انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران

#تراژیک
Канал
Религия и духовность
Блоги
Образование
Юмор и развлечения
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران
@iranian_antitheistsПродвигать
853
подписчика
1,4 тыс.
фото
283
видео
1,64 тыс.
ссылок
بر چرخ پادشاهی‌عالم کسی نبود انسان که سجده‌کرد، خدا آفریده‌شد ☆ آرشیو @UnbelieversLectures ☆ کتابخانه‌انجمن @ir_antitheists_Library ☆ ربات انجمن @anti_theistsBot ☆ گروه انجمن @iranian_antitheists_group ☆ وبلاگ رسمی انجمن tiny.cc/anti-theists
​​انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران


تراژدی یا طعن‌ورزی؟ کوزه‌گر در رباعیات #خیام

اگر من #کوزه‌گر بودم، اصلا نمی‌آفریدم یا اگر می‌آفریدم، جهانی می‌آفریدم که در آن هیچ جانداری متحمل درد و رنج نشود و همگی کامروا باشند. اگر تصویر #کوزه‌گر را بپذیریم، شرایط ما جانداران در این جهان #تراژیک است چرا که می‌توانستیم زندگی بهتری داشته باشیم ولی از آن بی‌بهره مانده‌ایم. (احتمال دیگر خدا، #شرور است که در اینجا به بررسی آن نمی‌پردازم). ولی این خوانش‌تراژیک، بر مبنای تصویری مهمل بنا شده است. با از میان رفتن این تصویر مهمل، این خوانش‌تراژیک هم از میان خواهد رفت. اما شرایط تراژیک ما انسان‌ها در این دنیا از میان نخواهد رفت. آنچه از میان خواهد رفت تراژدی بی‌توجهی کوزه‌گر به شرایط ما انسان‌هاست. اگر خدا را همچون کوزه‌گری در نظر بگیریم، جهان را همچون یک کوزه در نظر گرفته‌ایم. کوزه‌گری همچون معماری، بنایی و نقاشی، از جمله فعالیت‌های انسانی است که در این جهان معنادار است. یعنی جایی که ماده‌ی خامی وجود دارد و کوزه‌گر، معمار، بنا یا نقاش با استفاده از آن به آفرینش آنچه که می‌خواهد می‌پردازد. اگر چنین باشد، آنگاه بخشی از ویژگی‌های کوزه برگرفته از خاکی است که کوزه‌گر با استفاده از آن کوزه را ساخته است. در این حالت، اگر خاک مرغوب باشد و کوزه‌گر در فن خود توانا باشد، علی‌القاعده باید کوزه‌ای که آفریده می‌شود خوب از آب دربیاید. ولی چنین نشده، پس یا کوزه‌گر در فن خود توانا نیست یا خاک نامرغوب است. اگر خاک نامرغوب است، پس کوزه‌گر با علم به اینکه هر کوزه‌ای که بسازد، نامرغوب خواهد شد باید از آفریدن کوزه پرهیز کند. اگر خاک مرغوب است، باید پرسید این چگونه کوزه‌گری است که فوت و فن کوزه‌گری را نیاموخته است؟

