انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران

#خدا_وجود_ندارد
Канал
Религия и духовность
Блоги
Образование
Юмор и развлечения
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران
@iranian_antitheistsПродвигать
853
подписчика
1,4 тыс.
фото
283
видео
1,64 тыс.
ссылок
بر چرخ پادشاهی‌عالم کسی نبود انسان که سجده‌کرد، خدا آفریده‌شد ☆ آرشیو @UnbelieversLectures ☆ کتابخانه‌انجمن @ir_antitheists_Library ☆ ربات انجمن @anti_theistsBot ☆ گروه انجمن @iranian_antitheists_group ☆ وبلاگ رسمی انجمن tiny.cc/anti-theists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران


حتی اگر خدایی هم وجود داشته باشد، باید شاکرش باشیم؟

مبنای ادیان ابراهیمی براین اساس است که حالا که ما وجود داریم به نحوی به ما لطف شده و ما بایست به خاطر این نعمت‌ها از شخصی که این لطف را در حق ما کرده است با کارهایی همانند نماز و عبادت و قربانی و ... تشکر نماییم. اما آیا واقعا به ما لطفی شده است و اگر لطفی بوده آیا حتما بایست قدردانی نماییم؟

فرض را بر این بگذاریم که ما توسط خدایی که این ادیان معرفی می‌کنند آفریده شده‌ایم (فرض محال که محال نیست!؟) و خدای لطف‌کننده را شخص الف و فرد مورد لطف قرار داده شده را شخص ب در نظر بگیریم، اما پرسشی که مطرح می‌شود اینست که در حالت کلی چه زمان به ما لطف شده و چه زمانی لطف‌کننده برگردن ما حقی دارد؟ زمانی شخص الف می‌تواند توقع انجام کاری در قبال لطفش را داشته باشد که شخص ب از وی درخواست کرده باشد که لطف خاصی در حقش بکند و اگر بدون اینکه شخص ب درخواست کرده باشد شخص الف لطفی در حقش بکند، شخص ب لزوما نبایست در پی جبران کاری که برایش انجام شده باشد. به خصوص اگر شخص الف انتظار انجام کارهای مشخصی را در قبال لطفی که بدون درخواست قبلی انجام داده را داشته باشد

ما بدون اینکه از کسی درخواست کرده باشیم به این جهان آمده‌ایم (گر آمدنم به من بودی، نآمدمی) پس دلیلی ندارد که ما لزوما شاکر شخصی باشیم و آن شخص این حق را برای خود محفوظ بداند که در صورت عدم قدر دانی ما مجازات سختی برایمان در نظر بگیرد. دقیقا مثل این می‌ماند بدون اینکه دوست‌مان از ما بخواهد، ماشینی به او هدیه بدهیم و از او انتظار داشته باشیم که هر روز به در خانه ما بیاید و جلوی ما زانو بزند و تشکر کند و اگر روزی این کار را انجام نداد مجبورش کنیم تا کفاره بدهد و یا مجازاتی برایش در نظر بگیریم، همچنین به او بگوییم که اگر ماشین را به ما پس دهد مجازات سخت‌تری برای او در نظر خواهیم گرفت و تا پایان عمرش او را شکنجه خواهیم کرد!
آیا در مثال بالا ما به دوست‌مان لطفی کرده‌ایم؟ حال همین مثال در مورد ادیانی مانند اسلام به این صورت خواهد بود که الله بدون اینکه از او تقاضا کرده باشیم به ما زندگی بخشید و از ما انتظار دارد در قبال این به اصطلاح هدیه الهی! هر روز کارهای معینی برایش انجام دهیم که او برای ما تعیین کرده و اگر آن کارها را انجام ندهیم و از دستوراتش سرپیچی کنیم، او ما را مجازات خواهد کرد و اگر هم بخواهیم هدیه‌اش را با خودکشی پس دهیم باز هم گناه کبیره‌ای مرتکب شده‌ایم و مجازات سختی در انتظارمان خواهد بود


آیا همچنان فکر می‌کنید به ما لطف شده است یا به این نتیجه رسیدید که در صورت واقعی بودن این ادیان به ما ظلم شده است؟

#خدا_وجود_ندارد

ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists
​​انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران

خدا و مسئله #شر

شر در جهان وجود دارد این چیزی نیست که قابل انکار باشه. یهودستیزی‌هیتلر، کشتارهای‌‌دسته‌جمعی در کامبوج، یا ظلم و اعمال شکنجه‌ا‌‌یی که در تمام نقاط جهان دیده می‌شود. اینها همه از مصادیق شر اخلاقی بودند. شری که انسان همنوع خودش را به هردلیلی گرفتار درد و عذاب می‌کند حتی این سنگدلی و بی‌رحمی را در مورد حیوانات هم پیشه می‌کنند

نوع دوم، شرهای طبیعی هستند، زلزله، بیماری، قحطی، و امثالهم. اینها مصادیق شر طبیعی است

شر طبیعی علل و اسباب‌طبیعی دارد هر چند ممکن است انسان در وخیم شدن آن نقش داشته باشد. به هرحال اگر بخواهیم به وجود خدایی خیرخواه معتقد باشیم باید توجیحی برای وجود این مسئله مطرح کنیم. چگونه ممکن است کسی با وجود این مقدار شر به وجود خدای مطلقا خیر اعتقاد داشته باشد؟

✓ خدایی که عالم‌مطلق باشد، طبیعتا بوجود شر آگاه است
✓ خدایی که قادر مطلق باشد، طبیعتا می‌تواند مانع بروز شر شود
✓ خدایی که خیر مطلق باشد، طبیعتا اراده نمی‌کند که شر بوجود آید

× ولی رخداد شر همچنان به قوت خود باقی است


برخی خداباوران استدلال می‌کنند که درست است که شر وجود دارد ولی این پدیده دلیل موجهی دارد چون منجر به خیر اخلاقی عظیم‌تری می‌شود. بدون وجود جنگ، قهرمانی بوجود نمی‌آمد، بدون فقر و بیماری مادر ترزا فرصت دستگیری از نیازمندان را نداشت و ... این شر باعث می‌شود خیر بزرگتری که بر رنج آدمی بچربد، بوجود بیاید

در پاسخ باید گفت:
اولا) مقدار شر به مراتب بیش از حدی است که لازم است تا قهرمانان بتوانند خیر اخلاقی گرانسنگی را به بار آورند (بینهایت دشوار است با استفاده از این استدلال بخواهیم برای مرگ میلیون‌ها‌ آدم در اردوگاه‌کار اجباری نازی‌ها توجیحی دست و پا کنیم. در ضمن بخش زیادی از این درد و رنج توجه دیگران را جلب نمی‌کند و به ثبت نمی‌رسد، پس شخصی که رنج می‌کشد تنها فردی است که قابلیت اعتلای اخلاقی در چنین موقعیتی را داراست و بسیار بعید است که این اعتلا در موارد رنج شدید تحقق پذیرد) معلوم نیست جهانی که در ان شر کثیری هست بر جهانی که در آن شر قلیل و در نتیجه قدیسان و قهرمانان کمتری وجود دارد رجحان داشته باشد. راست این است که، از باب مثال تهوع‌آور است رنج کودکی را که از بیماری علاج‌ناپذیر جان می‌دهد، با این استدلال توجیه کنیم که این حال و روز به شاهدان آن امکان می‌دهد که از حیث اخلاقی افراد بهتری شوند. آیا به راستی خدایی که خیر مطلق است، برای مدد رساندن به ما در راه بالندگی اخلاقی از چنین روش هایی بهره می گیرد؟

