#برگه_شوندانسفر آینه ها سهراب خودش است ، قابل تقلید نیست هرچند که به ظاهر اینگونه بنظر نرسد و بتوان جدول ضرب اشعارش را امتداد داد اما شعر و زندگی سهراب درهم تنیده است او همانگونه شعر می گوید که زندگی می کند و همانگونه می زیید که شعر می گوید ...
من از اشعار سهراب لذت می برم و به ویژه شعرهایی چون مسافر ، سوره تماشا و ...را بیشتر از شعر صدای پای آب دوست دارم ...
از محمود دولت آبادی پرسیدند که تو حق را به احمد شاملو می دهی یا به سهراب سپهری ؟
پاسخی که دولت آبادی می دهد قابل تامل است :
" من ناگزیر از انتخاب نیستم ، هم از اشعار شاملو لذت می برم و هم در موقعیت هایی به سمت خوانش اشعار سپهری میروم ..."( نقل به مضمون)
بنظرم سهراب و شاملو روایت گر دو بعد متفاوت و حتی متناقض از ابعاد وجود انسانی هستند که شاید جنگ بین آنها در طول تاریخ اندیشه هرگز به انتها نرسد اما بنظرم میتوان به ساختار و فرم متفاوتی از اندیشه و خرد دست یافت که در آن دو شیوه و روش متضاد و متناقض از نحوه ی بودن را با حفظ قواعد بازیهای ناهمگون به همزیستی و همراهی یکدیگر واداشت به نوعی که بتوانند نیمه ی خالی یکدیگر را کامل کنند ...
بنظرم در عالم فلسفه ، هایدگر چنین دغدغه ای داشت و سعی کرد روایت تازه و متفاوتی ازین هم پوشانی ارائه دهد ...
خود ویتگنشتاین تاثیر بسزایی داشت درینکه انسان مدرن بتواند مرزهای زبان را شناسایی کند و متوجه شود کجاها عرصه ی بازی عقلانیت مدرن نیست ...
"
همیشه فاصله ای هست
شراب باید خورد
و در جوانی یک سایه
راه باید رفت ..." از شعر مسافر
زیر نور مستقیم خورشید قدم زدن، سوزاننده و ویرانگر است، سپهری می گوید زیر جوانی یک سایه راه باید رفت ...
ساختار ذهن توانایی و گنجایش عریانی حقیقت را ندارد بلکه حقیقت را به فرم قابل فهم دگرگون می کند ...
فهم ما از هستی به مراتب با خود آنچیزی که خواهان فهم آن هستیم فاصله دارد ...
ازینرو در فلسفه پسامدرن ( گادامر) برخورد ما با هر نوع فهم از حقیقت ، برخوردی است که به سمت کاری خلاقه و امری هنری حرکت می کند .
یعنی حتی بزرگترین مکاتب فلسفی کارشان شبیه ساختن نوعی کاردستی و خلاقیت تاریخمند و قابل دگرگونی بوده است ...
خانه هاشان پر داوودی بود،
چشمشان را بستیم
دستشان را نرساندیم به سر شاخه هوش
جیبشان را پر عادت کردیم
خوابشان را به صدای سفر آینه ها آشفتیم.
از شعر سوره تماشا
درینجا مقصود از (
سفر آینه ) ؛ همان
سفر زندگی است که از درون خود ما (از درون آینه) می گذرد یعنی هر کس به فراخور تصویری که درون آینه می بیند معنای حیات را می آفریند ...
به قول ارنست کاسیرر ما در همه ی شئون معرفت در عرصه ی نمادها پای می گذاریم، معرفت ما از کنار هم قرار گرفتن تصویرهای نمادین شکل می گیرد حتی خود تفکر عقلانی ...
✍#علی_پیرنهاد#سهراب_سپهری#مسافر#احمد_شاملو#سفر_آینه_هاhttps://t.center/shavandanpage