Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)

#مونتسکیو
Канал
Логотип телеграм канала Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
@volupteПродвигать
1,17 тыс.
подписчиков
1,48 тыс.
фото
7
видео
22
ссылки
"نقطه‌ی آغازين هميشه كامجویی(وولوپته) است؛ تكانه‌ی لذتی كه در رويارويی با اثر هنری به انسان دست می‌دهد. بعد منتقد گامی جلوتر می‌گذارد تا چرايی اين لذت را تحليل كند." https://www.instagram.com/volupte_art_and_culture?igsh=Z ادمین: @hoomanh71
سامان‌دهی منطقی نهادها امکان می‌دهد که جلوی سوءاستفاده‌های از قدرت را گرفت. چگونه؟ مونتسکیو پاسخ می‌دهد:《برای این که کسی نتواند از قدرت سوءاستفاده کند، باید ترتیبی برای امور داد تا قدرت جلوی قدرت را بگیرد》. طبیعت انسانی به اندازه‌ی کافی نرمش‌پذیر و نرم هست تا نهادی که در سایه‌ی آن می‌زید بتواند رفتارش را به گستردگی تعیین کند. بنابراین، نیازی به قدرتی مطلق نیست تا با تهدید مرگ به اراده‌ی انسان مهار زند _ انسانی که به باور هابز اساساً بلندپرواز و سرکش می‌نماید؛ این قدرت خنثاگر، خود، می‌تواند بر پایه‌ی تقسیمی منطقی، به این گونه خنثا گردد که قدرتی رویاروی قدرتی دیگر نشیند.

متن: تاریخ فکری لیبرالیسم، پی‌یر منان، ترجمه‌ی عبدالوهاب احمدی، نشر آگه

#مونتسکیو #هابز #پی_یر_منان

@volupte
منتسکیو در روح‌القوانین تبدیل موضوعِ جامعه‌شناسی و سیاست را به استاتیک مهمترین وظیفه‌ی خویش می‌شناسد. هدفِ منتسکیو تنها این نیست که فرمها و انواعِ مختلفِ ساختار حکومتهایی مانند: خودکامگی، سلطنت مشروطه و جمهوری را توصیف کند و آنها را به‌طور تجربی ارائه دهد بلکه در عین حال می‌خواهد ساختار این حکومتها را با آن نیروهایی بازسازی کند که به‌وجودآورنده‌ی این حکومتها هستند. اگر به آن نیروها باید کارکرد و وظیفه‌ی مناسبشان را محول کرد و اگر می‌خواهیم نشان دهیم که آن نیروها می‌توانند در ساختنِ شکلِ حکومت یک کشور به‌ گونه‌ای به کار گرفته شوند که آرزوی بیشترین آزادیِ ممکن را تحقق بخشند شناخت آن نیروها ضروری است. به‌علاوه منتسکیو می‌کوشد تا نشان دهد که این آزادی هنگامی امکان‌پذیر است که هریک از این نیروها را محدود و با نیروی دیگری مقید سازیم. آموزه‌ی مشهور منتسکیو درباره‌ی《تفکیک قوا》چیزی نیست جز همین گسترش همساز و کاربرد ملموس (کانکریت) این اندیشه‌ی اساسی او. نظریه‌ی《تفکیک قوا》می‌کوشد تا تعادل ناپایداری را که در دولت موجود است و خصلتِ فرمهایِ تکامل‌نیافته‌ی آن است به تعادلی با ثبات مبدل کند. نظریه‌ی《تفکیک قوا》حتی از این هم پیشتر می‌رود و می‌کوشد تا نشان دهد چه پیوندهایی باید میان این قوا موجود باشد تا هیچ‌یک نتواند بر دیگری چیره شود و هریک دیگری را متقابلاً متوازن کند و بدین ترتیب این قوا اجازه دهند تا گسترده‌تردین میدان برایِ آزادی ایجاد گردد.