پاسخ دیگر باورمندان اینست که میان جهان و اثر هنری شباهتی هست. هارمونی کلی موسیقی معمولا مستلزم ناهمخوانی‌هایی است که متعاقبا برطرف می‌شوند. تابلوی نقاشی معمولا علاوه بر رنگ‌های روشن‌تر سطوح بزرگی با رنگ‌های تیره‌تر دارد. به همین وجه، مطابق این استدلال، شر در هماهنگی یا زیبایی کلی عالم دست دارد

اما این نظر نیز لااقل در معرض دو ایراد است:
اول اینک، به سختی می‌توان آنرا باور کرد. بطور مثال، دشوار می‌توان این قول را پذیرفت که شخصی که در میدان نبرد در فاصله میان دو لشگر متخاصم گرفتار سیم‌خاردار شده و از درد در حال جان دادن است به هماهنگی کلی عالم یاری می رساند. اگر براستی مقایسه با اثر هنری تبيين کند که چرا خداوند این مایه شر را روا می‌دارد، این کمابیش در حکم اعتراف به این مطلب است که نمی‌توان توجیهی قانع‌کننده برای شر پیدا کرد. زیرا آن تبیین فهم شر را از دایره درک بشری صرف خارج می‌سازد. تنها از نظرگاه خدا می توان هماهنگی را مشاهده کرد و قدر شناخت. اگر مقصود خداباوران از اینکه می‌گویند خداوند خیر مطلق است همین باشد، کاربرد واژه خیر به نزد آنها با استفاده معمول و مالوف ما از این واژه تفاوت فراوان دارد

دوم آنکه، خدایی که چنین رنجی را صرفا به خاطره مقاصد زیبایی‌شناسانه به قصد قدر نهادن به آن به همان نحو که شخص اثر هنری را قدر مینهد روا می‌دارد بیشتر شبیه آزارگران به نظر می‌رسد تا آن خدایی که خیر اعلی است و خداباوران توصیفش می کنند. اگر نقش درد و رنج این باشد، خداوند به طرز نگران کننده‌ای شبیه بیمار جامعه‌ستیزی (Sociopath) می‌شود که بمبی را به میان جمعیت پرتاب می‌کند تا طرح‌های زیبایی را که به قلم انفجار و خون نقش می‌بندند تحسین کند. به نزد بسیاری از افراد این مقایسه بین اثر هنری و جهان بیش از آنکه در مقام برهانی در اثبات خیرخواهی خدا مقرون به توفیق باشد، در مقام برهانی علیه آن کامیاب است

#خدا_وجود_ندارد


ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران

خالق بودن عین ذات‌خداست. خدا بدون مخلوق، خالق نیست!
بنابراین وجود ذات‌خدا بدون وجود مخلوق، ناممکن است. پس وجود خدا، وابسته به وجود مخلوق است

درنتیجه، خدا نمی‌تواند دارای صفت #کمال باشد

#خدا_وجود_ندارد


ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران

چگونه خدا با صفاتش نقض می‌شود(برهان نیاز)

رد صفت بی‌نیازی خدا:
۳۰ و اندی سال‌پیش، تلفن خونمون زنگ خورد. خواهرم برای جشن‌تولد دختر عموم دعوت شده بود و قرار شد شب هم بمونه خونه عموم. خواهر کوچکترم با گریه پدر و مادر و همچنین خواهر بزرگترم را متقاعد کرد که او نیز به جشن تولد برودو شب را هم آنجا بماند. شب پدر و مادرم مشغول تماشای سریال محبوب خود بودند که ناگهان برق قطع شد و والدینم از تماشای ادامه سریال محروم. آنها تصمیم می‌گیرند که چراغ نفتی را برای روشنایی از انباری بیرون بیاورند. اما چراغ نفتی از شانس بدشان نفت نداشت و پدرم فراموش کرده بود آنرا پُر کند. به همین خاطر آنها در تاریکی شب تصمیم گرفتند عشق‌بازی کنند. حاصل سکس در تاریکی آن شب، پس ۹ ماه شد متولد شدن من

حالا، اگر خواهر کوچکم نمی‌خواست به تولد برود، یا اگر خواهر بزرگم او را به همراه خود نمی‌برد، یا اگر برق قطع نمی‌شد، یا اگر چراغ نفتی خانه‌مان نفت داشت، یا اگر پدر و یا مادرم حوصله سکس نداشتند، یا اگر پدرم از کاندوم استفاده می‌کرد، یا اگر در پوزیشن دیگری سکس می‌کردند، یا اگر ....، من هرگز به دنیا نیامده بودم (همین اگرها را برای پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایم نیز در نظر بگیرید) و با وجود تمام این اگرها، احتمال بدنیا آمدن من تنها طی دو نسل، بی‌نهایت عجیب و احتمالا بینهایت مایل به صفر بود


در
نتیجه، اگر خدایی باشد، که خالق هستی بوده، هدفش از خلقت‌گیتی، بدون شک بدنیا آوردن من بوده است.

#خدا_وجود_ندارد



ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران

تناقضات منطقی فرض وجود خدا

انگیزه آفرینش جهان توسط خدا نیز از تناقض حل‎ناشدنی رنج می‎برد. خدا به چه دلیل و انگیزه‎ای جهان را آفریده است؟ مطمئنا برای خداباوران قابل قبول نیست که وی به خاطر نیاز، سود یا منفعتی این کار را کرده باشد، زیرا خدا بی‎نیاز است. از طرف دیگر، اگر خدا بدون دلیل جهان را آفریده باشد، پس نمی‌تواند حکیم باشد زیرا کاری‎عبث انجام داده است (مطابق تعریف، فرد حکیم هیچ عملی را بی‎دلیل انجام نمی‌‎دهد)


به نوع دیگری این تناقض فوق را می‎توان مطرح کرد:
آیا خدا مجبور به آفرینش جهان بوده است؟ یا این کار را با اراده آزاد (Free Will) خود انجام داده است؟
مطابق فرض خداباوران، خدا نمی‎توانسته مجبور باشد، پس خدا اراده کرده است. اما اراده‎آزاد، دلیل می‎خواهد و این دلیل نمی‎تواند خارج از وجود خدا باشد، زیرا خدا بی‎نیاز است. پس این دلیل باید در ماهیت خدا نهفته باشد. اگر این دلیل در ماهیت خداست، پس به آن مجبور بوده و برای آن اراده‎آزادی نداشته است


#متالهین که از پاسخ عاجز هستند، به مغلطه توسل به نادانی متوسل می‌شوند. آنها ادعا می‎کنند که این امر از درک انسان خارج است و عقل ما قادر نیست برای آن پاسخی بیابد. این اساسا یک مغلطه است. آنها در واقع، فروضی را مطرح می‎کنند:
اینکه خدا دانای کل است، علم‎الغیب می‎داند، خدا حکیم و بی‎نیاز است، انسان مختار است، و مسئول اعمال خود نزد خدا و غیره ... متالهین در مورد این گزاره‎‌های بدون دلیل، کاملا عاقل هستند و مدعی هستند عقل انسان قادر به درک آنها هست، اما وقتی به نتایج متناقض این گزاره‌‎ها می‎رسند، ناگهان نادان و بی‎خرد می‎شوند. در واقع آنها مدعی هستند که عقل انسان قادر به پذیرش و درک این فروض بدون دلیل هست، اما قادر به پذیرش نتیجه منطقی یعنی تناقض منطقی حاصل از این فروض نیست!


