عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که #گناه#دگران#بر#تو#نخواهند#نوشت من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش #هر#کسی#آن#درود#عاقبت#کار#که#کشت همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست #همه#جا#خانه#عشق#است چه مسجد چه کنشت سر تسلیم من و خشت در میکدهها مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت #ناامیدم#مکن از سابقه لطف ازل تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس #پدرم نیز #بهشت ابد #از#دست#بهشت حافظا روز اجل گر به کف آری جامی یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت #حافظ
#کیست_در_عالم_ز_عاشق_خوارتر؟ نیست کار از کار او ، دشوارتر نی غم یار از دلش زایل شود نی تمنای دلش حاصل شود مایهٔ آزار او بی گاه وگاه طعنهٔ بدخواه و پند نیکخواه #چون_سلامان_آن_نصیحتها_شنید #جامهٔ #آسودگی_بر_خود_درید خاطرش از زندگانی تنگ شد سوی نابود خودش آهنگ شد #چون_حیات_مرد، #نی_درخور#بُوُد #مردگی_از_زندگی_خوشتر#بُوُد روی با ابسال در صحرا نهاد در فضای جانفشانی پا نهاد پشته پشته هیزم از هر جا برید جمله را یک جا فراهم آورید جمع شد ز آن پشتهها کوهی بلند آتشی در پشتهٔ کوه او فکند #هر_دو_از_دیدار_آتش_خوش_شدند دست هم بگرفته در آتش شدند شه نهانی واقف آن حال بود همتش بر کشتن ابسال بود بر مراد خویشتن همت گماشت سوخت او را و سلامان را گذاشت بود آن غش بر زر و این زر خوش زر خوش خالص بماند و سوخت غش