متن: فلسفه‌ی روشنگری، ارنست کاسیرر، ترجمه‌ی یدالله موقن، نشر نیلوفر

#مونتسکیو #ارنست_کاسیرر

@volupte
توکویل در کارِ آفریدن اسطوره‌ی پسندیده‌ای بود. جنبه‌ی اخلاقی دادن به مشارکت سیاسی یکی از جنبه‌های عدم تمرکز امریکایی بود که او را غافلگیر کرد _ و هنگام بازدید باستن, ستایش راستین او را برانگیخت. در شهرهای مستقل, اهالی ناگزیرند کارها را به کمک همدیگر انجام بدهند; این نیاز و مجال, پدیدآورنده‌ی حس دلبستگی متقابل و روح مدنی است و نشانه‌ی آن است که یک نظام سیاسی می‌تواند, از طریق شرکت‌دادن مردم در تصمیم‌گیری و اجرای امور, آنان را به‌سوی اخلاق رهنمون سازد. لیبرال‌های دوران بازگشت, مثل کنستان و بارنت, مزایای عملی خودگردانی محلی را پیش‌بینی کرده بودند, اما توجه آن‌ها, در درجه‌ی نخست به سنت منتسکیو معطوف بود یعنی پراکندن قدرت و پدید آوردن طبقه‌ی تازه‌ی سیاسی یا "نخبگان". اکنون نهادهای امریکایی, توکویل را متقاعد می‌ساخت که اخلاقی‌کردن مشارکت سیاسی نیز حایز اهمیت است. او رفته‌رفته به این نتیجه می‌رسید که روح مدنیِ پرورده‌ی خودگردانیِ محلی, تضمین غایی در برابر تعدی قدرتی دور از دسترس و قیم‌وار, یعنی شکل دیوان‌سالار دولت است.

متن: اندیشه‌ی توکویل, لَری سیدِنتاپ

#توکویل #مونتسکیو #لری_سیدنتاپ

@volupte
شاید ساده‌ترین شیوه‌ی برخورد با کتاب روح‌القوانین بررسی تأثیر آن بر معاصرانش باشد. روشنگری در جهت فهم جهان, آن هم به شیوه‌ای خاص, کوشید. دانش می‌بایست وجهی علمی می‌داشت; به این صورت که طیف گسترده‌ای از رخدادهای طبیعی را ذیل چند قانون علمی ثابت قرار می‌داد. هرچه دامنه‌ی رخدادها وسیع‌تر و تعداد قوانین محدودتر می‌شد, فهم بهتری حاصل می‌گردید. فیزیک, در شکل دکارتی یا نیوتونی آن, سنگ بنای همه‌ی تبیین‌های درخور توجه علمی را تشکیل می‌داد.
...
روح‌القوانین عمدتاً به مسئله تحول قوانین بشری پرداخته است. احتمالاً منتقدان همگی بر باورند که قوانین عبارت از مناسباتی است که از طبیعت امور جهان فیزیکی و حیوانی برگرفته شده‌اند, اما به نظر می‌رسد, جهش‌پذیری امور انسانی و وجود تنوع گسترده در تجربه‌های بشری, خود گواهی بسیار قوی در تأیید این نکته باشد که آنچه در خصوص سایر بخش‌های طبیعت مصداق دارد, احتمالاً درباره‌ی جهان تجربه‌های اجتماعی و سیاسی بشری صادق نباشد. این که قوانین بشری قابل تغییرند و تغییر می‌کنند, خود دلیل بر این است که امور بشری تابع همان قوانین ثابت جاری در بقیه‌ی طبیعت نیست.
...
قانون‌گذاران انسان‌اند و اشتباه می‌کنند. آب‌وهوا به منزله‌ی یک عامل بنیادی تعیین‌کننده, دست‌کم در ابتدا چندوچون جامعه را می‌سازد. بعدها مونتسکیو عوامل طبیعی مربوط به خاک و چشم‌انداز طبیعی و بعدتر علل اخلاقی, یعنی مذهب, قوانین, حکومت, سنت, آداب و اخلاق را نیز به این همه افزود. تعامل این علت‌ها و تأثیرشان بر رفتار آدمی به روح کلی (اخلاقی, اجتماعی و سیاسی) معروف, یعنی فرهنگ یک جامعه شکل می‌دهد. مونتسکیو احتمالاً از ما می‌خواست که برای عملکرد این علل نوعی نظم گاه‌شمارانه قائل شویم. در بدو تشکیل یک جامعه, علل و اسباب فیزیکی بیش‌ترین نقش را در تعیین شکل‌بندی فرهنگی جامعه‌ی مزبور ایفا می‌کنند, اما در جریان تحول جامعه, نقش تأثیرگذار علل اخلاقی به روی روح کلی جامعه بیش‌تر و بیش‌تر می‌شود. روح کلی یک جامعه, ساده یا پیچیده, همانا مواد خامی است که در اختیار قانون‌گذار قرار می‌گیرد.