باز هم به شکل دیگری می توان این تناقض لاینحل را مطرح کرد تا پاسخی به خداباوران دینی داده باشیم:
فرض کنیم خدا برای آفرینش جهان دلیلی دارد و ما از درک آن عاجز هستیم. اسم دلیل را X می‎‌نامیم. همانطور که متون‎مقدس‎مسیحی و اسلامی اشاره می‌‎کنند، اگر خدا در زمان t جهان را بخاطر دلیل X آفریده باشد، پس در زمان قبل‎تر مانند t-1 نیز به خاطر همان دلیل X می‎توانسته جهان را بیافریند. دلیل اینکه خدا زمان مشخصی را به جای زمان قبل‎تر انتخاب کرده است، چیست؟ اگر انتخاب زمان را بدون دلیل انجام داده، پس کار عبثی کرده است و حکیم نیست. همچنین دلیل X باید در ذات و ماهیت خدا باشد، چون هیچ چیز دیگری در آن زمان هنوز به جز خدا وجود نداشته است، پس این دلیل X را باید در ماهیت یا ذات خدا دانست، پس دلیل X نمی‎توانسته از زمان مشخصی مانند t بوجود آمده باشد، زیرا ماهیت خدا تغییر نمی‎پذیرد و زمان قبل‎تر هم این دلیل باید وجود می داشته

مثلا برخی ادعا می‌کنند که خدا به خاطر ذات نیکی و بخشندگی‌اش، موجودات را آفریده و از وجود خود به آنها داده است (با هر نوع عبارت‌پردازی توخالی که بیان می شود). بسیار خوب، اگر دلیل آفرینش جهان ذات نیکی و بخشندگی خدا باشد، پس این ذات همیشه در خدا وجود داشته و خدا دلیلی ندارد که جهان را قبل‌تر نیافریده باشد


این تناقض در دلیل آفرینش جهان (و نیز در مسئله علیت)، برخی از فیلسوفان را مجبور کرد تا با تقلید از فلسفه ارسطو، ادعا کنند که جهان قدیم یا ازلی است. البته ازلی بودن جهان کاملا در تضاد با داستان آفرینش در متون مقدس قرار دارد. با اینحال، بی‌زمان دانستن خدا هم، مشکل داشتن دلیل و انگیزه برای آفرینش جهان را حل نمی‌کند

#خدا_وجود_ندارد


ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheistsl
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران

رد برهان معقولیت

شايد بسياری از کسانی كه چنين برهان‌واره‌ای را در نظر دارند، گفته‌های قبلی را كاملا قبول داشته باشند، و مسئله آنها تنها در مورد اين باشد كه اين سادگی را چیزی عجيب بپندارند كه نشان از يک دليل خاص دارد. مثلا تصور اينكه خدایی شخص‌وار در تخت‌خود نشسته، عصایی را در هوا می‌چرخاند، چیزهایی (وردهایی) زمزمه می‌كند و جهانی به وجود می‌آيد، بسيار بسيار ساده‌تر از اين باشد كه اين جهان براساس برآیش تدریجی نمونه‌هایی ابتدایی و ناقص به وجود آمده باشند (تاكيد می‌كنم كه يگانه ايده‌ای كه مقابل باور به خدا قرار می‌گيرد باور به برآیش نيست، و اصولا اعتقاد دارم كه ملزم كردن خود برای رسيدن به جواب برای مسايل دور از دسترس درست نمی‌باشد مثلا منشا جهان)، ولی آيا اين مسئله می‌تواند ترجیحی بين دو ايده به وجود آورد؟

دو تئوری مختلف را در نظر بگيريد
يكي اينكه خورشيد به دور زمين می‌چرخد، از شرق بيرون میآيد، آسمان را دور میزند و در غرب فرو میرود
و ديگر اينكه زمين كره‌ای‌ست كه به دور آن خورشيد می‌گردد و چنين منظره‌ای را ايجاد می‌كند، درحالیکه چرخش آن را حس نمی‌كنيم و به خارج پرتاب نمی‌شويم

به نظر شما باور به کدامیک ساده‌تر است؟
مسلما ايده اول بسيار ساده‌تر است و باور كردن آن راحت‌تر. درحاليكه می‌دانيم نادرست است، و تئوری پيچيده‌تر و عجيب‌تر دوم درست است

تا كنون به كوه‌ها دقيق شده‌ايد؟ می‌دانيد كوه‌ها چطور ساخته شده‌اند؟
كوه‌ها لايه‌های افقی زمين بوده‌اند كه در اثر فشارهای جانبی به تدريج چين خورده‌اند (مثل فرشی كه در اثر كشيده شدن پايه ي ميز چين میخورد) و چنين شکلی به خود گرفته‌اند. شكل آن لايه‌های چين خورده در محل شكستگی‌ها و برش‌ها به خوبی نمايان است و علم زمين‌شناسی اين مسئله را كاملا تاييد میكند. ولی آيا تصور و درک آن برای شما ساده است؟ سنگ‌هایی با چنان عظمت و سختي #چين بخورند؟

آيا می‌توانيد پديد آمدن يک زبان از صفر را تصور كنيد؟ شما را نمی‌دانم، ولی تصور اينكه يک زبان با تمام كلمات و دستور زبانش از صفر به وجود بياييد و كم كم تكامل يابد برای خود من بسيار مشكل است، هرچند كه آنرا قبول دارم. بسيار ساده‌انگارانه‌ست تصور اينكه حقيقت بايد ساده باشد و شواهد نيز آنرا تكذيب می‌كند

فيزيک‌ارسطويی بسيار ساده بود، ولی فيزيک‌نيوتونی كه از آن بسيار پيچيده‌تر بود جايگزين آن شد. فیزیک‌‌نيوتونی نيز در برابر فيزیک‌‌مدرن بسيار بسيار ساده است. قرن‌ها تلاش دانشمندان، ما را به جایی رسانده كه كمتر کسی می‌تواند نسبيت و كوانتوم را به عنوان دو قسمت مهم از آن درک كند، و كمتر کسی هست كه بتواند ادعا كند بر آنها مسلط است، حتا استادان دانشگاه. درحاليكه هر فارغ‌التحصيل دبیرستانی می‌تواند ادعا كند كه به فیزیک‌نيوتونی مسلط است. فیزیک روز به روز پيچيده‌تر شده است، و البته به واقعيت نزدیک‌تر. ايده‌های بسيار ساده اوليه، چون فیزیک‌ارسطویی، آنقدر رویایی و بی‌اساس بودند كه به هيچ درد انسان نمیخوردند و چيزهای درست زيادی نمی‌توانستند بگويند، ولی اكنون با وجود اينكه سادگيِ زيباي آن از بين رفته است، ولي ابزاري قدرتمند و نزديك به حقيقت به وجود آورده است

نه سادگی، و نه احساس‌ما، هيچكدام نمیتوانند معياری براي تصميم‌گيری باشند

من خدا را در اوج خدایی خویش انکار می‌کنم

#خدا_وجود_ندارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران

بدون خدا ممکن است اخلاقی بود؟

تمامی این مطالب را می‌توان در برهان زیر خلاصه کرد:

۱- فرض کنیم خدا به ما فرمان می‌دهد کار درست را انجام دهیم. در این صورت

الف) اعمال درست درست هستند چون که خدا فرمان به انجام آنها داده است،
ب) خداوند فرمان به انجام آن‌ها می‌دهد چون که آن‌ها درست هستند

۲- اگر گزينه (الف) را انتخاب کنیم، در این صورت فرمان‌های الهی، از دیدگاه اخلاقی، گزافی هستند؛ به علاوه، آموزهٔ خوب بودن خداوند بی‌معنی می‌شود.

