#ناشنیده_ای خواندنی از
#تاریخ :
{{{
#گفتگوی_خصوصی #صدام_حسین با
#فرح_پهلوی }}}
نوشته ای که در ذیل می آید، گفتگویی است با
#سید_حسین_نصر #رئیس_دفتر فرح پهلوی،
#نوه_دختری #شیخ_فضل_الله_نوری و
#پسر_عمه #نور_الدین_کیانوری #آخرین #دبیر_کل_حزب_توده و
#نویسنده_متن #آخرین_سخنرانی #محمد_رضا_پهلوی که حاوی
#عذر_خواهی از مردم بود، که بعدها، از این که این متن به او تحمیل شد گله کرد.
#سوال: یکی از
#مهم_ترین #سفر_ها #
سفر جنابعالی و ملکه در ابان ۵۷ به کشور
#عراق بود اساسا این سفر چگونه شکل گرفت؟
سید حسین نصر: این سفر در واقع برای دیدن
#آیت_الله_خوئی بود که ایشان فرمودند من برای شاه پیغامی دارم و خب، خود شاه که نمی توانست برود .......یک روز
#شهبانو به من گفت که من برای دو روز دارم میرم عراق شما هم حتما باید بیاید ......
#همراهان سفر کم بودند خود شهبانو و
#مادرشان #خانم_دیبا و
#خانم_هاشمی نژاد که
#مدیر_دفتر_دیبا بود و زن متدینی بود وخود بنده و همسرم و یکی دو تا از این
#سپهبد_ها به عراق رفتیم.
سوال: دولت عراق این سفر را رسمی تلقی کرد؟
سید حسین نصر: ما اول فکر کردیم اینطور نیست، ولی دولت عراق یک
#مهماندار برای شهبانو تعیین کرد که
#وزیر و
#همسر_وزیر_بهداری_عراق بود و اصلا قرار نبود تماسی با صدام حسین و این ها گرفته شود .آن نوع
#مقدمات_سیاسی اصلا قرار نبود انجام پذیرد .....ما در این
#قصر_های ان چنانی نبودیم ولی یک خانه بزرگ مثل یک ویلای بزرگ بود خیلی محترم وخوب بود .....وقتی دست و رویمان را شستیم ویک ذره خستگی در کردیم ان اقای
وزیر بهداری به شهبانو گفت که صدام حسین می خواهد شما را ببیند .
سوال:در بدو ورود؟
سید حسین نصر :همان یکی دو ساعت اول شهبانو به من گفتند. منم گفتم باید اجازه شاه را گرفت وهمین جوری که نمیشود .....خلاصه ایشان با شاه صحبت کردند وشاه گفت مانعی ندارد .....ساعت ۴ عصر بود که صدای بوق وکرنا و بساط و اینها بلند شد یک باغی داشت این خانه که خیلی بزرگ ....و ماشین صدام حسین داخل شد
سوال :او امد به جای اینکه شما بروید ؟
سید حسین نصر :او امد بله او امد .....صدام حسین آمد. داخل یک لباس سفید بسیار بسیار شیک وفرنگی پوشیده بود ویک عبای بسیار زیبا رویش بود.از این عباها که اگر ادم بخواهد از بازراچه جده بخرد ۱۰ هزار دلار است ...صدام تنها آمد داخل ......وشهبانو معرفی میکردند به انگلیسی....
سوال :صدام انگلیسی می فهمید ؟
سید حسین نصر :یک مقدار کم می فهمید در حد معرفی کردن مثل مای مادر .....وقتی من را معرفی می کردند من با لهجه عربی گفتم السلام علیکم .صدام شروع کرد به عربی حرف زدن با من وگفت شما میتوانید ترجمه کنید ؟ گفتم یه کمکی بلدم و بله میتوانم ترجمه کنم .....صدام گفت من می خواهم یک حرفهائی بزنم و نباید هیچ
#مترجمی باشد ....رفتیم یک اتاق .من وسط نشستم شهبانو یک طرف و صدام هم یک طرف به فاصله ۱۰ سانتی متر .صدام حسین یک قصاب خیلی خوش قیافه بود .صورتش هم خیلی قدرت و جذبه داشت مرد خیلی خیلی قوی ای بود. بدون این قدرت که نمیشد اینهمه ادم کشی کرد. خیلی قوی بود، بزدل نبود اول تعارف و سلام علیک بعد گفت من این پیغام را برای برادرم شاه دارم ....گفت به شاه بگوئید
#تانک_ها را بیاورند در خیابان و فقط انجا نگه ندارند هر کسی شلوغ کرد توپ را متوجه مردم کنند و در کنند بهتر این است که سیصد نفر الان بمیرند تا اینکه
#یک_میلیون #ایرانی و
#عراقی بعدا بمیرند .....او پیش بینی جنگ را کرده بود....روی هم رفته ملاقات نیم ساعت بود وبعدش تعظیم گرمی کرد وبلند شد و رفت.
سوال: یعنی صدام ترجیح میداد که دولت شاه با وجود اینکه سر قضیه
#الجزایر تحقیرش کرده بودند بماند اما
#حکومت_شعیه_ای که ممکن است انقلاب خودش را به عراق صادر کند سر کار نیاید ؟
سید حسین نصر :صددر صد صد در صد در این شکی نیستد.
در این شکی نیست صدام نمی خواست که نظام سلطنتی ایران از بین برود .نه اینکه خودش طرفدار سلطنت بود خودش
#چپی بود و
#سوسیالیست بود و از زمینه سلطنتی عراق یعنی
#حزب_بعث برخاسته بود ....ترس صدام این بود که یک
#انقلاب_شیعه در عراق بشود .۶۰ درصد
#مردم_عراق شیعه هستند.
سوال: خواهش میکنم ادامه سفر را بفرمائید .
سید حسین نصر :رفتیم دیدن ایت الله خوئی ایشان خب انوقت
#مرجع_بزرگ #شیعیان بود .این حقایق را نباید فراموش کرد که تقریبا تمام شیعه های
#پاکستان و
#هند و
#ممالک_عربی از ایشان تقلید می کردند .که اگر تعدادشان را جمع بکنید از شیعه های ایران بیشتر میشود ....ایت الله خوئی یک وزنه خیلی خیلی سنگین
#فقهی و
#دینی بود همه چهار زانو پهلوی ایت الله خوئی روی زمین نشته بودیم .اتاق کوچک وخیلی محقر ی بود بعد از سلام و علیک ایشان اول یک انگشتر به شهبانو داد وگفت این را برای
#حفاظت از
#پادشاه بدهید بعد هم گفت پیام من این است و دستش را زد به
#عمامه که روی سرش بود و گفت :به شاه بگوئید عمامه ما
#علما را بگیرند بب