متن: تاریخ اندیشه‌ی سیاسی غرب (٢), جان مکللند

#مونتسکیو #جان_مکللند

@volupte
تا قرن هجدهم, تفکرات و باورهای دموکراتیک یا وسیعاً مطرح نگردیده یا خوب درک نشده بودند. در تمام کشورها منطق برابری فقط در میان تعدادی اندک و آن هم قشر ممتاز آن جامعه حاکم بود. حتی درک اینکه یک جمهوری دموکراتیک در راه تأسیس نهادهای سیاسی خود به چه چیزهایی نیاز دارد محال می‌نمود. آزادی بیان در سخنرانی‌ها و مطبوعات جداً محدود بود, به‌ویژه اگر برای انتقاد از شاه به کار گرفته می‌شد. مخالفین سیاسی فاقد حقوق مشروع و قانونی بودند. تصور وجود《مخالفین وفادار به اعلیحضرت پادشاه》ایده‌ای بود که هنوز زمانش فرا نرسیده بود‌. عوامل سلطنت آشکارا در انتخابات تقلب می‌کردند.
...
قرن هجدهم به نظامی قانونی منجر شد که در آن, شاه و مجلس متقابلاً توسط اقتدار یکدیگر محدود می‌شدند; قدرت اشرافیت موروثی در مجلس اعیان توسط قدرت مردم در مجلس عوام متوازن می‌شد; و قوانینی که شاه و مجلس تصویب می‌کردند توسط قضاتی که غالباً, ولی البته نه همیشه, به یکسان از شاه و مجلس مستقل بودند, تفسیر می‌شدند.
این نظامِ ظاهراً شگفت‌انگیز که در آن نیروهای اجتماعی عمده‌ی کشور یکدیگر را کنترل می‌کردند و با هم توازن داشتند و همچنین جدائی قدرت‌های درون حکومت در قرن هجدهم تحسین بسیاری از اروپائیان را برانگیخت. از جمله‌ی آنان منتسکیو, فیلسوف سیاسی فرانسه بود که به ستایش از آن پرداخت, و همچنین در آمریکا نیز تدوین‌کنندگان قانون اساسی, که بسیاری از آنها امیدوار بودند بتوانند محاسن نظام انگلیسی را حفظ کنند بدون آنکه از مضار سلطنت آسیب ببینند, به تحسین آن پرداختند. جمهوریتی که آنان بنا کردند به زودی تبدیل به نوعی الگو برای بسیاری از جمهوری‌های دیگر شد.