۳- اگر گزینه (ب) را اختیار کنیم، در این صورت پذیرفته‌ایم که معیاری مستقل از مشیت الهی برای درست و نادرست وجود دارد

۴- بنابراین، یا باید فرمان‌های خدا را گزافی قلمداد کنیم، و آموزه خوب بودن خدا را کنار بگذاریم، یا اینکه بپذیریم که معیاری مستقل از مشیت الهی برای درست و نادرست وجود دارد، و تعاریفی الهیاتی درست و نادرست را کنار بگذاریم

۵- از دیدگاه مذهبی، گزافی قلمداد کردن فرمان‌های خدا، یا کنار نهادن آموزهٔ خوب بودن خدا، امری نامطلوب است

۶- بنابراین، حتی از دیدگاه مذهبی نیز باید وجود معیاری مستقل از مشیت الهی را برای درست و نادرست پذیرفت.



بسیاری از متدینین معتقدند که باید مفهومی الهیاتی از درست و نادرست را بپذیرند چون که عدم پذیرش آن منجربه بی‌دینی می‌شود. اینان به نوعی احساس می‌کنند که چون به وجود خدا اعتقاد دارند، باید بر این باور باشند که مفاهیم درست و نادرست باید در نهایت با رجوع به مشیت الهی تعریف شوند. اما این برهان چیزی جز این را بیان می‌کند

#پایان

#خدا_وجود_ندارد

Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران

تفاوت #منش‌انسانی و #منش‌الهی:

همانگونه که می‌دانیم در مرام‌نانه تازیان (قرآن) الله بیابان‌های عربستان، انسان‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کند (مدیون هستید اگر تصور کنید خداوند قادر یک وقت خدایی‌ناکرده معتقد به آپارتاید تشریف دارند و زبانم لال عدل الهی فقط به خودی‌ها تعلق می‌گیرد)

× یا ایها الذین آمنو {کسانی که به الله و محمد ایمان آورده‌اند (خودی‌ها)}
× یا ایها الذین ناآمنو! (کفرو) {کسانی که به الله و محمد ایمان نیاورند (نخودی‌ها)}

•حالا بیایید ببینیم چگونه الله عادل با این دو دسته برخورد می‌کنه

• سوره ماده‌گاو آیه ۱۲۶
و به ياد آوريد هنگامى را كه ابراهيم گفت، پروردگارا اين سرزمين را شهر امنى قرار ده و اهل آنرا، آنها كه به خدا و روز بازپسين، ايمان آورده‏اند از ثمرات، روزى ده! گفت، ما دعاى تو را اجابت كرديم و مؤمنان را از انواع بركات، بهره‏مند ساختيم. اما به آنها كه كافر شدند، بهره كمى خواهيم داد سپس آنها را به عذاب آتش مى‏كشانيم؛ و چه بد سرانجامى دارند

لذا الله بیابان‌های‌عربستان، انسان‌های دگراندیش را وارد شکنجه‌‌گاه مخوف خود کرده و همچون بیماری #سادیستی از زجر و دردر و فریاد آنها کیفور می‌شود

✓ حال بیایید مقایسه کنیم عدل الله محمد را با یکی از #پادشاهان‌ایران

فردوسی‌بزرگ از زبان #بهرام‌گور می‌گوید

که بخشش بیفزایم از گفت‌وگوی
بکاهم ز بیدادی و جست و جوی

کسی را کجا پادشاهی سزاست
زمین را بدیشان ببخشیم راست

جهان را بدارم به رای و به داد
چو ایمن کنم باشم از داد شاد

کسی را که درویش باشد به نیز
ز گنج نهاده ببخشیم چیز

گنه کرده را پند پیش آوریم
چو دیگر کند بند پیش آوریم


✓ این است تفاوت منش والا ما در برابر خوی الله بیابانگردان‌عربستان

#خدا_وجود_ندارد


Join Us ☞ @iranian_antitheist
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران

خدایی که مجبور است!

پیروان ادیان‌سامی، معتقدند که خدا مختار و علیم است. ما به راحتی موجود مختار و موجود مجبور را در زمانی که انتخاب‌می‌کنند می‌توانیم از یکدیگر تمیز دهیم


⊛ شرایط مختار بودن:

۱) باید با بیش از یک گزینه برای انتخاب‌کردن مواجه باشد (یا این - یا آن)

۲) انتخاب هرکدام از آن گزینه‌ها میسر باشد

۳) قبل از آنکه به عنوان یک‌شخص مختار یک انتخاب را اختیار کند، باید به یک مرحله‌ایی از شک (تصمیم‌گیری برای انتخاب یکی از گزینه‌ها) در شرایطی که هنوز انتخابی صورت نگرفته است، رسیده باشد

۴) نباید آینده را بداند


⊛ برسی مختار بودن خدا:

الف) موجودی که همه‌چیز بداند (علیم‌مطلق)، هیچگاه در مرحله شک قرار نمی‌گیرد، زیرا از قبل می‌داند چه چیزی را انتخاب می‌کند (تناقض با شرط ۳)

ب) موجود مطلقا علیم، توانا به تغییر تصمیم‌نهایی یا اساسا عدم انتخاب خود نیست زیرا انتخابش از پیش مشخص شده است. بنابراین از خود اختیاری‌ندارد و مختار نیست (تناقض با شرط ۳)

از آنجا که یک موجود غیرمختار دارای شخصیت نیست، یک شخص‌علیم نمی‌تواند وجود داشته باشد زیرا علیم بودن و مختار بودن در پارادوکس منطقی با یکدیگر بوده و جمع‌نقیضین، محال‌عقلی است

پس خدا یا علیم و مجبور است - یا مختار و جاهل

↫ خدای جاهل، خدا نیست
↫ خدای مجبور، خدا نیست

در نتیجه، خدای علیم و مختاری نه می‌تواندوجود داشته باشد و نه وجود دارد

(چرا #خدا_وجود_ندارد)


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران

چرا ساعت خالق و ناظمی دارد ولی جهان نه؟

اینکه ما از کجا می‌دانیم یک‌ساعت سازنده‌ای‌دارد، پرسشی‌ست اساسی که پاسخ آن به شیوه کار قوه‌فاهمه آدمی باز می‌گردد
چرا که وقتی به ساعتی برمی‌خوریم در مخیله ما این تصور شکل می‌گیرد که این ساعت را باید کسی درست‌ کرده باشد، اما وقتی به شاخه‌گلی‌وحشی می‌رسیم به این فکر نمی‌افتیم که این شاخه‌گل را هم یک گل‌ساز درست‌کرده است؟

ممکن‌ست خداباوران بگویند که وقتی به گل می‌رسند نیز، چنین‌تصوری می‌کنند زیرا به خدا باور دارند، اما باید توجه کنیم که خداباوران هنوز هیچگونه خدایی را اثبات نکرده‌اند و می‌خواهند با برهان‌نظم وجود خدا را اثبات کنند، در نتیجه پیش از اثبات‌خدا و در راه اثبات‌خدا، حق‌ندارند که وجود او را مسلم‌فرض‌کنند و اینکار چیزی نیست جز مغلطه #توسل‌به‌مطلوب

اما آنچه روشن است این‌ست که چه خداباور و چه‌بیخدا وقتی به ساعتی می‌رسند، می‌فهمند که آن ساعت را یک ساعت‌ساز ساخته و هر دو بر سر این مورد توافق دارند، حال خداباوران تلاش می‌کنند بگویند که بشر از روی #نظم موجود در ساعت به وجود ساعت‌ساز پی می‌برد

من در ادامه نشان خواهم داد که چرا مجموعه‌ای را نمی‌توان #منظم نامید و نظم خاصیت‌ذاتی یک‌ مجموعه نیست


حال بالاخره چه باعث می‌شود که ما بدانیم ساعت را ساعت‌سازی ساخته است؟
پاسخ #تجربه است نه پیچیدگی و نظم. ما از پیش بر اساس تجربه یا شنیده‌، یا دیده‌، یا خوانده‌ و یا بهر واسطه دیگری این اطلاعات به ما رسیده که ساعت را ساعت‌ساز می‌سازد یا پیشه‌ای بنام ساعت‌ساز وجود دارد، ما از دوران کودکی می‌فهمیم که یک‌سری چیزها را انسان‌ها تولید می‌کنند و یک‌سری چیزها در طبیعت وجود دارند، برای نمونه ساعت‌مچی روی درخت رشد نمی‌کند یا از زیرزمین و معادن استخراج نمی‌شود

این شیوه ادراک، کاری است که هر روزه توسط باستان‌ شناسان انجام می‌گیرد
وقتی باستان‌شناسان در حفاری‌های خود به چیزی می‌رسند، از کجا می‌فهمند که آن چیز یک مصنوع، یعنی ساخته‌شده توسط یک موجود هوشیار است یا نیست؟ آیا از روی #نظم آن چیز می‌فهمند که آنچیز یک مصنوع است؟

اگر باستان‌شناسان قرار باشد بدنبال نظم در اشیا بگردند دقیقاً باید بدنبال چه چیزی بگردند؟ مگر یک تکه‌چوب که بصورت کاملا استوانه‌ای تراشیده شده است و روی آن جملاتی با خط میخی نوشته شده است منظم‌تر از یک شاخه گل است؟ چرا باستان‌شناسان که کارشان بدنبال مصنوعات‌بشری گشتن است هیچگاه شک نمی‌کنند که یک گل، یک اثر باستانی باشد؟
پاسخ بسیار ساده است چون بدنبال #نظم نمی‌گردند بلکه بدنبال چیزهایی می‌گردند که از پیش می‌دانند مصنوع انسان است، مثلا دنبال چیزهایی که روی آنها نقاشی و خط است می‌گردند، دنبال چیزهایی که بطور غیرطبیعی گرد یا صاف هستند و آثار کار دستی‌انسان روی آنها دیده می‌شود
ممکن است باستان‌شناسان همچنین از روی اجزا یک کل با این تشخیص که این اجزا مصنوع هستند به مصنوع بودن آن کل پی ببرند اما هرگز از روی نظم به چنین نتیجه‌ای نمی‌رسند

بنابراین روشن است که ما از روی قاعده‌مشکوک، هر مجموعه منظمی خالقی دارد به خالق داشتن ساعت پی نمی‌بریم و در #فاهمه ‌آدمی، منظم برابر با مصنوع نیست یا اگر خداباوران مدعی این هستند حداقل این مسئله مورد توافق نیست و خداباوران مجبورند اثبات کنند که فاهمه‌انسان از روی تجربه به چنین نتیجه‌ای نمی‌رسد بلکه از روی قاعده‌مشکوک مذکور به این نتیجه می‌رسند

حال که ما بوسیله تجربه به وجود آفریننده برای ساعت پی‌میبریم، آیا می‌توانیم به همان وسیله هم به وجود خدا پی ببریم؟

تنها در صورتی می‌توانیم چنین کنیم که تجربه خلقت‌ جهان را نیز همچون تجربه خلق‌شدن ساعت داشته باشیم، و چون هیچ بشری تجربه خلق‌شدن جهان را نداشته است و نخواهد داشت روشن است که نمی‌توانیم به همان دلیل که می‌فهمیم ساعت ساعت‌ساز دارد، بفهمیم که جهان هم جهان‌ساز یا آفریننده و خدایی دارد، و این نیز از مشکلات اساسی برهان‌نظم است


نتیجه از این بحث آنست که منظم‌بودن و پیچیده‌بودن یک چیز به خودی خود اثباتی بر مصنوع بودن آن چیز نیست، بلکه تنها تجربه (Experience) به معنی آنچه ما از قبل آموخته‌ایم نه آنچه آنرا دریافت حسی می‌کنیم (Sense Perception) می‌تواند به ما نشان دهد که چیزی مصنوع است یا نیست و این نیز بخاطر این قاعده است که ما انتظار داریم علت‌های مشابه، معلول‌های مشابه نیز داشته باشند

#ادامه‌دارد

#خدا_وجود_ندارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران


↚ چرا #خدا وجود ندارد!

۱. خدا بهشت را خلق می‌کند
۲. خدا اولین انسان (آدم و حوا) را خلق می‌کند
۳. خدا، آدم و حوا را در بهشت خلق می‌کند
۴. خدا میوه‌ممنوعه را خلق می‌کند
۵. خدا دانای‌مطلق است و آینده کاملا باخبر است
۶. خدا قادر مطلق است
۷. هیچ‌کس و هیچ‌چیز نمی‌تواند آینده را تغییر دهد


خدا درخت‌ممنوعه را دقیقا در مکان X خلق می‌کند
خدا دقیقا می‌داند که اگر درخت‌ممنوعه را در مکان X قرار دهد، آدم از آن خواهد خورد (از ۵ و ۷)
خدا می‌داند اگر درخت‌ممنوعه، در مکان X نباشد و در مکان Y باشد، از میوه آن درخت نخواهد خورد (از ۵)
↚ درخت‌ممنوعه دقیقا در نقطه X خلق می‌شود
خدا دقیقا به آدم و حوا می‌گوید از این درخت نخورید، در واقع خدا مکان دقیق درخت‌ممنوعه را به حوا نشان می‌دهد
↚ با اینکه شیطان از بهشت رانده شده بود، به راحتی وارد بهشت می‌شود
↚ آدم و حوا با علم‌قبلی خدا، فریب شیطان را می‌خورند از ‌درخت‌ممنوعه می‌خورند‏
↚ آدم و حوا از بهشت رانده می‌شوند


از آنجایی که خدا می‌دانست آدم و حوا ۱۰۰٪ فریب شیطان را خواهند خورد و خلقت درخت‌ممنوعه دقیقا همان جایی است که بنا به علم خدا باعث فریب آدم و حوا می‌شده؛ در نتیجه خدا از هبوط آدم و حوا از #ازل آگاه بوده است

لذا:
≡ با اینکه خدا از هبوط آدم و حوا از ازل آگاه بوده، اما کاری نکرده
↫ چنین خدایی، #شیطان‌صفت و #پلید است و خدایی #شیطانی لایق‌خدایی نیست

≡ با اینکه خدا از هبوط آدم و حوا از ازل آگاه بوده، اما ناتوان از جلوگیری از آن بوده
↫ چنین خدایی، #ناتوان و #ضعیف است و خدایی #ناتوان لایق‌خدایی نیست

خدا از هبوط آدم و حوا آگاه نبوده، و لذا ناتوان از جلوگیری آن بوده
↫ چنین خدایی، #جاهل و #احمق است و خدایی #نادان لایق‌خدایی نیست


درنتیجه اگر خدای ادیان سامی وجود داشته باشد:
≡ یا #ناتوان است - یا #شرور است - و یا #نادان
↫ و خدایی‌ناتوان ≠ خدا - خدایی #شرورخدا - خدایی #نادانخدا


