عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که #گناه#دگران#بر#تو#نخواهند#نوشت من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش #هر#کسی#آن#درود#عاقبت#کار#که#کشت همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست #همه#جا#خانه#عشق#است چه مسجد چه کنشت سر تسلیم من و خشت در میکدهها مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت #ناامیدم#مکن از سابقه لطف ازل تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس #پدرم نیز #بهشت ابد #از#دست#بهشت حافظا روز اجل گر به کف آری جامی یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت #حافظ
#عصـرانه دلم یڪ ڪَوشه دنـج در #یڪ ڪافه میخواهد #فقط من وتو در ازدحام جمعیت این شهر #دست در دست هم #تو قهوه تعارف ڪنی #من غرق درقهوه ای چشمانت #طعم خوش بودنت رابنوشم
#عصــر ڪنار پنجره بنشینی و #ڪتابی در دست چاے #دست دڪَرت باشد و بوے هل و #لیمو در باد ، و بخوانی و بخوانی از #یار #توے آن عصر دلانڪَیز بهار ؛ و ڪتابت در #دست چاییات #یخ بڪند و #نڪَاهت ڪَرم از دیدن یار ..!!