انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران

#نیستی
Канал
Религия и духовность
Блоги
Образование
Юмор и развлечения
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران
@iranian_antitheistsПродвигать
853
подписчика
1,4 тыс.
фото
283
видео
1,64 тыс.
ссылок
بر چرخ پادشاهی‌عالم کسی نبود انسان که سجده‌کرد، خدا آفریده‌شد ☆ آرشیو @UnbelieversLectures ☆ کتابخانه‌انجمن @ir_antitheists_Library ☆ ربات انجمن @anti_theistsBot ☆ گروه انجمن @iranian_antitheists_group ☆ وبلاگ رسمی انجمن tiny.cc/anti-theists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران

#هدایت در ملتقای خیام و کافکا (۵)


بزه‌کاری، و گناه‌کاری، مفاهیمی هستند که از بیرون بر عمل افراد انسانی اطلاق یا تحمیل می‌شوند، ذاتی‌انسان نیستند، عرضی‌اند. هدایت می‌نویسد:
کافکا اصلا گناه نمی‌شناسد و پی‌درپی پرسش‌های دردناک ابدی بشر را مطرح می‌کند، به‌کجا می‌رویم؟ زیر تاثیر چه عواملی هستیم؟ قانون کدام است؟ این پرسش‌ها در رباعیات‌خیام، به صورت‌های مختلفی، منعکس است، اگر چه خیام اغلب آن‌ها را با سرخوشی و لاقیدی پیش می‌کشد


#کافکا، مانند #خیام، انسان را بازیچه دست قوایی قهار و مسلط بر طبیعت و سرنوشت انسان می‌داند. انسان برای اینکه از زیر بار گناهانی که پشتش را خم کرده شانه خالی کند، اغلب ناکام می‌ماند. اما کماکان به تلاش خود ادامه می‌دهد. از همینرو است که در غالب آثار #کافکا یک جور فعالیت مستمر و دردناک برای تلافی از ناکامی‌های‌زندگی دیده می‌شود هرچند سرانجام هر کوشش به طرز مسخره‌آمیزی محدود جلوه می‌کند

کافکا شکست را با ناامیدی، ولی بدون ضجه و مویه، پذیرا می‌شود و هرگز در صدد انکار آن برنمی‌آید، بلکه با تمام نیرو طالب آن است

اما در خیام تلافی از ناکامی‌های‌زندگی، و منشا آن مرگ، با شاد-خواری و لذت‌جویی همراه است، اگرچه ممکن است گناه‌آلود باشد. یاس خیامی سرخوشانه است، و تیره‌اندیشی و بدبینی او به روشن‌بینی و شوخ‌طبعی آمیخته است. آرزوها و شیرینی‌های زندگی را، به رغم آنکه نوعی فریبندگی می‌داند، مطلقا رها نمی‌کند

انسان‌خیامی میل هوی و هوس و خوش‌باشی دارد. زیرا نمی‌خواهد از هستی خود چشم بپوشد. اما کافکا، چنان که گفتم، ناامیدی را با آرامشی عبوس و وضوح هول‌آوری درمی‌آمیزد، غالبا به استقبال آن می‌رود، و حتی مرگ را پذیرا می‌شود. او به هیچ‌وجه تفریح و خوشی و لذت را بر نمی‌تابد، زیرا نمی‌خواهد از فریب‌های‌زندگی گمراه شود و واقعیت یا حقیقت #نیستی را نادیده بینگارد

#کافکا، دل‌گرم نیست و امیدی در هیچ‌چیز نمی‌بندد. رو در روی نیستی می‌ایستد و حتی می‌کوشد احساس نیستی را به کرسی بنشاند. اخلاق‌خوش و عشق و زناشویی در فلسفه او جلوه‌ای ندارد. به هیچ‌‌قیمتی حاضر نیست چشمش را به روی سیاهی و تباهی و مرگ ببندد. آشکار است که هیچ‌کس نه روی زمین، نه بالا، هیچ‌کس به فکر من نیست

در واقع او به جز ستایش #پوچ زیر بار چیز دیگر نمی‌رود، از این رو مطلقا #تراژیک است، اما در عین‌حال نگاه دوراندیش خود را از زندگی بر نمی‌گیرد، و اینطور به نظر می‌رسد که در این کوشش خود نیز مخیر و آزاد نیست


هدایت پلی است میان اندیشه خیامی و کافکایی. دریافت او از خیام و کافکا با شور زندگی و خودآگاهی ممتازی همراه است، اما خود او هیچ اشاره‌ای به وجه مشترک میان این دو نکرده است

ازنظر هدایت خیام و کافکا احساس تندی از سردی‌دنیا دارند، اما هیچ‌کدام نمی‌خواهند این سردی را از خود برانند یا به آن خو کنند. هیچ‌کدام الوهیتی را نمی‌جویند که به آن پناهنده شوند، و هرکدام به نحوی از این پناهندگی تن می‌زنند و آن‌را سرابی فریبنده می‌دانند

هدایت نشان می‌دهد که هم خیام و هم کافکا از این که ناتوانی وضعیت خود را در مقام انسان نشان بدهند هیچ‌گونه تردیدی روا نمی‌دارند. از همین‌رو خواننده آثار آن‌ها احساس می‌کند که این وضعیت و ناتوانی خود آن‌ها نیز هست، و همین امتیاز است که نظر هدایت را سخت گرفته است

در واقع هدایت، پیش از هر چیز، مفاهیمی چون تنهایی و سرگشتگی و لاقیدی (بی‌اعتقادی) و مرگ‌جویی را در خیام و کافکا می‌جوید؛ مفاهیمی که، کمابیش، مایه اشتغال‌خاطر خود او نیز بوده‌اند

از نظر هدایت تاثیر کلمات خیام و کافکا زورآور و بنیان‌کن است، و شور و صداقت و رنگ و روش آزادنه آن‌ها از چنان بدعت و استقلال و تنوعی برخوردار است که هر گونه پرده‌تعصب و توهمی را از هم می‌درد

#ادامه‌دارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران


#لوکرتیوس، #خیام و ترس از مرگ: برهان‌تقارن (۲)

#لوکرتیوس در شاهکار خود در طبیعت اشیا (De Rerum Natura) می‌گوید
پس بازنگر که چگونه گستره‌ی نامحدود زمان پیش از به دنیا آمدن ما، اهمیتی برای ما ندارد. بدین شکل طبیعت همین ایده را برای زمان پس از مرگمان، به ما ارزانی می‌کند.

اگر من فردا بمیرم از همه‌ی خوبی‌ها محروم خواهم شد
این پاسخ و پاسخ‌هایی شبیه به آن در پرسش از نامطلوب بودن مرگ زیاد شنیده می‌شود. مثلا گفته می‌شود اگر فردا بمیرم، از ادامه‌ یافتن و لذت بردن از رابطه‌ عاشقانه‌ای که دارم محروم خواهم شد، از مال و منالی که با زحمت برای خود گردآوری کرده‌ام و می‌توانستم با استفاده از آنها به آسایش و رفاه و لذت برسم محروم خواهم شد، از خواندن کتابهایی که خیلی مهم هستند ولی هنوز فرصت نکرده‌ام آنها را بخوانم محروم خواهم شد، از رفتن به شهرها و کشورهایی که بسیار زیبا هستند و هنوز برای بازدید از آنها مجالی نیافته‌ام محروم خواهم شد، از آشنا شدن با انسان‌هایی که دوست داشتم آشنا شوم ولی هنوز نتوانسته‌ام بازخواهم ماند، اهداف و آرزوهایی دارم که هنوز نتوانسته‌ام آنها را عملی کنم و اگر بمیرم آرزو به دل خواهم مرد. به دلیل اینکه مرگ باعث می‌شود ما از تجربه‌ی چنین لذت‌هایی محروم شویم بسیاری آنرا نامطلوب برمی‌شمارند. ولی بیایید به زمانی پیش از زادروز خود فکر کنیم، یعنی زمانی که هنوز وجود نداشتیم.