از آنجا که در مورد #کوزه‌گر سخن می‌گوییم، نمی‌توانیم به او خرده بگیریم که چرا #خاک نیافریدی. خدا را #کوزه‌گر در نظر گرفتن، ما را به بحث در مورد #حرفه‌‌کوزه‌گری خواهد کشاند، هرچند تظاهر به بحث فلسفی کنیم. از آنجا که حرفه‌ای به اسم #کوزه‌گری‌آسمانی هم نداریم، توصیف خدا به عنوان #کوزه‌گر مهمل است. ولی نه شرایط تراژیک ما جانداران در این جهان و نه مهمل بودن کلیت ایده‌ی کوزه‌گر برای برخی از فیلسوفان دین کافی نیست و در عوض آنها در ادامه‌ی بحث به دفاع از مفهوم خداوند به عنوان «کوزه‌گر» می‌پردازند. این جماعت که چیز چندانی هم در مورد حرفه‌ی کوزه‌گری نمی‌دانند، سعی می‌کنند در دفاعیات خود فجیع‌ترین درد و رنج‌ها را معقول نشان دهند. مثلاً سعی می‌کنند به شخصی که در جنگ تمام اعضای خانواده‌اش جلوی چشمانش به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن به قتل رسیده‌اند، یا شخصی که کودکش را ربوده و به او تجاوز کرده‌اند و سپس به قتل رسانده و جسدش را سوزانده‌اند بفهمانند که این درد و رنج معقول و معنادار است. مثلا سعی می‌کنند به شخصی که در جنگ تمام اعضای خانواده‌اش جلوی چشمانش به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن به قتل رسیده‌اند، یا شخصی که کودکش را ربوده و به او تجاوز کرده‌اند و سپس به قتل رسانده و جسدش را سوزانده‌اند بفهمانند که این درد و رنج معقول و معنادار است. باید در نظر داشت در این موارد معقول و معنادار بودن درد و رنج توسط همان #عقلی طرح می‌شود که خدا را #کوزه‌گر در نظر گرفته است. عقلی معیوب که ناتوان است از فهم مهمل بودن تصویر کوزه‌گر و در عوض خود را برای دفاع از #کوزه‌گر در برابر نقدهای احتمالی آماده می‌کند. گویی آن کوزه‌گری که فیلسوف تخیل می‌کند برغم تمام دانایی، توانایی و اخلاقی که دارد از دفاع از خود ناتوان است و نیازمند وکالت فیلسوفِ داناست. فیلسوف در این موارد حتی به قیدهای تصویر مهمل خود هم وفادار نمی‌ماند. اگر خداوند کوزه‌گر است، ابرانسانی در آسمان است، پس می‌تواند به شخص داغ‌دیده بگوید چرا درد و رنجش معقول است. اگر گمان می‌کنید، دانش فیلسوف در اینجا پایان خواهد یافت، سخت در اشتباهید. فیلسوف دانا حتی به ما خواهد گفت چرا کوزه‌گر خود به داغ‌دیده از معقول بودن و معنادار بودن درد و رنجش نمی‌گوید و این مسئولیت خطیر بر گردن فیلسوف افتاده است. تظاهر به دانایی در عین نادانی که خود رذالتی آزادهنده است از آنجا که با درد و رنج جانداران سر و کار دارد به رذالتی دوچندان می‌انجامد. علاوه بر عقل، اخلاق هم گمشده‌ی فیلسوف داناست

#ادامه‌دارد

ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران

#هدایت در ملتقای خیام و کافکا (۵)


بزه‌کاری، و گناه‌کاری، مفاهیمی هستند که از بیرون بر عمل افراد انسانی اطلاق یا تحمیل می‌شوند، ذاتی‌انسان نیستند، عرضی‌اند. هدایت می‌نویسد:
کافکا اصلا گناه نمی‌شناسد و پی‌درپی پرسش‌های دردناک ابدی بشر را مطرح می‌کند، به‌کجا می‌رویم؟ زیر تاثیر چه عواملی هستیم؟ قانون کدام است؟ این پرسش‌ها در رباعیات‌خیام، به صورت‌های مختلفی، منعکس است، اگر چه خیام اغلب آن‌ها را با سرخوشی و لاقیدی پیش می‌کشد


#کافکا، مانند #خیام، انسان را بازیچه دست قوایی قهار و مسلط بر طبیعت و سرنوشت انسان می‌داند. انسان برای اینکه از زیر بار گناهانی که پشتش را خم کرده شانه خالی کند، اغلب ناکام می‌ماند. اما کماکان به تلاش خود ادامه می‌دهد. از همینرو است که در غالب آثار #کافکا یک جور فعالیت مستمر و دردناک برای تلافی از ناکامی‌های‌زندگی دیده می‌شود هرچند سرانجام هر کوشش به طرز مسخره‌آمیزی محدود جلوه می‌کند

