انجمن آنتےتئیستهای ایران#هدایت در ملتقای خیام و کافکا (۵)
بزهکاری، و گناهکاری، مفاهیمی هستند که از بیرون بر عمل افراد انسانی اطلاق یا تحمیل میشوند، ذاتیانسان نیستند، عرضیاند. هدایت مینویسد:
کافکا اصلا گناه نمیشناسد و پیدرپی پرسشهای دردناک ابدی بشر را مطرح میکند، بهکجا میرویم؟ زیر تاثیر چه عواملی هستیم؟ قانون کدام است؟ این پرسشها در رباعیاتخیام، به صورتهای مختلفی، منعکس است، اگر چه خیام اغلب آنها را با سرخوشی و لاقیدی پیش میکشد
#کافکا، مانند
#خیام، انسان را بازیچه دست قوایی قهار و مسلط بر طبیعت و سرنوشت انسان میداند. انسان برای اینکه از زیر بار گناهانی که پشتش را خم کرده شانه خالی کند، اغلب ناکام میماند. اما کماکان به تلاش خود ادامه میدهد. از همینرو است که در غالب آثار
#کافکا یک جور فعالیت مستمر و دردناک برای تلافی از ناکامیهایزندگی دیده میشود هرچند سرانجام هر کوشش به طرز مسخرهآمیزی محدود جلوه میکند
کافکا شکست را با ناامیدی، ولی بدون ضجه و مویه، پذیرا میشود و هرگز در صدد انکار آن برنمیآید، بلکه با تمام نیرو طالب آن است
اما در خیام تلافی از
ناکامیهایزندگی، و منشا آن مرگ، با
شاد-خواری و لذتجویی همراه است، اگرچه ممکن است گناهآلود باشد.
یاس خیامی سرخوشانه است، و
تیرهاندیشی و بدبینی او به روشنبینی و شوخطبعی آمیخته است. آرزوها و شیرینیهای زندگی را، به رغم آنکه نوعی فریبندگی میداند، مطلقا رها نمیکند
انسانخیامی
میل هوی و هوس و خوشباشی دارد. زیرا نمیخواهد از هستی خود چشم بپوشد. اما کافکا، چنان که گفتم، ناامیدی را با آرامشی عبوس و وضوح هولآوری درمیآمیزد، غالبا به استقبال آن میرود، و حتی مرگ را پذیرا میشود. او به هیچوجه تفریح و خوشی و لذت را بر نمیتابد، زیرا نمیخواهد از فریبهایزندگی گمراه شود و واقعیت یا حقیقت
#نیستی را نادیده بینگارد
#کافکا،
دلگرم نیست و امیدی در هیچچیز نمیبندد. رو در روی نیستی میایستد و حتی میکوشد احساس نیستی را به کرسی بنشاند. اخلاقخوش و عشق و زناشویی در فلسفه او جلوهای ندارد. به هیچقیمتی حاضر نیست چشمش را به روی سیاهی و تباهی و مرگ ببندد.
آشکار است که هیچکس نه روی زمین، نه بالا، هیچکس به فکر من نیستدر واقع او به جز ستایش
#پوچ زیر بار چیز دیگر نمیرود، از این رو مطلقا
#تراژیک است، اما در عینحال نگاه دوراندیش خود را از زندگی بر نمیگیرد، و اینطور به نظر میرسد که در این کوشش خود نیز مخیر و آزاد نیست
هدایت پلی است میان اندیشه خیامی و کافکایی. دریافت او از خیام و کافکا با شور زندگی و خودآگاهی ممتازی همراه است، اما خود او هیچ اشارهای به وجه مشترک میان این دو نکرده است
ازنظر هدایت خیام و کافکا احساس تندی از سردیدنیا دارند، اما هیچکدام نمیخواهند این سردی را از خود برانند یا به آن خو کنند. هیچکدام الوهیتی را نمیجویند که به آن پناهنده شوند، و هرکدام به نحوی از این پناهندگی تن میزنند و آنرا سرابی فریبنده میدانند
هدایت نشان میدهد که هم خیام و هم کافکا از این که ناتوانی وضعیت خود را در مقام انسان نشان بدهند هیچگونه تردیدی روا نمیدارند. از همینرو خواننده آثار آنها احساس میکند که این وضعیت و ناتوانی خود آنها نیز هست، و همین امتیاز است که نظر هدایت را سخت گرفته است
در واقع هدایت، پیش از هر چیز، مفاهیمی چون تنهایی و سرگشتگی و لاقیدی (بیاعتقادی) و مرگجویی را در خیام و کافکا میجوید؛ مفاهیمی که، کمابیش، مایه اشتغالخاطر خود او نیز بودهاند
از نظر هدایت تاثیر کلمات خیام و کافکا زورآور و بنیانکن است، و شور و صداقت و رنگ و روش آزادنه آنها از چنان بدعت و استقلال و تنوعی برخوردار است که هر گونه پردهتعصب و توهمی را از هم میدرد
#ادامهداردJoin Us ☞
@iranian_antitheists