متن: درباره‌ی دموکراسی, رابرت دال

#رابرت_دال #مونتسکیو

@volupte
منتسکیو بر این باور است که توجه انگلیسی‌ها به تجارت تأثیری تمدن‌ساز دارد. صرف‌نظر از منافع مادی شکوفایی اقتصادی, تجارت افق دید را وسیع‌تر می‌سازد و بر اختلافات ویرانگر مذهبی و ملی فایق می‌آید. به همین ترتیب, میل به
ورود به فعالیت‌های تجاری صلح‌آمیز اعتیاد انسان‌ها به فتوحات نظامی را درمان می‌کند و فضایلی نظیر صرفه‌جویی, سختکوشی, مدارا, دوراندیشی و نظم را پرورش می‌دهد. 

متن: پنجاه متفکر بزرگ سیاسی, یان آدامز و آر. دابلیو. دایسن

#مونتسکیو #یان_آدامز #آر_دابلیو_دایسن

@volupte
عواید دولت از دریافت سهمی از دارایی افراد تأمین می‌شود که برای امنیت اموال خود و استفاده بی‌دردسر از بقیه آن به صندوق دولت می‌پردازند. برای تعیین مقدار صحیح این عواید, باید هم احتیاجات دولت را و هم نیازهای فرد را در نظر گرفت. احتیاجات واقعی مردم هیچگاه نباید فدای احتیاجات موهوم دولت شود. احتیاجات موهوم دولت آن‌هایی هستند که از ضعف زمامداران و غرور بیهوده منبعث از طرحی اسرافکارانه و میل شدید به کسب افتخارات و برخی ناتوانیهای روحی که انسان را اسیر هوی و هوس می‌کند, ناشی می‌شوند. اغلب کارگزاران دستگاه حکومت که طبعی بی‌حوصله داشته‌اند, چنین تصور کرده‌اند که نیاز دولت همانست که به فکر کوچک و ناتوان آنها رسیده است.
...
این قاعده‌ای عمومی است که مالیاتها را می‌توان به تناسب آزادی مردم سنگینتر وضع کرد و به نسبت ازدیاد بندگان از میزان آنها کاست. [چون] این قاعده... از طبیعت مشتق شده است, در هر حال دگرگونی‌ناپذیر است... در حکومتهای معتدل چیزی هست که سنگینی مالیات را جبران می‌کند, و آن آزادی است. و در حکومتهای استبدادی معادل و جانشینی برای آزادی وجود دارد که سبک بودن مالیات است.

مونتسکیو

متن: خداوندان اندیشه‌ی سیاسی, و. ت. جونز

#مونتسکیو

@volupte
مونتسکیو, به‌پیروی از ارسطو, نظام‌های سیاسی گردآورده را به سه نوع تقسیم می‌کند: جمهوری, پادشاهی, استبدادی. در دولت استبدادی, فرمانِ حاکم حکومت می‌کند و پشتیبان او نه قانون بلکه دین یا عرف است. در پادشاهی, حکومت را هیئت حاکمه‌ای از صاحب‌منصبانی که مقام و رتبه‌ی متفاوتی دارند اداره می‌کنند. در جمهوری, تمام شهروندان نیازبه فراگیری ارزش‌های مدنی دارند و اینکه برای انجام وظایف عمومی تعلیم ببینند.

ویژگی مسلط در دولتِ جمهوری فضیلت است: ویژگی غالب در دو دولت دیگر به‌ترتیب افتخار و ترس است. منظور مونتسکیو این نیست که مردم در دولت جمهوری فضیلت‌مندند; منظورش این است که باید فضیلت‌مند بشوند. نیز منظورش این نیست که مردم در دولت پادشاهی احساس افتخار می‌کنند و در حکومت استبدادی ترس است که بر همه حکومت می‌کند; اما اگر این ویژگی‌ها غالب نباشند, این دو نوع حکومت نمی‌توانند به‌راحتی عمل کنند.

متن: روشنگری, آنتونی کِنی

#مونتسکیو #آنتونی_کنی

@volupte
بدون تجمل کار پیش نمی‌رود. اگر ثروتمندان حیف و میل نکنند, فقرا از گرسنگی می‌میرند.

مونتسکیو

#مونتسکیو

@volupte