انجمن آنتےتئیستهای ایران
چرا ساعت خالق و ناظمی دارد ولی جهان نه؟
اینکه ما از کجا میدانیم یکساعت سازندهایدارد، پرسشیست اساسی که پاسخ آن به شیوه کار
قوهفاهمه آدمی باز میگردد
چرا که وقتی به ساعتی برمیخوریم در مخیله ما این تصور شکل میگیرد که این ساعت را باید کسی درست کرده باشد، اما وقتی به شاخهگلیوحشی میرسیم به این فکر نمیافتیم که این شاخهگل را هم یک گلساز درستکرده است؟
ممکنست خداباوران بگویند که وقتی به گل میرسند نیز، چنینتصوری میکنند زیرا به خدا باور دارند، اما باید توجه کنیم که
خداباوران هنوز هیچگونه خدایی را اثبات نکردهاند و میخواهند با برهاننظم وجود خدا را اثبات کنند، در نتیجه پیش از اثباتخدا و در راه اثباتخدا، حقندارند که وجود او را
مسلمفرضکنند و اینکار چیزی نیست جز مغلطه
#توسلبهمطلوباما آنچه روشن است اینست که چه خداباور و چهبیخدا وقتی به ساعتی میرسند، میفهمند که آن ساعت را یک ساعتساز ساخته و هر دو بر سر این مورد توافق دارند، حال خداباوران تلاش میکنند بگویند که بشر از روی
#نظم موجود در ساعت به وجود ساعتساز پی میبرد
من در ادامه نشان خواهم داد که چرا مجموعهای را نمیتوان
#منظم نامید و
نظم خاصیتذاتی یک مجموعه نیست
حال بالاخره چه باعث میشود که ما بدانیم ساعت را ساعتسازی ساخته است؟
پاسخ
#تجربه است نه
پیچیدگی و نظم. ما از پیش بر اساس
تجربه یا
شنیده، یا
دیده، یا
خوانده و یا بهر واسطه دیگری این اطلاعات به ما رسیده که ساعت را ساعتساز میسازد یا پیشهای بنام ساعتساز وجود دارد، ما از دوران کودکی میفهمیم که یکسری چیزها را انسانها تولید میکنند و یکسری چیزها در طبیعت وجود دارند، برای نمونه ساعتمچی روی درخت رشد نمیکند یا از زیرزمین و معادن استخراج نمیشود
این شیوه ادراک، کاری است که هر روزه توسط باستان شناسان انجام میگیرد
وقتی باستانشناسان در حفاریهای خود به چیزی میرسند، از کجا میفهمند که آن چیز یک مصنوع، یعنی ساختهشده توسط یک موجود هوشیار است یا نیست؟ آیا از روی
#نظم آن چیز میفهمند که آنچیز یک مصنوع است؟
اگر باستانشناسان قرار باشد بدنبال نظم در اشیا بگردند دقیقاً باید بدنبال چه چیزی بگردند؟ مگر یک تکهچوب که بصورت کاملا استوانهای تراشیده شده است و روی آن جملاتی با خط میخی نوشته شده است
منظمتر از یک شاخه گل است؟ چرا باستانشناسان که کارشان بدنبال مصنوعاتبشری گشتن است هیچگاه شک نمیکنند که یک گل، یک اثر باستانی باشد؟
پاسخ بسیار ساده است چون بدنبال
#نظم نمیگردند بلکه بدنبال چیزهایی میگردند که از پیش میدانند مصنوع انسان است، مثلا دنبال چیزهایی که روی آنها نقاشی و خط است میگردند، دنبال چیزهایی که بطور غیرطبیعی گرد یا صاف هستند و آثار کار دستیانسان روی آنها دیده میشود
ممکن است باستانشناسان همچنین از روی اجزا یک کل با این تشخیص که این اجزا مصنوع هستند به مصنوع بودن آن کل پی ببرند اما
هرگز از روی نظم به چنین نتیجهای نمیرسند
بنابراین روشن است که ما از روی قاعدهمشکوک، هر
مجموعه منظمی خالقی دارد به خالق داشتن ساعت پی نمیبریم و در
#فاهمه آدمی،
منظم برابر با مصنوع نیست یا اگر خداباوران مدعی این هستند حداقل این مسئله مورد توافق نیست و
خداباوران مجبورند اثبات کنند که فاهمهانسان از روی تجربه به چنین نتیجهای نمیرسد بلکه از روی قاعدهمشکوک مذکور به این نتیجه میرسند
حال که ما بوسیله تجربه به وجود آفریننده برای ساعت پیمیبریم، آیا میتوانیم به همان وسیله هم به وجود خدا پی ببریم؟
تنها در صورتی میتوانیم چنین کنیم که تجربه خلقت جهان را نیز همچون تجربه خلقشدن ساعت داشته باشیم، و چون هیچ بشری تجربه خلقشدن جهان را نداشته است و نخواهد داشت روشن است که نمیتوانیم به همان دلیل که میفهمیم ساعت ساعتساز دارد، بفهمیم که جهان هم جهانساز یا آفریننده و خدایی دارد، و این نیز از
مشکلات اساسی برهاننظم است
نتیجه از این بحث آنست که
منظمبودن و پیچیدهبودن یک چیز به خودی خود اثباتی بر مصنوع بودن آن چیز نیست، بلکه تنها تجربه (
Experience) به معنی آنچه ما از قبل آموختهایم نه آنچه آنرا دریافت حسی میکنیم (
Sense Perception) میتواند به ما نشان دهد که چیزی مصنوع است یا نیست و این نیز بخاطر این قاعده است که ما انتظار داریم
علتهای مشابه، معلولهای مشابه نیز داشته باشند
#ادامهدارد#خدا_وجود_نداردJoin Us ☞
@iranian_antitheists