در این بیت همانگونه که مشاهده میکنید خطائی به ترکیب "خال هندو" در صحنِ چهرهی یار اشاره میکند ...
#شاه_اسماعیل_خطائی@seyedjavadmiri