زندگی به سبک شهدا

#مبارک
Канал
Логотип телеграм канала زندگی به سبک شهدا
@shohada72_313Продвигать
643
подписчика
32,4 тыс.
фото
32,4 тыс.
видео
2,4 тыс.
ссылок
کانال زندگی به سبک شهدا آیدی کانال: @shohada72_313 ارتباط بامدیرکانال: @Ahmadgholamii ادمین تبادلات: @faramarzaghaei کانال مادرسروش: http://sapp.ir/shohada72_313 کانال مادر ایتا: eitaa.com/shohada72_313
﷽یاد خاطرات عاشقان شهدا﷽

روز دختر به دخترهایی که پدران بهشتی و آسمانی دارند خیلی
مبارک ...
💓💞🎂💕🎊
یادگار شهید!
امروز به نیابت از همه ی ما با دل پاک و مهربانت زنگ بزن به آسمان‌ها و بگو الو بهشت؟میتونم با بابام صحبت کنم؟....


🌺بیاد دختران
#شهدا بالخصوص دختران شهدای مدافع حرم

#ڪریمہ_اهل_بیٺ🌼🎉
#میلاد_حضرت_معصومه(س)🌺
#روز_دختر🌺
#مبارک_باد🌼🎉


#کانال_زندگی_به_سبک_شهـدا
🆑 @shohada72_313👈
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تولد امام حسین علیه السلام بر تمام شیعیان عالم و محبانش مبارک باد
حسین جان ❤️

آورده صبا از گذرت عطرِ خدا را
تا روزی ما نیز کند کرب و بلا را

انگار که فهمیده نسیمِ سحری باز ...
صبح است و دلم لک زده ایوانِ طلا را

#صلےالله_علیک_یااباعبدالله❤️

🌹#میلاد_خط_سرخ_عشق
#میلاد_امام_حسین(ع)
#مبارک_باد

#کانال_زندگی_به_سبک_شهــدا
📡  @shohada72_313👈
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#امام_مهدی_و_شهدا

بر مهدی و آن هاله نورش صلوات
بر خال لب و جام ظهورش صلوات

بی پرده همه ی انس و ملک میگویند
بر سال و مه و وقت ظهورش صلوات

پ.ن: این کلیپ با تکنیک دیپ فیک ساخته شده است.

#السلام_علیڪ_یا_بقیة_الله
#میلاد_امام_زمان(عج)
#مبارک_باد

#شبتون_مهدوی🌷

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
زندگی به سبک شهدا
"رمان 📚 #از_روزی_که_رفتی 🍃🍃 #قسمت8⃣6⃣ #روز_تولد_بود و #فخرالسادات هم #آمده بود. #صدرا و #رهایش با #مهدی کوچکشان. #سیدمحمد و #سایه ی این #روزهایش . #حاج_علی و #زهرا خانم که #همسر و #خانم خانه اش شده بود. آن هم با #اصرارهای_آیه_و_رها...! #محبوبه…
"رمان 📚

#از_روزی_که_رفتی 🍃🍃

#قسمت96⃣


#آرمیا_پاکت_نامه_را_باز_کرد:

سلام...!

امروز #تو توانستی #دلی را به دست آوری که روزی #دنیارابرای #آیه زیر و رو میکردم...!
#تمام_هستی_ام_را...


#جانم را، #روحم را، #دنیایم را به دستت #امانت میدهم...! #امانتدار باش...!

#همسر_باش...!
#پدر_باش..!


#جای خالی ام را #پر کن...! #آیه ام شکننده است...!
#مواظب_دلش_باش..!


#دخترکم_پناه میخواهد،
#پناهش_باش...!
#دخترم و #بانویم را اول به #خدا و بعد به #تو_میسپارم...


#ارمیا نامه را در #پاکت گذاشت و پاکت را در #جیبش.

لبخند جزء #لاینفک صورتش شده بود.

انگار #زینب_پدردار شده بود..!


صدرا: گفته #باشم‌_ها...!

