انجمن آنتےتئیستهای ایران#لوکرتیوس،
#خیام و ترس از مرگ: برهان
تقارن (۲)
#لوکرتیوس در شاهکار خود
در طبیعت اشیا (De Rerum Natura) میگوید
پس بازنگر که چگونه گسترهی نامحدود زمان پیش از به دنیا آمدن ما، اهمیتی برای ما ندارد. بدین شکل طبیعت همین ایده را برای زمان پس از مرگمان، به ما ارزانی میکند.
اگر من فردا بمیرم از همهی خوبیها محروم خواهم شد
این پاسخ و پاسخهایی شبیه به آن در پرسش از نامطلوب بودن مرگ زیاد شنیده میشود. مثلا گفته میشود اگر فردا بمیرم، از ادامه یافتن و لذت بردن از رابطه عاشقانهای که دارم محروم خواهم شد، از مال و منالی که با زحمت برای خود گردآوری کردهام و میتوانستم با استفاده از آنها به آسایش و رفاه و لذت برسم محروم خواهم شد، از خواندن کتابهایی که خیلی مهم هستند ولی هنوز فرصت نکردهام آنها را بخوانم محروم خواهم شد، از رفتن به شهرها و کشورهایی که بسیار زیبا هستند و هنوز برای بازدید از آنها مجالی نیافتهام محروم خواهم شد، از آشنا شدن با انسانهایی که دوست داشتم آشنا شوم ولی هنوز نتوانستهام بازخواهم ماند، اهداف و آرزوهایی دارم که هنوز نتوانستهام آنها را عملی کنم و اگر بمیرم آرزو به دل خواهم مرد. به دلیل اینکه مرگ باعث میشود ما از تجربهی چنین لذتهایی محروم شویم بسیاری آنرا نامطلوب برمیشمارند. ولی بیایید به زمانی پیش از زادروز خود فکر کنیم، یعنی زمانی که هنوز وجود نداشتیم.
آیا با همین منطق نمیتوانیم بگوییم که اگر ما زودتر به دنیا آمده بودیم، فرصت بیشتری مییافتیم برای اینکه عاشقیت کنیم؟، خانه زیبایی بخریم و بیشتر در آن زندگی کنیم؟، کتابهای بیشتری بخوانیم؟، از شهرها و کشورهای بیشتری دیدن کنیم؟ و به اهداف و آرزوهایمان را جامه عمل بپوشانیم؟ اگر قرار است من در سال ۱۴۰۰ خورشیدی بمیرم، اینکه زادروز من ۱۳۰۰ بوده باشد و یا ۱۶۲ در این قضیه تفاوت زیادی ایجاد میکند
در حالت اول ۱۰۰ سال فرصت داشتهام تا از خوشیها و لذتهای دنیا بهره ببرم و در حالت دوم تنها ۳۸ سال چنین فرصتی داشتهام. آیا من حق ندارم بر همان اساس که زودتر مردن را نامطلوب برمیشمارم، زودتر به دنیا نیامدن را هم نامطلوب برشمارم؟ زودتر به دنیا نیامدن من بستر لذت بردن بیشتر از دنیا و مافیها را فراهم میکرد و حال که زودتر به دنیا نیامدهام نباید ناراحت باشم؟
کسی که در پاسخ به این سوال که چرا از مرگ میترسد و از اینکه خواهد مرد تاسف میخورد، میگوید چون اگر بیشتر زنده بمانم میتوانم بیشتر از زندگی بهره و لذت ببرم، باید به ما بگوید چرا با همین منطق از اینکه زودتر به دنیا نیامده است هراسان نیست و از این بابت تاسف نمیخورد؟
این
#برهانتقارن است که
#لوکرتیوس برای درمان ترس از مرگ طراحی کرده است.
#تقارن در این برهان به
تقارن بین ترس از دو دوره نیستیبشر اشاره دارد، یعنی زمانی که هنوز زاده نشده است و زمانی که میمیرد. اگر واکنش شما به نیستی پیش از زاده شدن ترس و دلهره نیست، واکنش شما به نیست شدن پس از مرگ هم نباید ترس و دلهره باشد.
به دیگر عبارت این استدلال میخواهد نشان دهد که شما نمیتوانید واکنشهایی نامتقارن به این دو نوع نیستی داشته باشید. نمیشود نسبت به نیست بودن پیش از زادهشدن ترس و دلهره نداشته باشید ولی نسبت به نیست شدن پس از مرگ ترس و دلهره داشته باشید. یا باید از هر دو این دو نوع نیستی ترس و دلهره داشته باشید یا باید نسبت به هیچکدام ترس و دلهره نداشته باشید
استدلال
#لوکرتیوس، چه کارآ و چه ناکارآمد، از پرسپکتیو سوژهانسانی که اکنون زنده است مطرح میشود. در واقع او به انسان میگوید پیش از زاده شدن و پس از مرگ که آگاهی نداری و حواس نداری که بخواهی درد و لذت را تجربه کنی، از این منظر وضعیت یکسانی داری، آن هم وضعیت
#نیستی است. یعنی وضعیتهایی که
#تو در آنها نیستی و وجود نداری و از آنجا که نیستی، نیستی است نمیتوانی از نیستی ترسناک و نیستی غیرترسناک سخن بگویی
یعنی
#لوکرتیوس ما را وا میدارد نسبت به نیستی واکنشی یکسان داشته باشیم و دچار عدم انسجام نشویم
#ادامهداردJoin Us ☞
@iranian_antitheists