آمین

#شوروی
Канал
Искусство и дизайн
Социальные сети
Семья и дети
Новости и СМИ
Персидский
Логотип телеграм канала آمین
@aminhaghrahПродвигать
767
подписчиков
7,58 тыс.
фото
860
видео
1,77 тыс.
ссылок
درباره ی اجتماع، فرهنگ، هنر و هرچه که دغدغه‌ی روزانه است. ارتباط با آمین: @aminhaghrah1
▪️
تراست؛ عملیات نیرنگ!
#تراست، ستون اصلی عملیات نیرنگ است، برآمده از ایده‌ای که کشور شوروی برپایه‌ی آن بنا شد.

برابر آن‌چه از مجموعه مصاحبه‌های #ادوارد_جی_اپستاین، با جیمز جیزز #انگلتون (۱۹۱۷- ۱۹۸۷)؛ رییس سابق بخش ضد جاسوسی سی‌آی ای در سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۷۵ بر می‌آید، این بازی محیرالعقول از سال ۱۹۲۱ آغاز شد؛ زمانی که یک مقام بلندپایه‌ی شوروی (الکساندر یاکوشف) در مسیر یک ماموریت بازرگانی، ضمن توقف در جمهوری استونی و ارتباط‌گیری با یکی از تبعیدی‌های ضدشوروی، اطلاعات محرمانه‌ای حاوی شکست تجربه‌ی کمونیست، نارضایتی و سرپیچی عمومی کشاورزان و قریب‌الوقوع بودن شورش ارتشیان بر دولت بلشویکی لنین را انتقال داده، در ضمن، آمادگی خود و گروهی دیگر از چهره‌های پرنفوذ در نظام سیاسی #شوروی را برای در دست گرفتن قدرت در فردای فروپاشی اعلام کرد. با انتقال ادعاهای یاکوشف به ارزیابهای اطلاعاتی غربی و مطابقت آن با یافته‌های تیم‌های کارشناس، باورها بر اضمحلال زودرس ابرقدرت شرق قوی‌تر شد. متعاقب آن فرار و پناهندگی شش مقام عالی‌رتبه‌ی سیاسی شوروی و تکرار ادعاهای یاکوشف این‌بار با اعلام شکل‌گیری اتحادیه‌ی سلطنت‌طلبان روسیه‌ی مرکزی برای سرنگونی نظام حاکم، گمانه‌ها را به یقین بدل کرد. گروه مخالفان مرکزیت خود را نیز اعلام کردند: مخفیگاهی در یک ساختمان اداری در مسکو با نام «اتحادیه‌ی اعتبار شهرداری» که برای در اَمان ماندن از استراق سمعِ دستگاه‌ امنیتی آن را با نام رمز، «تراست» می‌خواندند.

تراست کم‌کم در همه‌ی جبهه‌ی اروپا مقبولیت یافت. با همراهی تسهیلگران غربی بسیاری از ناراضیان و خانواده‌های‌شان را به طور قاچاق از روسیه خارج کرد. روزنامه‌های مخالفِ مخفی منتشر ‌کرد. به پارتیزان‌های داخل روسیه برای عملیات خرابکاری و سوء قصد، سلاح و تجهیزات نظامی ‌رساند و چون هنوز دسته‌ای از تبعیدی‌ها درستکاری آن را باور نداشتند برای ایشان هویت جعلی ساخت تا به صورت پنهانی برای شرکت در ماموریتهای زیرزمینی به روسیه تردد کنند. آن‌ها وقتی انفجار پاسگاه‌های پلیس و فرار مخالفین از زندانها را به چشم دیدند سرانجام حقانیت تراست را پذیرفتند. پس از آن تراست در ازای دریافت مبالغی هنگفت اطلاعات سری نظامی و اقتصادی شوروی را به سرویسهای جاسوسی غربی می‌فروخت. تجارتی که بسیار سودآور بود.