MahyarHitch



Join Us ☞ @iranian_antitheists
​​انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ایران

#خدا_وجود_ندارد، چون دیده نمی‌شود! (۳)


لازم به ذکر است در کتب‌آسمانی معمولا از مادی یا غیرمادی بودن خدا صحبت چندانی نمی‌شود، بیشتر کتب‌دینی از جمله قرآن اشاره به مادی بودن خدا دارند اما وی را ساکن آسمان هفتم می‌دانند، اما پیروان امروزی این ادیان تمامی این مفاهیم را استعاره می‌دانند و معتقدند خدایشان اساسا جایگاهی ندارد و غیر مادی است

لذا هروقت یک اسلام‌گرا یا خداباور به این #سفسطه دچار می‌شود و مثال‌های کودکانه‌ای مثل جریان "شخصی گفت خدا وجود ندارد چون نمی‌توان اورا دید و خداباوری به گوش او سیلی زد و آن شخص #ملحد گفت چرا اینکار را کردی من دردم آمد، و خداباور به او گفت کدام درد؟ درد وجود ندارد چون نمیتوان آنرا دید" را بیان می‌کند باید به او متذکر شد که:

ما #خردگرایان معتقد نیستیم هرچه را که نتوان دید وجود ندارد، این استدلال را خداباوران باید در مقابل #حس‌گرایان مطرح کنند نه #خردگرایان. و حتی #حس‌گرایان نیز تنها به دیدن اکتفا نمی‌کنند، تمامی حس‌های بدن و فعالیت‌های دستگاه‌عصبی جزو حس کردن به شمار می‌رود، لذا درد مفهومی کاملا #مادی دارد، ارگان‌های مشخصی از بدن پیغام‌های مربوطه را به مغز مخابره می‌کنند، هم این پیغام‌های #الکترومغناطیسی هم عکس‌العمل مغز و هم ارگانی که درد را ارسال می دارد کاملا قابل بررسی مادی هستند، لذا درد اساسا حقیقتی عینی است نه ذهنی، خداباوران باید دنبال مثال‌های دیگری برای اینگونه سفسطه‌ها باشند، داستان‌های مسخره #بهلول و یا #امام‌صادق دیگر کاربردی ندارند.
نهایتاً اگر خداباوران بتوانند (که نخواهند توانست) مثالی از حقیقتی پیدا کنند که قابل توضیح و بررسی از دیدگاه مادی نباشد، نتیجه حاصله این خواهد بود که آن‌چیز مفهومی عینی نیست و مفهومی ذهنی است، لذا هیچ تناقضی با اصول #ماده‌گرایی و #خردگرایی یا #بی‌خدایی پیش نخواهد آورد


نتیجه آنکه خداوند تنها در ذهن افراد وجود دارد و اساسا ساخته ذهن انسان‌ها است و وجود خارجی ندارد

#پایان


Join Us ☞ @iranian_antitheists
​​انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ایران

#خدا_وجود_ندارد، چون دیده نمی‌شود! (۲)


#حس‌گرایی (Empiricism- حسیون)

حس‌گرایان همیشه اصرار داشته‌اند که حس‌کردن تنها روش دانستن است. دستگاه‌های حسی ما (بینایی، بویایی، لامسه، چشایی و…) اطلاعات دقیقی از اطراف را در اختیار ما می‌گذارند که بدون وجود این اطلاعات دقیق، داشتن دانش در مورد محیط پیرامون برای ما هرگز میسر نبود
حس‌گرایان معتقد بودند که تجربه حسی به تنهایی، مادر تمامی دانسته‌های ماست. از معروف‌ترین حس‌گرایان و تئوریسین‌های این مکتب‌فکری می‌توان به #جان‌لاک، فیلسوف شهیر انگلیسی اشاره کرد

تجربه‌گرایی و حس‌گرایی عموما به یک مفهوم بکار برده می‌شوند و تقریبا تمامی علوم‌تجربی از این روش برای دستیابی به حقایق استفاده می‌کنند. بنابراین از نظر پیروان این نظام فکری، تنها چیزهایی حقیقی هستند که قابل حس کردن باشند. این افراد معتقد هستند حتی حقایق ذهنی همچون قوانین ریاضی را نیز می‌توان در عمل تجربه و در نتیجه احساس کرد.
حس‌گرایی به خودی خود بی‌خدایی را نتیجه نمی‌دهد
برخی از حس‌گرایان معتقد بوده‌اند حس‌گرایی محدود به این جهان است


#خردگرایی (#Rationalism - عقلیون)

خردگرایان قوه‌عقلانیت (خرد) و استدلال معتبر را تنها مرجع دستیابی و اولین منبع دانش و رسیدن به حقایق می‌دانند و به #اصالت‌عقل معتقد هستند

خردگرایان هیچ مفهوم ناسازگار با عقلانیت خود را هرگز بعنوان حقیقی بودن قبول نمی‌کنند


برای درک بهتر تفاوت #خردگرایی با #حس‌گرایی باید به این نکته اشاره کرد که #حس‌گرایان معتقدند دانش بشر از جایی آغاز می‌شود که او حس کردن را آغاز می‌کند، اما #خردگرایان معتقدند دانش بشر از پیش‌فرض‌هایی که آشکارا حقیقی هستند آغاز می‌شود

بعنوان مثال #خردگرایان می‌گویند هر چیزی که قرمز باشد، چیزی رنگین است و ما برای اینکه ببینیم چیز قرمزی رنگین است نباید حتما آنرا حس کنیم (ببینیم) بلکه می‌توانیم با فرض کردن اینکه آن چیز قرمز است نتیجه بگیریم که رنگین است
شاید بتوان مهمترین تئوریسین خردگرایی را #رنه‌دکارت، فیلسوف و ریاضیدان فرانسوی دانست

لذا استدلال در خردگرایی، و تجربه در حس‌گرایی منابع کسب دانش محسوب می‌شوند
.

حال پس از این توضیحات دوباره به مسئله ای که مطرح شده بود بپردازیم:

دیدن خدا، برابر با حس‌کردن خدا است، بنابراین همین مسئله خدا را از ردیف #حقایق‌عینی (چیزهایی که واقعیت دارند) خارج کرده و به دسته بندی #حقایق‌ذهنی وارد می‌کند.

حقایق ذهنی نیز خود می‌توانند معتبر و غیر معتبر باشند، و خداوند از مفاهیم ذهنی (که تنها در ذهن برخی از انسان‌ها واقعیت دارد) غیر معتبر، یعنی خرافی است. بنابراین کسانیکه می‌گویند خدا وجود ندارد، چون نمی‌توان او را دید، در واقع به این واقعیت اشاره می‌کنند که غیرمادی بودن پدیده‌خدا، واقعی بودن وی را الزاما باطل می‌کند.


حال دیدگاه‌های دو مکتب فکری مطرح شده در مورد این مطلب می‌تواند متفاوت باشد، حداقل تفاوت می‌تواند در این باشد که #حس‌گرایان می‌گویند خداوند وجود ندارد چون قابل حس شدن نیست، و یا اینکه حداقل حضوری بر روی زمین ندارد، اما #خردگرایان ممکن است این استدلال را به دلیل اینکه خدا ممکن است اساسا در این ناحیه وجود نداشته باشد و در جایی دیگر قرار گرفته باشد، وجود خدارا به یکباره زیر سوال نبرند و ادعا کنند که ممکن است در جایی دیگر خدا وجود داشته باشد

گفتنی است بسیاری از خداباوران معتقدند خداوند جایی ندارد، اما این قضیه همچنان خداوند را از #حقایق‌عینی خارج می‌کند زیرا ماده جرم دارد و فضا اشغال می‌کند. لذا خردگرایان معمولا چنین ادعایی برای رد وجود خدا نمی‌کنند، اما این استدلال همچنان از نظر #حس‌گرایان و #طبیعت‌گرایان (#Naturalists) معتبر است.

