#برگه_شوندان باید میرفت این تنپوشِ گوشتی در بارانِ صداها
وقتی تنام، کشتزارِ خارها بود
انزوای معلقِ خارپشتی بر دوش
و آن صدا که "تگرگ" بود
به فصولِ "برداشت" ایمان داشت
میکوبید به لامسههایِ دوزیست
به رویشگاهِ اجدادیام در قبیلهی بوتهها
آن صدا که "تگرگ" بود
میدانست / پشتِ خارها تهماندهی پوستی استعداد عجیبی دارد
به رویاندنِ چشمهایی دیگر
و رویشِ آغوشی در بازوهای آینده
نگاه کن
چگونه توی دستهایش لبهای گذشتهات جان میدهند
به لبهای نیامده
ببین
چینش آواهاست بر گوشهایِ آينده
و آن صدا که "تگرگ" بود
امتدادِ وحشیِ تو را میدانست
حتی در چمباتمهی مردمکات در حواشی تیغها
وقتی تویِ صداهای شکسته غلت میخورد
و از هجاهایِ تناش میگریخت...
#صحرا_کلانتری #و_آن_صدا_که_تگرگ_بودhttps://t.center/shavandanpage