اواخر دهه بود و غرب دیگر شوروی را تمام شده می‌دانست که ورق برگشت. به یکباره ربایش، اعدام و حذف رهبران تبعیدیِ تراست کلید خورد. روزنامه‌های زیرزمینی ناپدید شدند و برخلاف پیش‌بینی‌ها، شوروی قدرتمندتر از آن‌چه در باور بیاید جلوه‌گر شد! در سال ۱۹۲۹ ادوارد آپرپوت (مقام بلند پایه‌ی تراست) به فنلاند گریخت و آن جا اقرار کرد که نه تنها او، که یاکوشف و مجموعه‌ی تراست از همان ابتدا از سازمان جاسوسی شوروی فرمان می‌گرفتند! یعنی تراست نه مقری برای توطئه و انقلاب، بلکه مرکز پلیس مخفی شوروی برای عملیات فوق سری فریبِ ۷ ساله بود. که آن همه سندها، فرارها، انفجارها و کشتارها از جبهه‌ی خودی، بخشی از قاعده‌ی بازی نیرنگ سازمان‌ جاسوسی روس بود. و مضحک آن‌که معلوم شد شوروی‌ها درآمد تراست از آن معاملات امنیتی با غربی‌ها را خرج کجاها کرده‌اند: تربیت جاسوس در غرب، ایجاد اردوگاه‌های کار اجباری در سیبری!

با لو رفتن داستان، دیگر تراست تمام شده بود. غرب در کُما بود اما بازی ادامه داشت. چندی بعد، در سکوت و به آرامی، مامور افشاگرِ تراست به شوروی بازگشت. معلوم شد او، فرارش، فاشگویی‌اش و بازگشتش هم جزئی از همان بازی بزرگ بود. هضم این یکی دیگر برای غرب کار آسانی نبود! روس‌ها این بار برای تحقیر رقیب و به رخ کشاندن قدرت شبکه‌ی فریب و نفوذ خود، راز خود را برملا کردند. با سررسید تاریخ انقضای پروژه‌ی عظیم جاسوسی خود، نابودش کردند تا نفسی بگیرند و خیلی زود نیرنگ دیگری بسازند...


•پانوشت:
در پیوند با این یادداشت کتاب "نیرنگ" نوشته‌ی ادوارد جی اپشتین (اپستاین) را بخوانید. ترجمه فریدون دولتشاهی. نشر اطلاعات. ۱۳۷۰


#روزانه
@aminhaghrah
▪️
عجب!
‌پس از ۴ سال پیگیری یک پژوهشگر، آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا، سی آی ای، اسنادی سری را از طبقه‌بندی خارج کرده که نشان می‌دهد اتحاد جماهیر #شوروی تا دهه‌ی ۷۰ میلادی، برای مقاصد امنیتی، آزمایش‌های وحشتناکی را برای بهره‌برداری از سحر و جادو (قدرتهای ماورای طبیعه، جادوی سیاه و روانشناسی ماورا) انجام می‌داده است!

•منبع: توییتر

#سند
@aminhaghrah
▪️
کتاب ارزنده‌ی "بلشویک‌ها و نهضت جنگل" اثر مویسیِ پِرسیتس با ترجمه‌ی "حمید احمدی" را دوره می‌کنم. پژوهشی که به مساله‌ی صدور انقلاب از سوی #شوروی به ایران اختصاص دارد.

فصل سوم این کتاب (که فرازهایی از آن را به پیوست آورده‌ام) با عنوان "عملیات #انزلی و وظایف آن" با ارجاع به مستندات آزادشده از آرشیو دولتی و نظامی روسیه، آرشیوهای تومسک و تاشکند، نامه‌های شخصی لنین و سایر اعضای رهبری شوروی، مکاتبات روتشتاین، گزارش‌های ناوگان ولگا- خزر به لنین و تروتسکی و... به شرح عملیات پیچیده‌ی فریب شوروی‌ها و در مقابل خامی و خوش‌باوری #میرزا، و تبئین چرایی و چگونگی دعوت این مبارز آزادی‌خواه در قامت رهبری #جنبش_جنگل، از فرماندهی ناوگان جنگی روس‌ها (#راسکولنیکوف) برای عملیات تجاوز به انزلی و تصرف خاک ایران با مشارکت ۶۰۰۰هزار سرباز روس، در اواخر اردیبهشت ۱۲۹۹، با امید اخراج انگلیسی‌ها و در نهایت شکست دولت مرکزی به صدارت #رضاخان می‌پردازد.

