#برگه_شوندان🔸#حافظ_و_نگاه_ایرانیاز آنجا که ذهنیت ایرانی حدود صد سال است که پس از مشروطه به معنای ماهوی با تمدن مدرن و اندیشه مدرن برخورد داشته ، بخش بزرگی از ادبیات و تفکر کلاسیک و بطور کل ساختمان اندیشگی ایرانیان و اغراق ها و امیال هایش مربوط به دوره پیشامدرن بوده و رنگ و بوی تاریخ خود را دارد ...
اما ما چند قله به ادبیات جهان ارائه داده ایم که با افتخار می توانیم از آن دفاع کنیم :
#فردوسی ، #مولانا، #خیام ، #سعدی و #حافظ...حافظ اهل سفر نبوده اما آنچه که از اشعارش بر می آید دارای اندیشه ای پیچیده و ژرف بوده و به فنون و صناعات شاعری در حد اعلای آن اشراف داشته و یکی از شاعرانی است که هوشمندانه عرصه شعر را زمینی کرده و نابسامانی های روزگار خود را در امکان شعر آورده و شعر را همنشین فراز و فرود تاریخ خود نموده است ...
رند بوده و دم به نفس یک مشرب خاص نداده و توانسته زبان حال عامی و خاص و عارف و فیلسوف باشد ...
این نشانگر روح سرکش ، ماجراجو و کارآزموده ای است که توانسته با اینکه یکی دو قرن قبل از رنسانس و انسان مداری پا به عرصه وجود نهاده اما بزرگانی چون
#نیچه و
#گوته را که فرزندان عصر روشنگری هستند به ستایش از خود وا دارد و این اتفاقی نیست ...
اما با همه این اوصاف این تک قله ها با همه اهمیت شان نمی توانند این بسنده گی را ایجاد کنند که از تجربه ساحت های متنوع و وسیع ادبیات و تفکر جهان باز مانیم و از أسیب شناسی نقاط ضعف و قوت تاریخ ادبیات و اندیشه بومی غفلت ورزیم ...
چراکه جهان در تحول دائمی است و سرعت این دگردیسی به حدی است که حتی ممکن است تفکر دیروزمان به تنهایی ، به درد امروز نخورد...
حافظ وجوه گوناگون دارد ؛ حافظ عارف ، حافظ فیلسوف ، حافظ معترض به نابسامانی های اجتماعی و حافظ تاریخی و زمانمند ...
بنظرم این ها وجوه گوناگون و تاویل های متفاوت از حافظ است و همین ابعاد متفاوت است که حضورش را در ذهنیت ایرانی موجه می کند ...
اما درینجا میخواهم بحث انتقادی دیگری را در قالب بیتی از حافظ که بنظرم شاکله اندیشگی ذهنیت ایرانی را به طور کلی نشان می دهد مطرح کنم :
"
چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست..."
این بیت شاید به نوعی بتواند مخرج مشترک
#نگاه_ایرانی به جهان و هستی محسوب شود...
حال اگر به جای سه واژه کلیدی(
چیست) ،(
معما) و (
دانا) در همین بیت به ترتیب واژه های (
هست) ، (
موقعیت) و (
آفریننده) را جایگزین کنیم، به لحاظ مفهومی اینگونه دگرگون می شود:
(
هست) این سقف بلند ساده بسیار نقش
ازین (
موقعیت)،هر(
آفریننده ای)،در جهان آگاه است.
این تغییر یعنی گذر از بینش افلاطونی به سمت بینش و نگاه مدرن از نوع نیچه ای...
که بنظرم نیاز است در ذهنیت ایرانی اتفاق بیفتد ...
یعنی به جای نگاه از زمین به آسمان ، نگاه ما به سمت آفرینندگی و خلاقیت خودمان معطوف شود ( از سمت دانایی به سمت آفرینندگی) ؛
یعنی بجای رویکرد کشف حقیقت( معما)، به سمت ساخت حقیقت(موقعیت) حرکت کنیم
و به جای چیستی ( که به حقیقتی بیرون از جهان پدیدارها نظر دارد ) ، نگاه ما به سمت خود هستی و جهان پدیدارها برگردد ...
این همان کاری است که
#نیچه و
#هایدگر در مورد دگرگونی جنبه متافیزیکی سنت تفکر غرب انجام دادند ...
اما باز درینجا این سئوال پیش می آید که آیا این تغییر نگاه باید عینا همان مسیری را طی کند که در سنت غربی اتفاق افتاده و ادامه یافته است؟
بنظرم می تواند اینگونه نباشد ، بلکه برقراری توازنی تازه و مدرن بین (بینش افلاطونی) و (بینش غیرمتافیزیکی) ، دستاوردی است که نیاز به همت و تلاش مضاعف و تازه ای دارد ...
در این هیچ شکی نیست که ایران چندین قله ادبی و فکری دارد که بعضی فرهنگ ها آرزوی داشتن یکی از آنها را دارند ...
بنظرم فرهنگ ایرانی با داشتن همین بزرگان ِ فرهنگ پرور است که از دیگر فرهنگ ها متمایز و شناخته می شود ...
اما این ضرورت بازاندیشی در ساختار اندیشگی مان را منتفی نمی کند بلکه باید پای بر مطلق اندیشی نهاد و سره را از ناسره در اندیشه این بزرگان جدا نمود اما اینکه بخواهیم همانند کسروی حافظ سوزی یا مولوی سوزی راه بیاندازیم این همان افراط و تفریطی است که گمان میکنم دیگر از آن گذشته باشیم...
تمام همت و تلاش مطلوب میتواند این باشد که ما با داشتن شاخصه ها و امتیازات فرهنگ خود ، فرهنگ مدرن را جذب کنیم و از هر دو سو به یک تلفیق و تعامل تازه دست یابیم ...
که بنظرم این مهم ، ضرورتی دست یافتنی است و تجربه ها حاکی از آن است که خِرد ایرانی و عقلانیت منعطف آن می تواند در همین مسیر حرکت کند...
✍#علی_پیرنهاد@shavandanpagehttps://www.instagram.com/reel/DCL9NcTA8A6/?igsh=MWd4cGN4YTBsdDRpbw==