از رنگ سکوت خود وحشت زده ام آری!
عاشق شده ام شاید در خلوت بیداری
چشمان پر از شعرم در چشم تو پیچیدند
کی گفت ؟ دلم را تو ، بی جاذبه بگذاری؟
با خنده ی شیرینت بردی کلماتم را
کف کرده دهانم از یک خواهش تکراری
گل های دلم امشب در فکر تو می رویند
در باغ پر از مهرت ، رو سوی توام جاری
هر ثانیه از عمرم با عشق تو می افتد
از کول تمام شهر ای ساعت دیواری
عشقم که امانت بود بی وسوسه بردی تو
به خویش به چشمانت در آینه بسپاری...
#رعنا_صفی_خانی@shaeraneDareshahr