ما #آیه خانم و
#زینب_سادات رو نمیدیم #ببریا،
تو باید بیای #همینجا..!

ارمیا: خط و نشون نکش..!
من تا #خانومم نخواد کاری نمیکنم،
شاید جای #بزرگتری بخواد...!


آیه #گونه_هایش رنگ گرفت.
رها: یاد بگیر #صدرا، ببین چقدر
#زن_ذلیله...!


ارمیا: دست شما درد نکنه...!
#آیه_خانوم چیزی به #دوستتون نمیگید...؟


آیه رنگ آمده‌ به #صورتش، پس رفت..!
زهرا خانم: #دخترمو اذیت نکن #پسرم...!


فخرالسادات: #پسرم گناه داره، #دخترت خیلی #منتظرش گذاشته...!


#ارمیا نگاهش را با #عشق با #فخرالسادات دوخت، #مادر داشتن چقدر
#لذت_بخش_بود.


محمد: #داداشم داره #داماد میشه...!

ِکل کشید و #صدرا ادامه داد:
_پیر پسر ما هم #داماد شد...!

ارمیا به سمت حاج علی رفت:
_حاجی،
#دخترتون_قبولم کرده...!
شما چی...؟

#قبولم_میکنید...؟

حاج علی: وقتی #دخترم قبولت کرده، من چی بگم..؟

#دخترم حرف
#دل_باباشو میدونه،
#خوشبخت_بشید...!

#ارمیا دست #پدر را بوسیده بود.
این هم
#آرزوی_آخرش
"حاج علی پدرش شده بود."


ساعت 9 #شب بود و بحث #عقد و #مراسم بود.

#محمد و #صدرا سر به سر #ارمیا میگذاشتند و گاهی #آیه را هم #سرخ و #سفید میکردند.


#تلفن_خانه_زنگ_خورد.
#حاج_علی بلند شد و
#تلفن خانه را جواب داد.

#دقایقی بعد #تلفن را قطع کرد و رو به
#آیه کرد:

_آیه بابا به آرزوت رسیدی..!
#آقا داره میاد
#دیدن_تو و #دخترت...!

#پاشو..

#تا_یک_ساعت_دیگه_میان...!
#ارمیا به چهره ی #بانویش نگاه کرد.


#یاد_فیلمی افتاد که #صدرا برایش #تعریف کرده بود.

آنقدر #اصرار کرده بود که آنرا #نشونش دادند
#هقهقهایش را
شنیده بود.

آرزوهایش را...!

#ارمیا همه را میدانست #جز اینکه چرا #آیه در
تنهایی هایش هم #حجاب داشت...!


#ارمیا که از #موهای_سپید شده ی
بانویش نمیدانست...!

نمیدانست که
غمها #پیرش کرده اند...!
که اگر میدانست
#سه_سال صبر نمیکرد...!


صدای #زنگ در که آمد،
#آیه_جان_گرفت...


آیه #دستپاچه بود...!
همه دستپاچه بودند جز
#ارمیا که
#بانویش را نگاه میکرد...!

"به #آرزویت رسیدی #بانو...؟

#مبارک_است..."


¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤


اذنی بده؛ روی ارتش ما هم حساب کن
بی بی شام بلایم شتاب کن

این سیل کوفه ی پیمان شکن که نیست
با خون این جماعت اشقی خضاب کن

ارتش که خواب ندارد برای،برای تو
روی سه ساله دخترما هم حساب کن

این روسیاهی دنیا به آخر است
کاخ تمام بی صفتان را خراب کن

فروردین 95


🌷نویسنده: #سنیه_منصوری

#پایان......

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
زندگی به سبک شهدا
"رمان 📚 #از_روزی_که_رفتی🍃🍃 #قسمت3⃣5⃣ #صدرا: من #گفتم...! #رها خیلی وقته اینجاست. شیدا: #منظورمون #اون دختره نیست...! #آیه: منو #رها_جان_همکاریم؛ از اوایل #دانشگاه بود که #همکلاس شدیم. #تو_کلینیک_صدر_هم، #دکترامون رو توی یک #روز ارائه دادیم؛ البته…
"رمان 📚

#از_روزی_که_رفتی🍃🍃

#قسمت45⃣

#تحویل_سال_نزدیک_بود.