از جمله‌ خواندنی‌هایی که به قلم #مویسی_پرسیتس در این مجموعه ثبت شده، ماجرای چگونگی مواجهه‌ی شوروی‌ها با دولت مرکزی در تهران پس از تحقق عملیات تجاوز به انزلی‌‌ست. پاسخ تامل‌برانگیز و گمراه‌کننده‌ی دولت شوروی به اعتراض دولت ایران به تجاوز، حاوی دو محور اصلی بوده است:
۱-فرماندهی ناوگان شوروی بدون امر دولت سویت (خودسرانه!) اقدام به عملیات نظامی در خاک ایران-انزلی کرده است!
۲-به فرماندهی امر شده همین‌که احتیاجات نظامی (طبیعتن منظور توافقات صورت گرفته با #میرزاکوچک‌_خان است) مرتفع گردید خاک ایران را تخلیه نماید!

نکته‌ی حائز اهمیت دیگر، اصرار روس‌ها به القای این باور به اذهان عامه بود که همه‌ی وقایع به امر و مدیریت میرزاست که رخ داده، و هر تحول اجتماعی و بنیادِ هر نظام سیاسی در منطقه‌ی به تصرف درآمده، نه تحت اراده‌ی قدرت خارجی، که جریانی برآمده از قلب مبارزات ضدامپریالیستی و آزادی‌خواهانه‌ی مبارزین بومی‌ست!


خب! البته که سرانجام بازی آن‌گونه پیش نرفت که مطلوب بولشویک‌ها باشد. علی‌رغم ولع بسیارِ سرخ‌ها برای بلعیدن گیلان‌زمین، شرایط ایجاب کرد خیلی زود، شوروی‌ها از همان راه دریایی که آمدند به سرزمین‌های سردشان بازگردند. در این میانه، این تنها سَر میرزا بود که دیگر بر تن نبود...

#روزانه
#تاریخ
#کتاب
@aminhaghrah
▪️
«آزادی را آینده رقم می‌زند» را می‌خوانم. خاطرات خودنوشت ادوارد شواردنادزه آخرین وزیر امور خارجه‌ی اتحاد جماهیر #شوروی و دومین رئیس‌جمهور گرجستان بعد از استقلال.

#شواردنادزه در صفحه‌ی ۳۰۹ کتاب، از فاجعه‌ی مهیب و ویران‌کننده‌ی #چرنوبیل گفته است. که چگونه ولنگاری و بی‌اخلاقی در مسیر دستیابی به تکنولوژی، در کنار خطای محاسباتی انسانی، در سال ۱۹۸۶، اسباب انفجار در نیروگاه هسته‌ای روسها در اوکراین و متعاقب آن پخش مواد رادیواکتیو در بخش وسیعی از غرب شوروی و اروپا شد که قربانی شدن هزاران نفر را نیز در پی داشت.

تاکید شواردنادزه در این فصل از کتاب اما بیشتر از آن‌که بر خود فاجعه و پیامدهای انسانی و زیست محیطی‌اش باشد، بر آداب حکمرانی و چگونگی مواجهه‌ی رهبران سیاسی با از این دست فجایع برآمده از خطاهای بزرگ مدیریتی متمرکز است.
او شرح می‌دهد که چگونه پدرسالارهای سیاسی وقت شوروی با تکیه بر باورهای متوهمانه‌ی ایدئولوژیک (در راستای ارایه‌ی سیمایی قدسی و بی‌عیب از حاکمیت) بر پنهان کردن پیامدهای هولناک فاجعه‌ی انسانی-زیست محیطی چرنوبیل مُصر بوده‌اند و او و یارانش چه مسیر دشواری را برای توجیه و تفهیم اهمیت ایجاد رابطه‌ای دو سویه و شفاف میان حاکمیت و مردم (که ضامن حفظ و بقای ساختار نظام سیاسی‌ست) پشت سر گذاشته‌اند...


●پانوشت:
۱-در میان رهبران اتحاد جماهیر شوروی، از شواردنادزه به عنوان سیاستمداری فسادستیز یاد شده است.
آمارها می‌گویند، از سال ۱۹۶۵ (در زمان تصدی وزارت کشور گرجستان) با دستور او حدود ۲۵هزار نفر اختلاسگر و ژنهای خوب، در جریان مبارزه‌ی گسترده با فساد دستگیر شدند. که از این تعداد ۱۷ هزار نفرشان عضو حزب کمونیست و هفتاد نفر عضو سرویس اطلاعاتی اتحاد شوروی (کا گ ب) بودند.

۲-سوال این‌که: چرا می‌خوانیم و درس نمی‌گیریم؟

#روزانه
@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ▪️
موسیقی روی استخوان!
@entekhabmimzed

#شوروی عهد #استالین، با نفوذ بسیاری از مظاهر فرهنگی و هنری غرب به شدت مقابله می‌کرد و سانسوری شدید بر کلیه تولیدات فرهنگی و هنری به ویژه موسیقی اعمال می‌شد.
به عنوان مثال، موسیقی‌های جاز، بلوز، بوگی ووگی، راک و… غیرمجاز بود و از انتشار آثار خیلی از خوانندگان مطرح غربی در شوروی جلوگیری می‌شد.
حتی آثار خود نویسندگان و هنرمندان روس‌ هم که مهاجرت می‌کردند، غیرمجاز اعلام شده و به کلی ممنوع‌الکار می‌شدند. با وجود همه این فشارها، آثار هنری غربی، به روش‌های مختلف در کشور دست به دست می‌شد.
یکی از این روش‌ها، «موسیقی روی استخوان» بود.

●در سال ۱۹۴۶ و بعد از جنگ جهانی دوم که به پیروزی شوروی بر آلمان نازی انجامید، فردی اهل لهستان، از آلمان با خود دستگاه تولید صفحه گرامافون به «سنت پترزبورگ» («لنینگراد» آن زمان) می‌آورد.
تولید صفحه گرامافون در انحصار حکومت بود و صفحه خام «وینیل» در دسترس نیست. اما این فرد لهستانی، مغازه‌ای باز می‌کند و با رقمی ناچیز، صدای مشتریان را برای یادگاری و سوغاتی، روی ورق‌های رادیولوژی (اشعه ایکس) ضبط می‌کند.
یعنی سوزن مخصوص ضبط صدا، به جای صفحات پلاستیکی مخصوص گرامافون، ورق رادیولوژی را خراش داده و صدا روی این ورق‌ها ثبت می‌شده.

در زمان شوروی، رادیولوژی زیاد انجام می‌شد و به دلیل آتشزا بودن،‌ بیمارستان‌ها ملزم بودند بعد از یک سال این ورق‌ها را معدوم کنند. بنابراین ورق رادیولوژی به وفور در دسترس بوده و با یک بطری ودکا، می‌شده چندین کیلو ورق رادیولوژی تهیه کرد.

تجارت این فرد مبتکر می‌گیرد، اما نه به خاطر ضبط صدای مشتریان، که به خاطر تکثیر موسیقی غیرمجاز و زیرزمینی! او شب‌ها به تکثیر موسیقی غربی می‌پرداخت و به مشتریان شناخته شده خود می‌فروخت.
دو نفر از مشتریان این فرد، با هم تصمیم می‌گیرند با مهندسی معکوس، این دستگاه آلمانی را تولید کنند و موفق هم می‌شوند و به این ترتیب و به مرور زمان، تکنولوژی آن در سنت پترزبورگ و دیگر شهرها دست به دست می‌شود و افراد بیشتری به تکثیر موسیقی مشغول می‌شوند.

ورق رادیولوژی، بر خلاف صفحات گرامافوق وینیل، خیلی سبک و قابل انعطاف است و تعداد زیادی از آن‌ها در جیب و آستین جا می‌شود. قیمت ناچیز آن‌ هم مزید بر علت شده و این تجارت رونق می‌گیرد. هرچند که کیفیت صدای این ورق‌ها، بسیار پایین بوده و بعد از ۵ تا ۱۰ بار شنیدن، عملا غیر قابل استفاده می‌شدند.
ار این طریق بود که موسیقی‌های غیرمجاز و زیرزمینی خارجی و داخلی، در دسترس افراد بیشتری، به خصوص نسل جوان قرار می‌گیرد و آثار گروه‌های مطرح غربی مانند«بیتلز» در شوروی به گوش مردم می‌رسد.
حتی بعضی از خوانندگان و اهالی موسیقی، از این روش برای معرفی آثار خود بین مردم استفاده می‌کنند. که البته تحت تعقیب قرار گرفته و در صورتی که دستگیر می شدند، تا ۷ سال حبس می‌گرفتند.

از آنجا که روی ورق‌ها تصویر اسکلت و استخوان و دنده نقش بسته بوده، این صفحات به «دنده» یا «استخوان» معروف می‌شوند.

#موسیقی
@aminhaghrah
Forwarded from اتچ بات
▪️
داستان یک نیکلای ورخوتسو!