آیا با همین منطق نمی‌توانیم بگوییم که اگر ما زودتر به دنیا آمده بودیم، فرصت بیشتری می‌یافتیم برای اینکه عاشقیت کنیم؟، خانه زیبایی بخریم و بیشتر در آن زندگی کنیم؟، کتاب‌های بیشتری بخوانیم؟، از شهرها و کشورهای بیشتری دیدن کنیم؟ و به اهداف و آرزوهایمان را جامه‌ عمل بپوشانیم؟ اگر قرار است من در سال ۱۴۰۰ خورشیدی بمیرم، اینکه زادروز من ۱۳۰۰ بوده باشد و یا ۱۶۲ در این قضیه تفاوت زیادی ایجاد می‌کند

در حالت اول ۱۰۰ سال فرصت داشته‌ام تا از خوشی‌ها و لذت‌های دنیا بهره ببرم و در حالت دوم تنها ۳۸ سال چنین فرصتی داشته‌ام. آیا من حق ندارم بر همان اساس که زودتر مردن را نامطلوب برمی‌شمارم، زودتر به دنیا نیامدن را هم نامطلوب برشمارم؟ زودتر به دنیا نیامدن من بستر لذت بردن بیشتر از دنیا و مافی‌ها را فراهم می‌کرد و حال که زودتر به دنیا نیامده‌ام نباید ناراحت باشم؟

کسی که در پاسخ به این سوال که چرا از مرگ می‌ترسد و از اینکه خواهد مرد تاسف می‌خورد، می‌گوید چون اگر بیشتر زنده بمانم می‌توانم بیشتر از زندگی بهره و لذت ببرم، باید به ما بگوید چرا با همین منطق از اینکه زودتر به دنیا نیامده است هراسان نیست و از این بابت تاسف نمی‌خورد؟
این #برهان‌تقارن است که #لوکرتیوس برای درمان ترس از مرگ طراحی کرده است. #تقارن در این برهان به تقارن بین ترس از دو دوره‌ نیستی‌بشر اشاره دارد، یعنی زمانی که هنوز زاده نشده است و زمانی که می‌میرد. اگر واکنش شما به نیستی پیش از زاده شدن ترس و دلهره نیست، واکنش شما به نیست شدن پس از مرگ هم نباید ترس و دلهره باشد.

به دیگر عبارت این استدلال می‌خواهد نشان دهد که شما نمی‌توانید واکنش‌هایی نامتقارن به این دو نوع نیستی داشته باشید. نمی‌شود نسبت به نیست بودن پیش از زاده‌شدن ترس و دلهره نداشته باشید ولی نسبت به نیست شدن پس از مرگ ترس و دلهره داشته باشید. یا باید از هر دو این دو نوع نیستی ترس و دلهره داشته باشید یا باید نسبت به هیچکدام ترس و دلهره نداشته باشید

استدلال #لوکرتیوس، چه کارآ و چه ناکارآمد، از پرسپکتیو سوژه‌‌انسانی که اکنون زنده است مطرح می‌شود. در واقع او به انسان می‌گوید پیش از زاده شدن و پس از مرگ که آگاهی نداری و حواس نداری که بخواهی درد و لذت را تجربه کنی، از این منظر وضعیت یکسانی داری، آن هم وضعیت #نیستی است. یعنی وضعیت‌هایی که #تو در آنها نیستی و وجود نداری و از آنجا که نیستی، نیستی است نمی‌توانی از نیستی ‌ترسناک و نیستی‌ غیرترسناک سخن بگویی

یعنی #لوکرتیوس ما را وا می‌دارد نسبت به نیستی واکنشی یکسان داشته باشیم و دچار عدم انسجام نشویم

#ادامه‌دارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران

✫ نگاهی به اندیشه‌های #فریدریش‌نیچه در نقد دین (۴)


★ حضیض سنخ‌های خدایی (۱)

گفتنی است که #نیچه رادیکال‌ترین نقد خود بر ضد مسیحیت را بطور منسجم در کتاب #ضدمسیح (دجال) ارائه می‌کند که یکی از آثار متاخر اوست و در سال ۱۸۸۸ نوشته شده است. وی در این کتاب مسیحیت را دشمن خونی واقعیت می‌داند و معتقد است که نمی‌بایست آن را بزک کرد و رنگ‌وروغن زد، زیرا مسیحیت خصم مرگبار سنخ انسان‌های نیرومند است. مسیحیت آرمانی از تضاد با غریزه‌های زندگی نیرومند درست کرده است. مسیحیت خرد و حتی نیرومندترین طبیعت‌های‌روحی را از این طریق تباه ساخته که عالی‌ترین ارزش‌های روحی را گناهکارانه و گمراه‌کننده و وسوسه جلوه داده است