#ادامه‌دارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists
​​انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ایران

#خدا_وجود_ندارد، چون دیده نمی‌شود! (۱)


از آنجایی که اسلام‌گرایان معمولا جزم‌اندیش هستند و نظام‌فکری غلطی را پیروی می‌کنند معمولا از تفکرات مخالف اندیشه‌های خود آگاهی ندارند. برای همین، کار را برای خود آسان می‌کنند و می‌گویند:
بی‌خدایان خدا را قبول ندارند چون می‌گویند خدا را نمی‌توان دید!

به این روش سفسطه #حمله‌به‌آدم‌پوشالین نیز گفته می‌شود، (یعنی شما به غلط فرض می‌کنید که طرف مقابل به چیزی اعتقاد دارد و بعد تلاش می‌کنید آن چیز را رد کنید و بعد احساس پیروزی می‌کنید) مثل اینکه شخصی بگوید آیین اسلام باطل است زیرا مسلمانان خون سگ‌مرده را می‌خورند و بعد هشت ساعت از ضررهای خوردن خون سگ‌مرده سخن بگوید و گمان کند که اسلام را رد کرده است

جالب است که این نوابغ بعد از ذکر این نکته، استدلال می‌کنند که #باد را نیز نمی‌توان دید، اما وجود دارد. و این افراد مسلمان واقعا فکر می‌کنند که اینهمه فیلسوف بی‌خدا عقلشان به این مسئله نمی‌رسیده و نمی‌دانستند که عقل، درد، باد و بسیاری از سایر چیزها را نمی‌توان دید، اما اینها همگی وجود دارند

البته پرواضح است که بیخدایان تنها به این دلیل که خدا قابل دیدن نیست وجود خدا را رد نمی‌کنند، بلکه برای رد وجود خدا دلایل مفصل و متعدد دیگری دارند


اما برای توضیح مختصری در مورد این مسئله به تعریف چند مسئله نیاز داریم

#واقعیت:
واقعیت یعنی چیزی که وجود دارد، واقعیت یک مفهوم #عینی (#Objective) است، تنها چیزهایی واقعی هستند و واقعیت دارند که موجود باشند و موجودیت داشته باشند، چیزهایی که وجود ندارند غیر واقعی خوانده می‌شوند

#ادراک:
قدمای فلاسفه درک کردن انسان را به ۳ مرحله مجزا تقسیم بندی کرده بودند

۱) حس:
عبارت است از دریافت‌های دستگاه‌های حسی انسان که بوسیله مخابره اطلاعات توسط دستگاه‌عصبی، مغز را از وجود چیزهایی که در دنیای خارج از مغز وجود دارند آگاه می‌کنند
این نکته را نیز باید اضافه کرد که بنابر این تعریف از حس‌کردن، تمامی ادراکاتی که انسان توسط دستگاه عصبی دریافت می‌کند، از جمله فعالیت‌های‌عصبی که موجب حس‌کردن درد می‌شوند نیز احساس محسوب می‌شوند
انسان تنها چیزهای واقعی را می‌تواند حس کند

۲) تخیل:
عبارت است از به یاد آوردن چیزی که قبلا حس شده است

۳) تعقل:
تغییر تخیلات به مفاهیمی که قابل انتقال باشند را تعقل نامند


#حقیقت:
حقیقت یعنی درک واقعیت، حقیقت #مفهومی‌ذهنی (#Subjective) است، یعنی بدون وجود متفکر حقیقتی وجود ندارد

حقایق را به دو دسته می‌توان دسته‌بندی کرد

۱) حقایق‌عینی:
حقایق‌عینی واقعیت‌خارجی دارند و در دنیای خارج از ذهن واقعا وجود دارند. هرچیز که واقعیت عینی باشد باید قابل شرح و بررسی از لحاظ فیزیکی باشد، بعبارت دیگر تمامی حقایق‌عینی، فرمی از ماده (بطور کلی بغیر از ماده و انرژی چیز دیگری در دنیا وجود ندارد) دارند.
مثلا درد، حقیقتی عینی است زیرا قابل بررسی از لحاظ مادی است، دستگاه‌های بدن درد را توسط تغییرات مادی توسط دستگاه عصبی به مغز انتقال می‌دهند.
حقایق عینی بطور مستقل از متفکر وجود دارند، یعنی برای اینکه وجود داشته باشند نیاز به آگاهی ما ندارند و اگر متفکر نیز وجود نداشته باشد آنها وجود خواهند داشت

۲) حقایق‌ذهنی:
حقایق‌ذهنی مفاهیمی هستند که در دنیای خارج از ذهن واقعیتی ندارند، بلکه صرفا در ذهن انسان‌ها وجود دارند، حقایق‌ذهنی داده‌های اولیه علوم متافیزیکی هستند
بعنوان مثال قوانین‌شطرنج، قوانین حقوق‌بشر و بسیاری از مفاهیم دیگر را می‌توان از حقایق ذهنی دانست، اینگونه حقایق ساخته ذهن انسان‌ها هستند و گاهی نیز با نام #مجردات (#Abstract) از آنها یاد می‌شود
برای نمونه‌های بیشتر، عشق، محبت، زیبایی، حقوق، قوانین و موارد مشابه همگی از حقایق ذهنی هستند.
همه حقایق ذهنی ساخته شده ذهن انسان نیستند، بسیاری از این حقایق به خودی خود وجود دارند و نیاز به سازنده ندارند، مثلا قوانین منطق و روابط هندسی موجود در هندسه همگی حقایق ذهنی هستند، این قوانین و مفاهیم شکل مادی ندارند و توسط ذهن انسان شناخته و تعریف شده‌اند

بعد از این تعاریف ساده اما بسیار ضروری برای درک بسیاری از مسائل به توضیح مختصری درمورد دو مکتب مختلف مربوط به #نظام‌فکری خواهم پرداخت.(تمامی این دسته از مکاتب برای پاسخ دادن به سوال چگونه‌ می‌توان چیزی را دانست، پدید آمده‌اند)

#ادامه‌دارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists
​​انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ایران

• پاسخ به مغالطه:
#خدا_وجود_ندارد، چون دیده نمی‌شود!


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران


رد برهان‌حرکت (۳)


× آخرين راه‌حل برای اين مسئله، كه ابداع #ارسطو است، و در #آرای‌افلاطون و #آكويناس به چشم نمی‌خورد، اين است كه #محرک را #الزاما #متحرک نمی‌داند.

× به عبارت ديگر، #خدا را #محرک‌بی‌تحرک می‌داند
(در بيان كامل‌تر، #علت‌غايی)

• حال در اين ديدگاه جديد، اين مسئله پيش می‌آيد كه
× اين موجود بی‌تحرک چطور توانسته خود، منشا ايجاد حركت در كل جهان باشد؟

مسلما اداعای فوق، به اين معنی‌ست كه #حركت می‌تواند از طريقی ديگر جز انتقال به وجود آيد.

• اگر اينطور باشد كه ديگر به حكم مسئله نمی‌رسيم، چرا كه فرض‌خلاف آن، يعنی غير ثممكن بودن زايش حركت از غير حركت بود كه ما را به لزوم وجود چنين خدايي رساند.

