پیرنگ | Peyrang

#ترجمه
Канал
Логотип телеграм канала پیرنگ | Peyrang
@peyrang_dastanПродвигать
2,37 тыс.
подписчиков
123
фото
37
видео
1,07 тыс.
ссылок
گروه ادبی پیرنگ بدون هر نوع وابستگی، به مقوله‌ی ادبیات با محوریت ادبیات داستانی می‌پردازد. https://t.center/peyrang_dastan آدرس سايت: http://peyrang.org/ Email: [email protected]
.

#بایگانی_مطبوعات

گزینش: گروه ادبی پیرنگ

سرگذشت ترجمه در ایران

عبدالله کوثری

در ایران بعد از اسلام دو نهضت عمده‌ی ترجمه قابل شناسایی است. نهضت اول از قرن سوم با ترجمه‌ی آثار یونانی آغاز می‌شود و در قرن چهارم به اوج خود می‌رسد. ثمره‌ی این نهضت، مشخصاً در جریان عقل‌گرایی که محصول آن ابن سینا و فارابی و ابوریحان بود، قابل ردیابی است. نهضت دوم ترجمه که تأثیرات مستقیمی بر جامعه‌ی امروز ایران نیز گذاشته، نهضتی است که کم و بیش از اوایل دوره‌ی قاجار و همزمان با جریان‌هایی که خواسته و ناخواسته ایران را به سمت دنیای جدید می‌راند، آغاز شد. ایرانیان در نیمه‌ی نخست دوران قاجار در نوعی خودبسندگی کاذب فرورفته و نه از جهان بیرون خبردار بودند و نه حتی از میراث با ارزش خود. رویدادی همچون جنگ ایران و روس به ایرانیان نهیب زد که جهان آنگونه که درباره‌ی آن می اندیشند، نیست. ایرانیان از زمان فتحعلیشاه به فکر شناسایی ریشه‌ها و عوامل تفاوت خود با جهان غرب افتادند. چهره‌های روشن‌بینی همچون عباس میرزا از نخستین کسانی بودند که همت کرده و دانشجویان را برای تحصیل به اروپا اعزام کردند تا ماهیت آنچه را که در جهان غرب می‌گذرد دریابند. پس ترجمه، یکی از دریچه‌های ورود ایرانی‌ها به جهان جدید بود. اگرچه در این آشنایی با جهان جدید، نوعی شتاب نیز دیده می‌شد، چرا که ایرانیان زمانی به خود آمدند و عزم بر شناخت غرب جزم کردند که غرب مراحل زیادی را طی کرده و پیش رفته بود. در قرن نوزده، غرب ساختن دنیای جدید را تازه آغاز نکرده بود، بلکه در حال برداشت محصولی بود که از قرن چهارده به بعد، خاصه در جنبش رنسانس کاشته بود.
از طرف دیگر ایرانیان در مواجهه با دنیای غرب با ضرورت‌های سیاسی مواجه بودند. اینچنین که به گمان من وجه سیاسی ترجمه، واجد نوعی نگاه درمان‌طلب است و گویی ایرانیان در شناخت غرب و ترجمه‌ی آثار غربی در پی کشف مرهمی بودند که به واسطه‌ی آن دردهای سخت خود را شفا بخشند. درباره‌ی این نوع نگاه و نقد آن تاکنون بسیار بحث شده، تا جایی که برخی شاید بدون لحاظ کردن اهمیت کار، از «آنچه خود داشت» هم سخن گفته‌اند. بنابراین به رغم شتاب ناگزیر در آشنایی ایرانیان با روزنامه‌های غرب و نیز با عطف به نقدهایی که همواره به نهضت ترجمه وارد شده است، نهضت ترجمه در ایران راه درستی را پیش گرفت. یعنی راه شناساندن جهان جدید و تفکر جدید و هنر جدید.
حرکت ترجمه در دوره‌ی ناصرالدین شاه در دو عرصه‌ی دربار و روشنفکران تبعیدی پیش رفت. دارالترجمه ناصری تأسیس شد و تحت ریاست اعتمادالسلطنه عده‌ای مترجم دست به کار ترجمه شدند. بخش عمده‌ی آثاری که در دارالترجمه ناصری ترجمه می‌شد، نه آثار فرهنگی ارزشمندی بودند و نه متون ادبی تاثیرگذاری، اما آنچه توسط روشنفکران ایرانی که در اروپا و عثمانی زندگی می‌کردند، ترجمه شد، تأثیری تعیین‌کننده در آگاهی‌بخشی به ایرانیان و نیز نضج مشروطه‌خواهی آنان ایفا کرد. آنچه در روزنامه‌های فارسی زبان همچون قانون و اختر و حبل‌المتین حتی بدون ذکر اینکه آن عبارات ترجمه از متون و مطبوعات غربی است، به چاپ می‌رسید، مبتنی بر مفاهیم جدید غربی و در نهایت، منبعث از ترجمه‌ی مفاهیمی همچون ضرورت وجود پارلمان، محدودیت قدرت پادشاه و آزادی اجتماعی بود.
در سوی دیگر بخشی از نهضت ترجمه در ایران به ادبیات غرب رجوع می کند. میرزا فتحعلی آخوندزاده از چهره‌های مهم و تأثیرگذار حرکت آشنایی با غرب به دو مقوله‌ی مهم یعنی تئاتر و نقد در ادبیات غرب توجه داشت. او شخصاً کوشش‌هایی کرد و نمایشنامه‌هایی نیز نوشت و شاگردانش از جمله میرزا آقای تبریزی را به نوشتن تئاتر تشویق کرد. چراکه معتقد بود تئاتر تأثیر مستقیمی بر آگاهی عمومی می‌گذارد. نکته‌ی جالب توجه اینکه میرزا فتحعلی آخوندزاده به رغم زندگی در قفقاز، آن هم در دوره‌ای که غول‌های ادبیات قرن نوزده روسیه همچون تولستوی و تورگینف رمان می‌نوشتند، توجهی به رمان نداشت. همچنان که در دارالترجمه‌ی دربار هم از ترجمه‌ی رمان قرن ۱۹ خبری نبود. در همین دوره کار تدوین اولین فرهنگ لغت فرانسه به فارسی آغاز می‌شود، اما گویا آن کار ناتمام باقی می‌ماند. در کنار ترجمه از همان آغاز، نوشته‌ها و تألیفاتی به چشم می‌خورد که تأثیر ترجمه‌های اولیه از متون غربی را می‌توان در آنها شاهد بود.

متن کامل مقاله را در سایت پیرنگ بخوانید:
http://peyrang.org/articles/127/


#عبدالله_کوثری
#ترجمه

@peyrang_dastan
www.peyrang.org
.
#یادداشت
#ترجمه_اختصاصی_پیرنگ

چرا رمان تونل (۱۹۸۴) ارنستو ساباتو را دوست دارم.

مترجم: #شبنم_عاملی

نوشته‌ی: ایمون ماهر**
۲۳ اکتبر ۲۰۱۴

به تازگی کتاب تونل، رمان کلاسیک آرژانتینی نوشته‌ی ارنستو ساباتو را به توصیه‌ی پسرم خواندم. به عنوان یکی از طرفداران آلبر کامو، همیشه این احتمال وجود داشت به کتابی که نیویورک تایمز آن را کلاسیک اگزیستانسیالیست معرفی کرده است، پاسخ مثبت بدهم. رمان تونل که در ابتدا در مجله‌ی ادبی سور در سال ۱۹۸۴ منتشر شد، و رمان بیگانه‌ی آلبر کامو ویژگی‌های مشترکی دارند. هر دوی این کتاب‌ها راوی اول شخصی دارند که پس از محکومیت به قتل در نهایت زندانی می‌شوند و از سلول‌های زندان حوادث و عواملی که باعث به بن‌بست رسیدنشان شده است را مرور می‌کنند.
کالم توبیین در مقدمه‌ی کتاب تونل چاپ انتشارات پنگوئن، ساباتو را نویسنده‌ای به وضوح تحت تاثیر داستایوفسکی و کافکا معرفی کرده است که این موضوع در مورد وضعیتی که او از انسان ترسیم کرده است، مشهود است. توببین خاطر نشان می‌کند: «... لحظاتی وجود دارند که قواعدی که یاس را کنترل می‌کنند، بازنگری و سست می‌شوند طوری که تمام زندگی یا تفکر عمیقا پوچ به نظر می‌رسد.»
این رمان به رابطه‌ی پیچیده‌ی هنرمندی به نام خوان پابلو کاستل با ماریا ایریبان هانتر می‌پردازد. او ماریا را برای اولین بار زمانی می‌بیند که به یکی از نقاشی‌هایش شیفته‌وار خیره شده است. او تصور می‌کند این زن قادر است روحش را ببیند، طوری که می‌تواند احساسات پشت خلقت هنری‌اش را درک کند. او در همان لحظه به شدت تحت تاثیر قرار می‌گیرد و تمام تلاش خود را می‌کند تا معشوق ماریا شود.
اما به محض اینکه رابطه‌ی جنسی اتفاق می‌افتد، تاثیر دلخواه را ندارد: «در چنین حالی تنها کاری که ما می‌کردیم، تأیید بر ناممکن بودن دوام و تحکیم یگانگی از راه عمل جسمانی بود.»* کاستل فردی وسواسی است که تحقیر دیگران منجر به بیزاری و گوشه‌گیری‌اش شده است. مانند شخصیت ضد قهرمان مورسو در رمان بیگانه‌ی کامو، او در هنگام تجزیه و تحلیل خود رک و بی‌پرواست که از سطرهای زیر قابل تشخیص است:
«معمولا احساس تنها بودن در جهان با حس نخوت‌آمیز تکبر و برتری‌جویی همراه است. من انسانیت را یکسره تحقیر می‌کنم، افراد دور و برم به نظرم پست، زبون، کودن، آزمند، خشن، تنگ‌نظر می‌رسند. از تنهایی نمی‌ترسم! آن را خدای‌گونه می‌بینم.»*