کافکا شکست را با ناامیدی، ولی بدون ضجه و مویه، پذیرا می‌شود و هرگز در صدد انکار آن برنمی‌آید، بلکه با تمام نیرو طالب آن است

اما در خیام تلافی از ناکامی‌های‌زندگی، و منشا آن مرگ، با شاد-خواری و لذت‌جویی همراه است، اگرچه ممکن است گناه‌آلود باشد. یاس خیامی سرخوشانه است، و تیره‌اندیشی و بدبینی او به روشن‌بینی و شوخ‌طبعی آمیخته است. آرزوها و شیرینی‌های زندگی را، به رغم آنکه نوعی فریبندگی می‌داند، مطلقا رها نمی‌کند

انسان‌خیامی میل هوی و هوس و خوش‌باشی دارد. زیرا نمی‌خواهد از هستی خود چشم بپوشد. اما کافکا، چنان که گفتم، ناامیدی را با آرامشی عبوس و وضوح هول‌آوری درمی‌آمیزد، غالبا به استقبال آن می‌رود، و حتی مرگ را پذیرا می‌شود. او به هیچ‌وجه تفریح و خوشی و لذت را بر نمی‌تابد، زیرا نمی‌خواهد از فریب‌های‌زندگی گمراه شود و واقعیت یا حقیقت #نیستی را نادیده بینگارد

#کافکا، دل‌گرم نیست و امیدی در هیچ‌چیز نمی‌بندد. رو در روی نیستی می‌ایستد و حتی می‌کوشد احساس نیستی را به کرسی بنشاند. اخلاق‌خوش و عشق و زناشویی در فلسفه او جلوه‌ای ندارد. به هیچ‌‌قیمتی حاضر نیست چشمش را به روی سیاهی و تباهی و مرگ ببندد. آشکار است که هیچ‌کس نه روی زمین، نه بالا، هیچ‌کس به فکر من نیست

در واقع او به جز ستایش #پوچ زیر بار چیز دیگر نمی‌رود، از این رو مطلقا #تراژیک است، اما در عین‌حال نگاه دوراندیش خود را از زندگی بر نمی‌گیرد، و اینطور به نظر می‌رسد که در این کوشش خود نیز مخیر و آزاد نیست


هدایت پلی است میان اندیشه خیامی و کافکایی. دریافت او از خیام و کافکا با شور زندگی و خودآگاهی ممتازی همراه است، اما خود او هیچ اشاره‌ای به وجه مشترک میان این دو نکرده است

ازنظر هدایت خیام و کافکا احساس تندی از سردی‌دنیا دارند، اما هیچ‌کدام نمی‌خواهند این سردی را از خود برانند یا به آن خو کنند. هیچ‌کدام الوهیتی را نمی‌جویند که به آن پناهنده شوند، و هرکدام به نحوی از این پناهندگی تن می‌زنند و آن‌را سرابی فریبنده می‌دانند

هدایت نشان می‌دهد که هم خیام و هم کافکا از این که ناتوانی وضعیت خود را در مقام انسان نشان بدهند هیچ‌گونه تردیدی روا نمی‌دارند. از همین‌رو خواننده آثار آن‌ها احساس می‌کند که این وضعیت و ناتوانی خود آن‌ها نیز هست، و همین امتیاز است که نظر هدایت را سخت گرفته است

در واقع هدایت، پیش از هر چیز، مفاهیمی چون تنهایی و سرگشتگی و لاقیدی (بی‌اعتقادی) و مرگ‌جویی را در خیام و کافکا می‌جوید؛ مفاهیمی که، کمابیش، مایه اشتغال‌خاطر خود او نیز بوده‌اند

از نظر هدایت تاثیر کلمات خیام و کافکا زورآور و بنیان‌کن است، و شور و صداقت و رنگ و روش آزادنه آن‌ها از چنان بدعت و استقلال و تنوعی برخوردار است که هر گونه پرده‌تعصب و توهمی را از هم می‌درد

#ادامه‌دارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists