فکری بحال اینهمه بیتِ ضعیف کن
برگرد و باز قافیه ها را ردیف کن
برگرد تا غزل بنویسم به عشقِ تو
روشن شود دو دیدهء خیسم به عشقِ تو
برگرد تا که بگذرد این روزهای سرد
لب باز کن که گل کند این شاخه های زرد
لب باز کن که قند و عسل ریزد از لبت
گلواژه هایِ نابِ غزل ریزد از لبت
شعری بخوان که روحم از ان شعر حظ کند
یا خنده ای.. که حالِ دلم را عوض کند
آری بخند تا که بیفتم بپای تو
تا بشکفد گل از گلم از خنده های تو
پلکی بزن که زنده شوم در هوای عشق
یک آسمان پرنده شوم در هوای عشق
ای آنکه از تو با نفسی زنده میشوم!
هر لحظه ای بمن برسی زنده میشوم!
امشب به ذهنِ سبزِ رسیدن خطور کن
راهی برای آمدنت جفت و جور کن
این شعرها بهانهء خوبیست تا که من-
ترفند عاشقانهء خوبیست تا که من-
رویا به هم ببافم و هرشب ببوسمت
دور از نگاهِ خلق لبالب ببوسمت
با حرف و با اشاره در آغوش گیرمت
با شعر و استعاره در آغوش گیرمت
نزدیک شو، ببخش بمن جانِ دیگری
شاید شود بهار ، زمستانِ دیگری
نگذار سوت و کور شوم بیشتر ازین
نگذار از تو دور شوم بیشتر ازین..
#زهرانوری (شیرین)
آبان۹۷
@shaeraneDareshahr