متن کامل این یادداشت را از طریق لینک زیر در سایت پیرنگ بخوانید:
http://peyrang.org/articles/126/

#ارنستو_ساباتو

منبع: آیریش تایمز

**ایمون ماهر مدیر مرکز مطالعات فرهنگی فرانسه و ایرلند
*نقل قول‌ها از ترجمه‌ی فارسی کتاب – مترجم مصطفی مفیدی- انتشارات نیلوفر

ارنستو ساباتو (۲۰۱۱-۱۹۱۱) نویسنده‌ی آرژانتینی. عکس از گری کامرون/ واشنگتن پست توسط گتی ایمج

@peyrang_dastan
www.peyrang.org
.
#مطلب_برگزیده

«نویسنده‌ی نویسنده‌ها و نویسنده‌ی نویسنده‌ی نویسنده‌ها»
جولیان بارنز

گزینش: گروه ادبی پیرنگ

بیایید پیشتر برویم: مترجم نه فقط نویسنده را می‌شناسد، که در خانه‌ی او زندگی می‌کند، قادر است فرانسه‌ی گفتاری او را هم علاوه بر فرانسه‌ی نوشتاری‌اش مشاهده کند. ممکن است تا هر مدتی که لازم است کنار هم روی متن کار کنند. و حالا بگذارید باز هم تا انتها پیش برویم: مترجم انگلیسی مؤنث ممکن است معشوقه‌ی مرد فرانسوی بشود - همیشه می‌گویند که بهترین راه یادگیری یک زبان گفت‌وگوهای در خلوت است.
دست بر قضا، این رؤیا یک بار تحقق یافته است. نخستین ترجمه‌ی مادام بواری را که از آن خبر داریم جولیت هربرت از روی نسخه پاکنویس دست نوشته انجام داده است؛ او در سال ۵۷-۱۸۵۶ معلم سرخانه‌ی کارولين، خواهرزاده‌ی فلوبر، بود. کاملاً محتمل است که او معشوقه‌ی گوستاو بوده باشد؛ تردیدی نیست که به او انگلیسی درس می‌داد.
خودش لاف زده بود که «ظرف شش ماه شکسپیر را مثل آب خوردن خواهم خواند.» و این دو با هم «زندانی قلعه شیلون» لرد بایرون را به فرانسه ترجمه کردند. (پیشتر از این، در سال ۱۸۴۴، فلوبر نزد دوستش لویی دو کور منن ادعا کرد که ساده‌دل [ولتر] را به انگلیسی ترجمه کرده است.) در ماه مه ۱۸۵۷، فلوبر برای میشل لوی، ناشر مادام بواری در پاریس، نوشت که «ترجمه‌ای به زبان انگلیسی که کاملا از آن راضی‌ام درست زیر نظر خودم در شرف انجام است. اگر قرار باشد که ترجمه‌ای در انگلستان منتشر شود، دلم می‌خواهد که همین یکی باشد و نه ترجمه‌ای دیگر.» پنج سال بعد، کار جولیت هربرت را «شاهکار» خواند. اما در این زمان دیگر این ترجمه و خود جولیت کم کم داشتند از تاریخ ادبیات محو می‌شدند. هر چند فلوبر از وی خواسته بود که ناشری انگلیسی برای جولیت پیدا کند، و باور داشت که لوی نامه‌ای به این منظور برای ریچارد بنتلی و پسران نوشته است، چنین نامه‌ای از پاریس در بایگانی مکاتبات بنتلی وجود ندارد (شاید به این دلیل که لوی مخالف این نظر بود و حاضر نشد بر مبنای آن عمل کند). دستنویس گم شد و ایضاً‌ کم یا بیش خود جولیت هربرت تا زمانی که هرمیا آلیور در فلوبر و معلمه سرخانه‌ی انگلیسی (۱۹۸۰) جان دوباره‌ای به او بخشید. اگر روزی «شاهکار» جوليت پدیدار شود، باید امیدوار باشیم که همراه با مکاتبات از دست رفته‌ی فلوبر - هربرت در بیاید، با عکسی از جولیت که تا جایی که می‌دانیم هیچ تصویری از او باقی نمانده است. ترجمه‌ی ساده‌دل هم گم شده است. اما فلوبر و شکسپیر: روشن نیست که هرگز زبان انگلیسی‌اش به حد عالی رسیده باشد - با یا بدون جوليت - اما در کتابخانه‌اش آثار «لو گران ویلیام [ويليام كبير ]» را به انگلیسی و فرانسه داشت.
به این ترتیب، خواننده‌ی بریتانیایی می‌بایست سه دهه‌ی دیگر منتظر بماند تا سال ۱۸۸۶، شش سال پس از مرگ نویسنده تا نخستین ترجمه‌ی مادام بواری به زبان انگلیسی منتشر شود. این مترجم هم زن بود، النور مارکس اولینگ (دختر مارکس - که با توجه به مخالفت‌های تند و تیز فلوبر با کمون
[پاریس] طنز بی سروصدای روزگار هم هست)، چنان که آخرین مترجم هم، لیدیا دیویس - داستان‌نویس امریکایی و مترجم پروست - در فاصله‌ی این دو، بیشترِ ۲۵ ترجمه یا بیشتر را مردها انجام داده‌اند. مشهورترین‌شان فرانسیس استیگمولر و جرارد هاپکینز هستند؛ و هر چند استیگمولر داستان‌هایی نوشته - از جمله داستان‌های جنایی با نام مستعار دیوید کیت - عادلانه است شرط ببندیم که دیویس بهترین داستان‌نویسی است که تا به حال این رمان را ترجمه کرده است. که تلویحا‌ً پرسش دیگری به فهرست اول مقاله اضافه می‌کند: آیا ترجیح می‌دهید رمان بزرگ‌تان را یک نویسنده‌ی خوب ترجمه کند یا نویسنده‌ای نه چندان خوب؟



