#پنج_آه کتاب
پنج آه با نام انگلیسی
Five Flames مجموعهشعری است که در بهار ١۴٠٣ ازسوی نشر آفتاب در نروژ به چاپ رسید و به مخاطبان شعر شناسانده شد.
این مجموعه دربردارندۀ شعر
پنج شاعر امروز ایران است با همه خلاقیتها و نوآوریهای زبانی و تصویری و همه تفاوتهای فردی و سبکی.
برای نمونه: رؤیا مولاخواه دنیای شهودی و انتزاعی را چنان تشخص میدهد که در هر سطرش اتفاق شعر با تصویرهایی شگفت جان میگیرد و پرشهای تصویری و سیال سبب دریافتهای تأویلی میشود.
صحرا کلانتری، عناصر پراکنده را بیآنکه در شبکۀ معنایی یگانهای باشند، چنان در پیکرهای منسجم میتند که منجر به آفرینش تصویری تازه میشوند. او مفاهیم بینامتنی و اسطورهها را با زبانی ورزخورده احضار میکند تا به معناهای تازه در ساحت خلق برسد.
سیمین باباییصادق در شعرهایش لحنی اعتراضی دارد با فخامتی در کلام و با زبانی که یادآور شعر دیگر است و همین یاریگر او در ساخت عبارتهای درخشان و سطرهایی است که خواننده را همراه خود میکند.
سولماز نصرآبادی گاه با بازیهای زبانیاش که در راستای تکثر معنا و هنجارگریزیهای زبانی است، محتوای فربهی را در کنار فرم ارائه کرده است.
شعرهای روحالله آبسالان با بهکارگیری عناصر عینی، عاطفه و حسیت قوی را به مخاطب منتقل میکند. او زبان را با سادگی همراه کرده است تا سرایندۀ شعرهایی باشد با تصویرهای نمایشیسینمایی و گزارههای روایتمند که گویی داستانوارههای منقطعاند و هر مخاطبی را به لذت میکشاند.
در این مجموعهشعر مخاطب معناگریزیهایی را میبیند که به خلاقیت و شاعرانگی منجر شده است.
«استادهام تا دربیاورمت از اندوه سکوت
برگردی از شنوایی ساحلی که
در هیچ صدایی تخم نمیگذارد دیگر
شبیه لاکپشتی واژگون
من هنوز به ذبح متعارفی در گردنت
چاقو دواندهام در رویش انگشتان بصریام
و زبباییام را در دردناکی چشمهای تو عینک میزنم» (رؤیا مولاخواه)
انحراف از زبان معیار و نحوگریزها شلخته و بیپایه نیست بلکه سبب برجستهسازیهایی شده است.
«جا نمیگیرم در کد ملیام
دراز کردهای
پاهای مؤلفت را داخل حوا/ س
پنجگانهام
تا سین چسبیده به مقتولترین نقش را
افشا کنی
نام کوچک من را استتار کرده/
در عرض شانههای زنیدن» (سولماز نصرآبادی)
آشناییزداییها سبب ابهام شاعرانه است و ارجاعات برونمتنی گامبهگام با تخیلی اندیشمند مخاطب را همراه میکند و با وامگرفتن از پدیدههای دور از ذهن سبب خلق تصویرهای تازه شده است.
«کز بده منزویام رت در فولدری
دارند بازم میکنند با کلیکی میبرند به کپی
با کلیکی به پیست
یکی دارد به مرکز متن میزند» (صحرا کلانتری)
و
«هراس ریشه کرده کرده بر شرق عدن
محتومترین عبارت زیست/ در معبر حقیرترین دکانداران؟
که دشوار معناست/ در محاق دلیل
و بیضهداران همکیش را به آوردگاه آورده است» (سیمین بابایی)
زبان شعرها محترم است و متناسب با قواعد خود، میشود به درک زبانگرایانه از شالودهشکنی، معناگریزی، ناخودآگاه ذهن خودنوشتار و چیرگی اوهام بر واقعیت رسید، هرچند بر نظامی خودکار و بهشدت جوششی و دیگرگون.
«کنارههای مرگبار کشتیها را ببین
من کهنترین اسکلۀ زمینم
لبریز دانههای درشت شب!
در مه جاودان
اینجا در ته دنیا
و تو را دوست دارم» (روحالله آبسالان)
#آناهیتا_صادقی ویراستار
پنج آه@royamolakhaH