#آیه سفرهی #هفت_سینش را روی #قبر ِ #همسرش در #بهشت_معصومه چیده بود،


#حاج_علی سر #مزار رفته بود، #فخرالسادات روی #قبر_همسرش سفره #چیده بود؛

#چقدر تلخ است این #روز که #غم در دل #بیداد_میکند...!


#سال که #تحویل شد، #جمعیت زیادی خود را به #مزار_شهدا رساندند #فاتحه میخواندند و #تسلیت میگفتند.


" #معامله ات با #خدا چگونه بود که دو سر #سود بود..؟

چگونه #معامله کردی که بزرگ این #قبیله ی هزار #رنگ شدی...؟


چه چیزی را #وجه_المعامله کردی که همه به #دیدارت میآیند....؟ #تنها کسی که #باخت من بودم... من تو را #باختم... من همه ی #دنیایم_را_باختم...!"


#ِدلش_درد_میکرد
#ساعات زیادی در #سرما روی #خاک‌ بود...!
روی #زمین نشسته بود...!

#دستی روی #شکمش کشید و #کمرش را #صاف کرد.


#فخرالسادات_کنارش_ایستاد:

_با تو #خوشبخت بود... خیلی #سال بود که #دوستت داشت؛ شاید از همون #موقعی که پا توی اون #کوچه گذاشتی، همه ش دل دل میکرد که کی #بزرگ میشی، همه ش دل میزد که نکنه از #دستت_بده؛


بااینکه #سالها بچه دار نشدید و اونم #عاشق بچه ها بود اما تو براش #عزیزتر بودی؛ خدا هم #معجزه کرد برای #عشقتون، مواظب #معجزه_ی_عشقت_باش...!


#حاج_خانم دور شد. #حاج_علی به سمت #آیه می‌آمد، #گفته بود که بعد از #تحویل_سال می‌آید و #آمده بود.


#حاج_علی نشست که #فاتحه بخواند که #گوشی آیه #زنگ خورد؛ #رها بود:
_سلام، #عیدت_مبارک...!

آیه: سلام، #عید تو هم #مبارک، کجایی..؟
#ِسرخاکِ #سینا،

رها: اومدیم سرخاک #پدرش و #پدرم...!
آیه: #مهدی_کجاست...؟

رها: آوردمش سر #خاک_باباش، باید #باباش رو #بشناسه دیگه...


#آیه: کار #خوبی کردین، #سلام منو به همه برسون و #عید رو به همه #تبریک
بگو.


#تلفن را قطع کرد و برگشت. #مردی کنار
#پدرش نشسته بود و #دستش را #روی_قبر گذاشته و #فاتحه میخواند..


#قیافه_اش آشنا نبود. نزدیک که رفت...

#حاج_علی گفت:
_آقا #ارمیا هستن.


"ارمیا..؟ #ارمیا چه #کسی بود..؟
چیزی در #خاطرش او را به شب #برفی کشاند.

نکند همان #مرد است..!
چرا #انقدرعوض شده است..؟


این #ته_ریش چه بود...؟"
صورت #سه_تیغ شده اش مقابل #چشمانش ظاهر شد و به #سرعت_محو شد.


" #اصلا به من چه که او #چگونه بود و #چگونه هست...؟ #سرت به کار #خودت باشد..!"
#سلام کرد و به #انتظار_پدر ایستاد.


ارمیا که #فاتحه خواند رو به #حاج_علی کرد:
_حاجی #باهاتون حرف دارم..!


#حاج_علی سری تکان داد که #آیه گفت:
_بابا من میرم #امامزاده...!



ارمیا: اگه میشه #شما هم بمونید...!


#حاج_علی_تایید_کرد_و_آیه_نشست...