• اگر حركت اينرسيال نباشد (يعنی با فرض‌های دوستان) و حركت الزاما از متحرک منتقل نشود و بتواند جوري ايجاد شود، ديگر وجود حركت در جهان چيزي غريب نمی‌نمايد كه برای توجيه آن نياز به عنصری غير اين‌جهانی داشته باشيم.


و البته همان ايرادهای گفته شده در بند قبلی، در مورد خدای ساكن باز هم وارد است.


#پایان

(چرا #خدا_وجود_ندارد)



‏Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران


رد برهان‌حرکت (۲)


× برای خواننده امروزی مسئله چندان بغرنج نمی‌نمايد، زيرا #دینامیک امروزی برخلاف گذشته، #سكون را اصيل نمی‌داند، بلكه #حركت‌يكنواخت (و سكون به عنوان حالت حدی آن) را اصيل می‌داند، كه اين اصالت را امروزه با واژه #اينرسيال می‌شناسيم.

× حالت عادی اجسام اين است كه در حركت‌يكنواخت (يا #سكون) باشند، نه الزاما در #سكون.
× به عبارت ديگر، وجود حركت در جسم ديگر مسئله‌ای بغرنج به شمار نمی‌رود

× جسم می‌تواند همواره در حال حركتی‌يكنواخت باشد، در حالیكه هيچ وجود دیگری بر روی آن اثر نمی‌گذارد.

✓ پس می‌بينيم كه مسئله اين برهان به کلی منتفی است.


• البته شايد پرسيده شود كه علت آن حركت‌ابتدايی چيست؟
× اين سوال مربوط به اين برهان نمی‌شود، زيرا آن حركت ابتدايی با #سكون‌ابتدايی فرقی ندارد، در حاليكه از #علت‌سكون‌ابتدايی سوالی نمی‌شود

ماده در چنين حالت است، و برای بودن در اين حالت نياز به چيز خارق‌العاده‌ای ندارد. به خصوص می‌دانيم كه ماده و انرژی (حركت) معادل هستند، و به عبارت ديگر حركت می‌تواند از دل ماده زاييده شود.

از نظر طرفداران این برهان، وجود حركت در جهان چيزی‌ست كه از طريق خود جهان قابل توجيه نيست، ولی رشد علم توانسته وجود حركت را از طريق خود جهان توصيف كند

✓ پس مسئله حل شده است


تنها مشكلی كه می‌تواند باقی بماند اين است كه ماده و انرژی (حركت) اوليه از كجا آمده است؟
كه این پرسش نیز، مسئله‌ای‌ست مستقل، که در #برهان‌علیت به آن پرداخته‌ام.



گذشته از اين مسايل، ايراد ديگری هم كه از برهان می‌توان گرفت و بسيار اهميت دارد همان ايراد همیشگی برهان‌ها #جهان‌شناختی، يعنی ايراد تحليل موضعی‌ست.

• فرض كنيم چنين استدلالی درست باشد.

× بعضی اجسام حركت می‌كنند.
× اجسامی كه حركت می‌كنند نياز به محرم دارند.
× محرك بايد خود حركت داشته باشد، زيرا در غير اينصورت جسم غير متحرک می‌تواند باعث حركت جسم ديگری شود، و به عبارت ديگر حركت زاييده شود، كه ممكن نيست
× تسلسل محرک‌ها ممكن نيست
× پس #محرک‌نخستی وجود دارد.


× فرض می‌كنيم مقدمات استدلال همگی درست باشد، [هرچند كه علم امروزی بر نادرستی آنها تاكيد می‌كند]
× و فرض می‌كنيم حكم مسله نيز درست باشد، يعنی خدايی وجود داشته باشد.

✓ اما پرسش مهمی که خداباوران از پاسخ به آن تا امروز خودداری کرده‌ و یا #عاجز بوده‌اند این‌ست:

خدا متحرک است يا ساكن؟


× اگر #ساكن باشد، به اين معنی‌ست كه #سكون باعث ايجاد حركت شده، و به عبارت ديگر #حركت، #زاييده‌شده

این پاسخ برخلاف مقدمه سوم است و بر اساس ايده آنها ممكن نيست.

• اگر قرار باشد حركت، زاييده شود، ديگر نیازی به محرک‌نخست نيست

✓ حركت می‌تواند در دامن #طبيعت زاده شود.

× در این برهان، آنچه ما را به #خدا رساند، #زنجيره‌محرک‌های‌متحرک بود.

• اجسامی كه متحرک بودند و ديگران را به حركت وا می‌داشتند، و به خاطر متحرک بودن نياز به چيزی داشتند كه آنها را به حركت در آورد.
اگر قرار باشد غيرمتحركی بتواند اجسام را به حركت درآورد، اصولا چنين زنجيره‌ای تشكيل نمی‌شود كه ما را به #خدا برساند.


×× اگر خدا خود، متحرک باشد، يعنی چيزی وجود دارد كه متحرک است، و بنا به فرض استدلال، آنچه متحرک است نياز به محرک دارد. پس بايد چيز ديگری هم وجود داشته باشد كه خدا را به حركت در بياورد، و اين، مسئله را دوباره گرفتار #تسلسل می‌كند
در حاليكه #فرض‌خدا، برای جلوگيری از ايجاد تسلسل بود.


✓ پس هيچكدام قابل قبول نيست.

✓ اين تناقضی‌ست بين حكم‌مسئله و فرضيات آن


#ادامه‌دارد

(چرا #خدا_وجود_ندارد)



‏Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران


رد برهان‌حرکت (۱)


× #برهان‌حرکت دارای سابقه تاريخی طولانی است و توسط #افلاطون، #ارسطو، #آكوئنياس و ديگران بيان شده است.

• برهان‌حرکت يكی از انواع برهان‌های #جهانشناختی است، كه بسيار شبيه به برهان‌های عليت يا وجوب و امكان است



✓ خداباوران، برهان را (با اندكی تفاوت نسبت به هم) اينگونه اقامه می‌کنند:

× در بعضی اجسام #حركت وجود دارد
× اين اجسام خود نمی‌توانند مولد حركت باشند، بلكه آن را از اجسام ديگر می‌گيرند.
× پس به ازای هر جسم‌متحرک، جسم‌متحرک دیگری لازم است
× و برای حركت آن هم جسم متحرک ديگری
× #تسلسل نمی‌تواند وجود داشته باشد
× پس بايد محرک‌نخستينی وجود داشته باشد

✓ اين محرک‌نخست، #خداست.


اين مطلب بيش از هر چيز ريشه در #ديناميک‌ارسطويی دارد، كه با سايه افكندن بر جهان، علم و انديشه را بسيار عقب زد


• در اين باور، #اصالت با #سكون است و حركت امری خاص و غيرعادی به شمار می‌رود.
× اجسام در حال‌ #سكون هستند، مگر اينكه عاملی خارجی (جسمی ديگر) آنها را از حال #سكون خارج كند.
× مشخصا جسمی می‌تواند چنين کاری كند كه خود ساكن نباشد، زيرا اگر ساكن باشد نمی‌تواند برخوردی با جسم‌اوليه داشته باشد، و #میل‌حركتی‌ هم ندارد كه به آن بدهد. و ادامه داستان هم مشخص است.



• لذا طرفداران #برهان‌حرکت می‌پرسند:
× #حركتی كه در جهان وجود دارد از كجا آمده است؟
• و جوابی كه به این پرسش می‌دهند:
#خدا


#ادامه‌دارد

(چرا #خدا_وجود_ندارد)



‏Join Us ☞ @iranian_antitheists
Ещё