متن کامل این مقاله‌ی خواندنی را به قلم جولیان بارنز و با ترجمه‌ی فرزانه طاهری، می‌توانید در لینک زیر بخوانید:

http://motarjemjournal.ir/wp-content/uploads/2018/10/10-نویسنده-نویسنده-ها.pdf

#جولیان_بارنز
ترجمه #فرزانه_طاهری
#ترجمه

@peyrang_dastan
www.peyrang.org
.
#مصاحبه

#ترجمه‌_اختصاصی_پیرنگ


رمان طاعون آلبر کامو منجر به بیشتر خوانده شدن داستان‌های مربوط به بیماری‌های همه‌گیر شد
 
کیم ویلشر - ۲۸ مارس ۲۰۲۰- گاردین

مترجم: #شبنم_عاملی
 
دختر آلبر کامو درباره‌ی درخواست گسترده‌ی تجدید چاپ کتاب طاعون –نوشته شده در سال ۱۹۴۷- در زمان شهربندان به دلیل ویروس کرونا توضیح داد.
 
طاعون همه‌‌گیر می‌شود. مردم می‌میرند. به همه دستور قرنطینه شدن در خانه داده می‌شود درحالی‌که دکتر محلی بیست و چهارساعته برای نجات قربانی‌ها کار می‌کند. رفتار مردم یا قهرمانانه است یا مایه‌ی شرمساری. تعدادی هستند که تنها به خودشان فکر می‌کنند و تعدادی به نفع همگانی. شرایط بشر پوچ و متزلزل است.
این وضعیتی است که در رمان طاعون به تصویر کشیده شده است. رمان کلاسیک کامو در سال ۱۹۴۷ به چاپ رسید اما حالا خوانندگانی از نسل جدید را جذب کرده است.

«کاترین» دختر کامو ۱۴ ساله بود که رمان طاعون را خواند، دو ماه قبل از تصادف مرگبار پدرش. او به گاردین گفت: «پیام رمان طاعون با این شرایط تطابق دارد، همان‌طور که در گذشته داشت و در آینده نیز خواهد داشت. خوشحالم که فهمیدم مردم دوباره آن را می‌خوانند. حتی اگر چند سطر از این رمان به خوانندگان امید بدهد، این چیزی است که اهمیت دارد.»

متن کامل مقاله‌ی گاردین درباره‌ی رمان طاعون را در لینک زیر می‌توانید بخوانید:

http://peyrang.org/articles/103/



#آلبر_کامو
#طاعون


@peyrang_dastan

Photograph: Loomis Dean/Time & Life Pictures/Getty Images