انجمن آنتےتئیستهای ایرانخدا و مسئله
#شرشر در جهان وجود دارد این چیزی نیست که قابل انکار باشه. یهودستیزیهیتلر، کشتارهایدستهجمعی در کامبوج، یا ظلم و اعمال شکنجهایی که در تمام نقاط جهان دیده میشود. اینها همه از مصادیق
شر اخلاقی بودند. شری که انسان همنوع خودش را به هردلیلی گرفتار درد و عذاب میکند حتی این سنگدلی و بیرحمی را در مورد حیوانات هم پیشه میکنند
نوع دوم، شرهای طبیعی هستند، زلزله، بیماری، قحطی، و امثالهم. اینها مصادیق
شر طبیعی است
شر طبیعی علل و اسبابطبیعی دارد هر چند ممکن است انسان در وخیم شدن آن نقش داشته باشد. به هرحال اگر بخواهیم به وجود خدایی خیرخواه معتقد باشیم باید توجیحی برای وجود این مسئله مطرح کنیم. چگونه ممکن است کسی با وجود این مقدار
شر به وجود خدای مطلقا خیر اعتقاد داشته باشد؟
✓ خدایی که عالممطلق باشد، طبیعتا بوجود
شر آگاه است
✓ خدایی که قادر مطلق باشد، طبیعتا میتواند مانع بروز
شر شود
✓ خدایی که خیر مطلق باشد، طبیعتا اراده نمیکند که
شر بوجود آید
× ولی رخداد
شر همچنان به قوت خود باقی است
برخی خداباوران استدلال میکنند که درست است که
شر وجود دارد ولی این پدیده دلیل موجهی دارد چون منجر به خیر اخلاقی عظیمتری میشود. بدون وجود جنگ، قهرمانی بوجود نمیآمد، بدون فقر و بیماری مادر ترزا فرصت دستگیری از نیازمندان را نداشت و ... این
شر باعث میشود خیر بزرگتری که بر رنج آدمی بچربد، بوجود بیاید
در پاسخ باید گفت:
اولا) مقدار
شر به مراتب بیش از حدی است که لازم است تا قهرمانان بتوانند خیر اخلاقی گرانسنگی را به بار آورند (بینهایت دشوار است با استفاده از این استدلال بخواهیم برای مرگ میلیونها آدم در اردوگاهکار اجباری نازیها توجیحی دست و پا کنیم. در ضمن بخش زیادی از این درد و رنج توجه دیگران را جلب نمیکند و به ثبت نمیرسد، پس شخصی که رنج میکشد تنها فردی است که قابلیت اعتلای اخلاقی در چنین موقعیتی را داراست و بسیار بعید است که این اعتلا در موارد رنج شدید تحقق پذیرد)
معلوم نیست جهانی که در ان شر کثیری هست بر جهانی که در آن شر قلیل و در نتیجه قدیسان و قهرمانان کمتری وجود دارد رجحان داشته باشد. راست این است که، از باب مثال تهوعآور است رنج کودکی را که از بیماری علاجناپذیر جان میدهد، با این استدلال توجیه کنیم که این حال و روز به شاهدان آن امکان میدهد که از حیث اخلاقی افراد بهتری شوند. آیا به راستی خدایی که خیر مطلق است، برای مدد رساندن به ما در راه بالندگی اخلاقی از چنین روش هایی بهره می گیرد؟
پاسخ دیگر باورمندان اینست که میان جهان و اثر هنری شباهتی هست. هارمونی کلی موسیقی معمولا مستلزم ناهمخوانیهایی است که متعاقبا برطرف میشوند. تابلوی نقاشی معمولا علاوه بر رنگهای روشنتر سطوح بزرگی با رنگهای تیرهتر دارد. به همین وجه، مطابق این استدلال،
شر در هماهنگی یا زیبایی کلی عالم دست دارد
اما این نظر نیز لااقل در معرض دو ایراد است:
اول اینک، به سختی میتوان آنرا باور کرد. بطور مثال، دشوار میتوان این قول را پذیرفت که شخصی که در میدان نبرد در فاصله میان دو لشگر متخاصم گرفتار سیمخاردار شده و از درد در حال جان دادن است به هماهنگی کلی عالم یاری می رساند. اگر براستی مقایسه با اثر هنری تبيين کند که چرا خداوند این مایه
شر را روا میدارد، این کمابیش در حکم اعتراف به این مطلب است که
نمیتوان توجیهی قانعکننده برای شر پیدا کرد. زیرا آن تبیین فهم
شر را از دایره درک بشری صرف خارج میسازد. تنها از نظرگاه خدا می توان هماهنگی را مشاهده کرد و قدر شناخت. اگر مقصود خداباوران از اینکه میگویند خداوند خیر مطلق است همین باشد، کاربرد واژه
خیر به نزد آنها با استفاده معمول و مالوف ما از این واژه تفاوت فراوان دارد
دوم آنکه، خدایی که چنین رنجی را صرفا به خاطره مقاصد زیباییشناسانه به قصد قدر نهادن به آن به همان نحو که شخص اثر هنری را قدر مینهد روا میدارد بیشتر شبیه آزارگران به نظر میرسد تا آن خدایی که خیر اعلی است و خداباوران توصیفش می کنند. اگر نقش درد و رنج این باشد، خداوند به طرز نگران کنندهای شبیه بیمار جامعهستیزی (Sociopath) میشود که بمبی را به میان جمعیت پرتاب میکند تا طرحهای زیبایی را که به قلم انفجار و خون نقش میبندند تحسین کند. به نزد بسیاری از افراد این مقایسه بین اثر هنری و جهان بیش از آنکه در مقام برهانی در اثبات خیرخواهی خدا مقرون به توفیق باشد، در مقام برهانی علیه آن کامیاب است
#خدا_وجود_نداردᴊσɪη υѕ ☞
@iranian_antitheists