#نیچه تصریح می‌کند که مسیحیت دین‌ترحم است و ترحم با انفعالات نفس که انرژی حس زندگی را افزایش می‌دهند در تضاد است. ترحم، تاثیری افسرده‌کننده دارد و از نیروی آدمی می‌کاهد. ترحم، آدمی را به نیستی متقاعد می‌کند، البته کسی صریحا از #نیستی سخن نمی‌گوید، بلکه به جای آن گفته می‌شود، آن‌جهان یا خدا یا زندگی واقعی یا رستگاری یا نیروانا. برای #نیچه، مادامی که کشیش یا روحانی‌مسیحی، نوع برتر انسان شناخته می‌شود، #روح‌ناب» چیزی جز #دروغ‌ناب نیست. شغل کشیشان نفی‌کردن، تحریف‌کردن و مسموم‌کردن زندگی‌ست و هنگامی که روحانیان یعنی وکیلان آگاه نیستی و نفی به عنوان نمایندگان‌حقیقت شمرده می‌شوند، پاسخی برای این پرسش وجود ندارد که #حقیقت‌چیست، زیرا آدمی #حقیقت را واژگونه ساخته است

به باور #نیچه، نه اخلاق و نه دین در مسیحیت کوچکترین نقطه‌ی تماسی با واقعیت ندارند.
#علل‌تخیلی آن مانند: خدا، روح، اراده‌آزاد یا ناآزاد
#معلول‌های‌تخیلی آن چون: گناه، رستگاری، عفو، عقوبت و بخشش‌گناهان
#اصطلاحات‌اخلاقی آن مانند: توبه، عذاب‌وجدان، وسوسه‌‌شیطان، نزدیکی به خدا،
#غایت‌شناسی‌تخیلی آن مانند: ملکوت‌آسمانی، روز رستاخیز و زندگی جاوید، همگی به جهانی رویایی و تخیلی تعلق دارند که با واقعیت در تضاد است و مسیحیت با این دروغ‌ها از واقعیت می‌گریزد

از دیدگاه #نیچه مفهوم‌مسیحی‌ خدا، فاسدترین مفهومی است که تا کنون روی زمین درباره‌ خدا به دست داده شده است. خدای مسیحی که خدای ناتوانان و بیماران است، نمایانگر حضیض سنخ‌های گوناگون خدایی است. خدایی است که به جای آری گفتن به زندگی، به قطب مخالف زندگی تبدیل شده است. خدای مسیحی به حیات، به طبیعت و به اراده‌ برای زندگی اعلام جنگ داده است. خدای مسیحی به فرمولی برای هر نوع تحریف بر ضد #این‌جهان و هر نوع دروغ‌گویی به سود #آن‌جهان تبدیل شده است. خدای مسیحی خدایی است که نیستی را خدایی و اراده‌معطوف به نیستی را مقدس اعلام کرده است

#نیچه سپس به زایش مسیحیت از بطن یهودیت می‌پردازد. به باور او #قوم‌مقدس یهود که از همه چیز فقط ارزش روحانیان یهودی و سخنان آنان را برای خود حفظ کرده، قدرت روی زمین را غیرمقدس و گناه خوانده و خود را از آن جدا کرده بود، برای غریزه‌ خود فرمولی به نام #مسیحیت درست کرد که منطقا آخرین اشکال واقعیت را نفی کند. خدای یهودی فرزند خود را می‌کشد تا او را از خود و قوم یهود مستقل کند. مرگ عیسی در قالب فرزند خدای یهودی، برآمد #دین‌محبت است


پ.ن:
{حضیض در فرهنگ لغت به معنی #فرود و #پستی است}

#ادامه‌دارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌‌تئیست‌های ایران


#خیام‌فیلسوف (۵)

در نوروزنامه، برگ ۴۰ #خیام به طور نقل‌قول می‌نویسد:
... و چنین گفته‌اند که هر نیک و بدی که از تأثیر کواکب سیاره بر زمین آید به تقدیر و ارادت باری‌ تعالی، و به شخصی پیوندد، بدین اوتار و قسی گذرد

#نظامی‌عروضی در ضمن حکایتی که از #خیام می‌آورد می‌گوید که #ملکشاه از #خیام درخواست می‌کند که پیشگویی بکند هوا برای شکار مناسب است یا نه و خیام از روی علم #Métérologie پیش‌گویی صحیح می‌کند، بعد می‌افزاید:
اگر چه حکم حجة‌الحق عمر بدیدم، اما ندیدم او را در احکام‌نجوم هیچ اعتقادی ...

در رباعی دیگر علت پیدایش را در تحت تاثیر چهار عنصر و هفت سیاره دانسته:
ای آن‌که نتیجه چهار و هفتی
وز هفت و چهار دایم اندر تفْتی
می خور که هزار باره بیشت گفتم
باز آمدنت نیست، چو رفتی رفتی

چنان‌که سابق گذشت بدبینی خیام از سن جوانیش وجودداشته و این بدبینی هیج‌وقت گریبان او را ول نکرده. یکی از اختصاصات فکر خیام است که پیوسته با غم و اندوه و نیستی و مرگ آغشته‌ است و در همان‌حال که دعوت به خوشی و شادی می‌نماید لفظ خوشی در گلو گیر می‌کند. زیرا در همین دم با هزاران نکته و اشاره هیکل #مرگ، #کفن، #قبرستان و #نیستی خیلی قوی‌تر از مجلس کیف و عیش جلو انسان مجسم می‌شود و آن خوشی یک‌دم را ازبین می‌برد. طبیعت بی‌اعتنا و سخت کار خود را انجام می‌دهد، یک دایه خونخوار و دیوانه است که اطفال خود را می‌پروراند و بعد با خونسردی خوشه‌های رسیده و نارس را درو می‌کند. کاش هرگز به دنیا نمی‌آمدیم، حالا که آمدیم، هر چه زودتر برویم خوشبخت‌تر خواهیم‌بود:
افلاک که جز غم نفزایند دگر
ننهند به جا تا نربایند دگر
نا آمدگان اگر بدانند که ما
از دَهْر چه می‌کشیم، نایند دگر

چون حاصل آدمی درین جایِ دودَر
جز درد دل و دادن جان نیست دگر
خرم دل آنکه یک نفس زنده نبود
و آسوده کسی‌ که خود نزاد از مادر

این آرزوی نیستی که #خیام در ترانه‌های خود تکرار می‌کند آیا با نیروانه بودا شباهت ندارد؟

در فلسفه‌بودا دنیا عبارتست از مجموع حوادث به‌هم‌پیوسته که تغییرات دنیای ظاهری در مقابل آن یک ابر، یک انعکاس و یا یک خواب پر از تصویرهای خیالی است:
شادی بطلب که حاصل عمر دمی است
هر ذره ز خاک کیقبادی و جمی است
احوال جهان و اصل این عمر که هست
خوابی و خیالی و فریبی و دمی است

اغلب شعرای ایران بدبین بوده‌اند ولی بدبینی آن‌ها وابستگی مستقیم با حس شهوت تند و ناکام آنان دارد. در صورتیکه در نزد #خیام یک جنبه عالی و فلسفی دارد و ماهرویان را تنها وسیله تکمیل عیش و تزیین مجالس خودش می‌داند و اغلب اهمیت شراب بر زن غلبه می‌کند
وجود زن و ساقی یک نوع سرچشمه کیف و لذت بدیعی و زیبایی هستند
هیچ‌کدام را به عرش نمی‌رساند و مقام جداگانه‌ای ندارند. از همه این چیزهای خوب و خوش‌نما یک لذت آنی می‌جسته. ازین لحاظ #خیام یک نفر پرستنده و طرفدار زیبایی بوده و با ذوق بدیعیات خودش چیزهای خوش‌گوار، خوش‌آهنگ و خوش‌منظر را انتخاب می‌کرده

#خیام یک فصل از کتاب #نوروزنامه در باره صورت نیکو نوشته و این طور تمام می‌شود:
... و این کتاب را از برای فال خوب بر روی نیکو ختم کرده‌آمد

پس #خیام از پیش‌آمدهای ناگوار زندگی شخصی خودش مثل شعرای دیگر مثلا از قهر کردن معشوقه و یا نداشتن پول نمی‌نالد، درد او یک درد فلسفی و نفرینی است که بر پایهٔ احساس خویش به اساس آفرینش می‌فرستد.
این شورش در نتیجه مشاهدات و فلسفه دردناک او پیدا شده، بدبینی او بالاخره منجر به #فلسفه‌دهری شده. اراده، فکر، حرکت و همه چیز به نظرش بیهوده آمده:
ای بیخبران شکل مجسم هیچ است
وین طارم نُهْ‌سپهر ارقم هیچ است
خوش باش که در نشیمن کون و فساد
وابسته یک دمیم و آن هم هیچ است

#ادامه‌دارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران


رد برهان امکان و وجوب (۱۵)


با این حال گزاره‌های زیر را در نظر بگیرید:

• جهان ممکنی وجود دارد که در آن هیچ موجود عینی وجود ندارد

× جهان ممکنی وجود دارد که در ان فقط موجودات ممکن‌الوجود عینی وجود دارند.


فرض وجود چنین مدل‌هایی از جهان کاملا ممکن و قابل قبول است.

ما به راحتی می‌توانیم جهانی را تصور کنیم که فقط از فضای‌خالی تشکیل شده، جهانی از #خلا.

همچنین تصور وجود جهانی که در آن موجودات عینی فقط ممکن‌الوجود باشند هم ممکن است
جهانی که تنها موجودات واجب آن #موجودات‌انتزاعی هستند.


علاوه بر این برخلاف موجودات‌ذهنی، که عدم وجود آنها غیر ممکن است (چون منجر به تناقض می‌شود) عدم وجود هر موجود عینی، یک احتمال واقعی است.


در واقع امکان ندارد که یک موجود واقعی و عینی واجب‌الوجود باشد، زیرا فقط از طریق #اصل‌امتناع‌تناقض می‌توان مفهوم #غیرممکن‌بودن را فهمید، و برای هر تناقض دو شی لازم است، زیرا شی واحد نمی‌تواند با خود در تناقض باشد

بنابراین هرگز ممکن نیست، در عدم‌وجود یک شی و در نتیجه، در عدم‌وجود یک موجود، تناقضی وجود داشته باشد.


اگر ممکن نیست در عدم وجود یک موجود تناقضی وجود داشته باشد، پس امکان ندارد یک موجود واجب‌الوجود باشد.


ولی برخی خداباوران گفته‌اند که

وجود صرف و خالی خودش یک موجود است. پس خود وجود واجب‌الوجود است

و اینگونه این نقد که واجب‌الوجود مصداق ندارد را رد کردند


وجود واجب‌الوجود است چون

× اولا انکار آن منجر به تناقض می‌شود
اگر بگوییم، وجود، وجود ندارد دچار تناقض شدیم
این مثل این است که بگوییم، #الف، #الف نیست، که این محال است


• دوما وجود داشتن وجود به نظر بدیهی می‌رسد
اگر وجود، وجود نداشته باشد، پس هیچ چیزی هم نباید وجود داشته باشد
در صورتی که واضح است چیزی وجود دارد.
من وجود دارم تو وجود داری، پس وجود هم باید وجود داشته باشد.

البته این ایده که #وجود، وجود دارد (هستی هست) بیشتر به یک شوخی جالب می‌ماند

اين ایده ناشی از یک اشتباه ساده است.

#وجود_وجود_دارد مثل اين‌ست که بگوييم زندگی زنده است!


• من زندگی می‌کنم
• تو زندگی می‌کنی
• پرندگان روی درخت هم زندگی می‌کنند

اما زندگی که زندگی نمی‌کند!

همين در مورد #وجود هم صادق است

موجودات جان‌دار و بی‌جان همه می‌توانند وجود داشته باشند
برای اينکه نشان دهيم چیزی وجود دارد می‌توانيم به آن اشاره کنيم و خصائل #ماهوی آن را توصيف کنيم


مثلا شکر شیرین است
شما نمی‌توانيد همين کار را با وجود انجام دهيد، چون:

× وجود اصلا ماهيتی ندارد
× و وجود ماهیتی ندارد چون وجود اصلا از خودش وجود ندارد


می‌گويند #ارسطو اولين کسی بود که گفت وجود وجود دارد


وجود مفهومی است که ذهن ما به موجودات عينی نسبت می‌دهد


چطور ممکن است وجودِ صرف، وجود داشته باشد، درحالیکه وجودش صرفا به موجودات عينی وابسته است؟

• وجود خارج از زمينه خاص خود به معنای واقعی کلمه هيچ معنایی ندارد

اگر بخواهید می‌توانید #وجود را خارج از چارچوب خاص خود به کار ببريد

• مثلا بگوييد #وجود، وجود دارد
× این درست مثل اين است که بگوييد، #هيچ‌چيز، وجود دارد.


#وجود مثل #هستی، #نیستی، #زندگی، #شادی و #دایره، جز #مفاهیم‌انتزاعی است

برخلاف باور برخی خداباوران، #وجود_داشتنِ‌وجود، بديهی نيست


#ادامه‌دارد

(چرا #خدا_وجود_ندارد)



‏Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران


نقایصی در برهان علامه‌طباطبایی در اثبات #علیت (۲)


× معلول:
چیزی را که برای تحققش نیازمند علت است را معلول گویند.


× ماهیت:
پاسخی که به پرسش از #چیستی‌شئ می‌دهند، نشانگر ماهیت آن شئ است.

به عبارت دیگر محدوده و قلمروی تعریف شئ را #ماهیت گویند.
یعنی آن عاملی که اشیا را از یکدیگر متمایز می کند.
• به زبان عامیانه ماهیت همان مشخصات و ویژگی‌های شئ است که ما با توجه به آن ویژگی‌ها شئ را از دیگر اشیا باز می‌شناسیم.


× وجود:
به قول ملا هادی‌سبزواری مفهوم وجود از بدیهی‌ترین مفاهیم است.
مقصود #تحقق‌شئ است.


× عدم:
معنای متضاد وجود، عدم است.
می توان آن را به آنچه که تحقق ندارد یعنی #نیست تعبیر کرد.
و به عبارتی #عدم، مترادف با #نیستی است.


× ذات و عرض :
#ذات، آن چیزی است که از خود شئ ناشی شده باشد.
حقیقتی که از تعریف خود شئ بدون هیچ مفهوم اضافه بدست می آید، ذات نام دارد
و تمام چیزهایی که از ذات ناشی شده باشد، ذاتی یا قائم به ذات نام دارد.
برای مثال اگر رفتار خوبی که شخصی انجام می‌دهد از خصلت خوبی خود فرد ناشی شده باشد، قائم به ذات یا ذاتی است.

و در مقابل #عرض آن چیزی است که از غیر بر شئ وارد شده باشد.
مانند سیب له شده که له شدنش امری ذاتی و برگرفته از حقیقت شئ نیست، بلکه از عاملی بیرونی بر آن وارد شده یا عارض شده است.
ذات سیب ایجاب نمی‌کند که پس از مدتی خود به خود له شود بلکه عاملی بیرونی موجب آن می‌شود.


× ممکن‌الوجود:
آن شئ که وجودش وابسته به دیگری است و علتی می‌خواهد ممکن‌الوجود نام دارد.
به عبارت دیگر ممکن‌الوجود شئی است که نسبت به عدم یا وجود اقتضایی ندارد و برای اینکه نسبت به وجود اقتضا پیدا کند نیازمند #علتی است و در غیر این صورت از آنجا که ممکن است وجودش، #وجوب پیدا نکرده و حادث نمی‌شود.


× واجب‌الوجود:
آن شئ که وجودش قائم به ذات خود است و نیاز به عامل و علتی بیرون از ذات خود ندارد.
یا به عبارتی ذاتش، وجودش را ایجاب می‌کند.

#ادامه‌دارد



‏Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران


• می‌خواھم به تو ثابت کنم که ھمه چیز می‌تواند به ھمان سادگی که ھست و می‌بینی باشد، بدون آنکه وجود آن معلولِ علتی معقول و خردمند باشد


× علل طبیعت، می‌بایست عللِ طبیعی داشته باشید بدون آنکه ھستی نیازی به خاستگاه غیرطبیعی مانند خدایِ تو داشته باشد

× و ھمانطور که دیده‌ام کسی که وجودِ خودش نیاز به توضیح داشته باشد، نمی‌تواند توضیح دھنده بقیه چیزھا باشد


• بنابراین معلوم می‌شود که خدا ھیچ ھدف مفیدی نداشته و وجودش اقتضایی ندارد.


• ھر امر محتملی که وجودش اقتضایی ندارد، بی‌دلیل است
• و آنچه بی‌دلیل باشد مانند #عدم و #نیستی است



× پـس بـرای اینکه خـود را متقاعد سازم که #خدا_یک_توھم_است
• جز اینکه برای شناخت مشخص من، ھیچ #ھدف‌مفیدی ندارد، نیاز به استدلال دیگری نیست.


#مارکی_دو_ساد
مکالمه #کشیش و #مرد_محتضر



‏Join Us ☞ @iranian_antitheists