🌷نویسنده: #سنیه_منصوری

#ادامه_دارد...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
#دهم_ربیع_الاول
موسم وصل دل و دلبر مبارڪ
شــادی دلهای غم‌پرور مبارڪ

به تمــام خلـــق دو عــالـــم
جشن دامـادی پیغمبــرمبارڪ

#مبارک_باد
#لبیک_یا_رسول_الله


#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
🌼💐☘️🌸☘️💐🌼

#طنز_جبهه_ها

#ترب_میخواهی ؟

تعداد مجروحین بالا رفته بود ، فرمانده از میان گرد و غبار انفجارها دوید طرفم و گفت :
سریع بی سیم بزن عقب ، بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد!
شستی گوشی بیسیم را فشار دادم ، به خاطر اینکه پیام لو نرود و عراقیها از خواسته مان سر در نیاورند پشت بیسیم باید با کد حرف می زدیم.
گفتم : " حیدر حیدر رشید " چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید ، بعد صدای کسی آمد :
- رشید بگوشم
- رشید جان حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید!
-هه هه دلبر قرمز دیگه چیه ؟
-شما کی هستی ؟ پس رشید کجاست ؟
- رشید چهار چرخش رفته هوا ، من در خدمتم .
-اخوی مگه برگه کد نداری؟
- برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی می خوای؟
دیدم عجب گدفتاری شده ام ، از یک طرف باید با رمز حرف می زدم از طرف دیگر با یک آدم شوت طرف شده بودم .
- رشید جان از همانها که چرخ دارند!
- چه می گویی ؟ درست حرف بزن ببینم چه می خواهی ؟
- بابا از همانها که سفیده
- هه هه نکنه ترب می خوای
- بی مزه! بابا از همانها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره
- د ِ لا مصب زودتر بگو که آمبولانس می خوای!
کارد می زدند خونم در نمی آمد ، هر چه بد و بیراه بود به آدم پشت بی سیم گفتم.

📚 کتاب رفاقت به سبک تانک


🌼 #هفته
🌼🌺 #وحدت
🌼🌺🌼 #مبارک
بوے گلها
عالمے را مست و حیران میڪند

دیدن مهدے
هزاران درد ، درمان میڪند

مدعے گوید
ڪہ با یڪ گل نمے گردد بهار

من گلے دارم
ڪہ دنیا را گلستان میڪند.

#السلام_علیڪ_یا_بقیة_الله❣️
#میلاد_امام_زمان(عج)🎉
#مبارک_باد🎊❣️

@shohada72_313
یک روز نوشته میشود در تقویم
تعطیل! مناسبت ظهور مهدی...

برپا بکنیم نیمه ی شعبان هم
یک جشن بزرگ با حضور مهدی...

#جشن_نیمه_شعبان😍
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج🌸💚
#میلاد_امام_زمان(عج)🎉
#مبارک_باد🎊❣️

@shohada72_313
💕 #یا_صاحب_الزمان_عج💕🌿

خودت گفتے وعده در بهار اسٺ
بهار آمد دلم در انتـــظار اسٺ

بهار هر ڪسے عید اسٺ و نوروز
بهار عاشقان دیدار یــــار اسٺ

#2روز_تا_جشن_نیمه_شعبان😍
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج🌸💚
#میلاد_امام_زمان(عج)🎉
#مبارک_باد🎊❣️

@shohada72_313
میـلاد حسین خون بهاے دین اسٺ
این عید،حیاٺ شیعہ راتضمین اسٺ

امروز فرشتگان بہ هم مے‏گویند
احیاگر آیین محمد این اسٺ

#میلاد_امام_حسین(ع)🍃🌺
و روز پاسدار#مبارک_باد🍃🌺

@shohada72_313
🌟امشب سخن از جان جهان باید گفت
🌸توصیف رسول انس و جان باید گفت

🌟در شب ولادت امام صادق
🌸تبریک به صاحب الزمان باید گفت


#میلاد_پیامبر_اکرم(ص) 🌟
#میلاد_امام_جعفر_صادق(ع)🌟
#مبارک_باد🌟


@shohada72_313