نیکلای ورخوتسو از سال ۱۹۲۴ عضو حزب کمونیست #شوروی بود. او در دانشکده کارگری درس می‌داد...
روزی با دوستانش بود، همه همدیگر را می‌شناختند. کسی مقاله‌ای از پراودا را با صدای بلند خوانده بود. در مقاله نوشته شده بود که در دفتر کمیته مرکزی، موضوع لقاح مادیان را مورد تجدید نظر قرار داده بودند و او به شوخی گفته بود که کمیته مرکزی کار دیگری نداشته که به لقاح مادیان پرداخته! همان شب او را دستگیر کرده بودند. انگشتانش را گذاشته بودند لای در و آن‌ها را شکسته بودند. انگار که چوب را بشکنی. یک ماسک گاز را روزهای متمادی روی سرش گذاشته بودند...

ورخوتسو گیر یک بازپرس سادیست افتاده بود. همه‌شان این طور نبودند. از بالا برای بازپرس‌ها سهمیه تعیین می‌کردند، ترتیب کارهایی را که باید در یک و ماه و یک سال با دشمنان خلق انجام می‌دادند مشخص می‌کردند. بازجوها جای‌شان را با هم عوض می‌کردند، چای می‌خورند، به خانه‌هایشان تلفن می‌زدند، با خانم دکترهایی که صدا می‌کردند تا زندانی‌هایی را که بر اثر شکنجه از حال رفته بودند معاینه کنند لاس می‌زدند. برای آن‌ها این، کارشان بود ...

نیکلای ورخوستو... عضو حزب کمونیست از سال ۱۹۲۴ ...در سال ۱۹۴۱ درحالی که آلمانی‌ها داشتند به شهر نزدیک می‌شدند تیرباران شد. ماموران دستگاه اطلاعاتی شوروی تمام زندانی‌هایی را که فرصتی برای انتقال‌شان نبود، کشته بودند. جنایتکاران و تبهکاران را آزاد کرده بودند اما تمام زندانی‌هایی سیاسی را کشته بودند. وقتی آلمانی‌ها وارد شهر شدند و در زندان‌ها را باز کردند، با توده اجساد مواجه شدند...

[ سرانجام انسان طراز نوین؛ فروریختن توهمات | #سوتلانا_الکسیویچ | مینوی خِرد ]


#کتاب
#روایت
@aminhaghrah
▪️اگر قربانیان #استالین زنده می‌شدند!
goo.gl/Kmf86t

تکان‌دهنده‌ است!
خزان باقایف، با کلاژ تصاویر قربانیان دوره موسوم به «پاکسازی بزرگ» در زمان حکومت استالین در #شوروی، آن‌ها را «به زندگی بازگردانده‌ است».

نخستین کلاژ او تامارا لیتسینسکایا بود که در سال ۱۹۳۷ تیرباران شد. پاکسازی بزرگ به مجموعه اقدامات و عملیاتی گفته می‌شود که از در سال‌های دهه ۱۹۳۰ در شوروی در جریان بود و به سرکوب گسترده سیاسی در آن کشور انجامید.
این تصاویر را ببینید ▼

#هنر
@aminhaghrah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️
فیلمی نادر از استقبال مولوتف، معاون #استالین و وزیر خارجه #شوروی، از #قوام‌ السلطنه در فرودگاه مسکو و صحبت‌های قوام [۳۰ بهمن ۱۳۲۴ ]

#ویدئو
@aminhaghrah
Forwarded from عکس نگار
▪️ #استالین واقعی به تهران آمد یا بدلی؟
[ سرگذشت عجیب بدل رهبر #شوروی ]

▫️«فلیکس گاجایوویچ #دادایف» عاشق رقص بود. او پس از آنکه ارتش آلمان هیتلری در سال ۱۹۴۱ به خاک اتحاد جماهیر شوروی حمله کرد، در یک ارکستر نظامی وابسته به ارتش سرخ به انجام حرکات موزون مشغول شد و هنگامی که آتش جنگ به چچن رسید، برای رهایی کشورش جنگید و به شدت مجروح شد. نام دادیف در زمره مردگان قرار گرفت؛ اما آن سرباز ۱۹ ساله پس از مدتی سلامتی خود را دوباره به دست آورد و این بار با هویتی دیگر به زندگی ادامه داد.

▫️سال‌ها بعد یعنی در سال ۲۰۰۸، دادایف در روزنامه «کومسومولسکایا پروادا» داستان زندگی خود را تعریف کرد و گفت که روزی بدون هرگونه توضیحی در یک پرواز ویژه مسکو نشانده شد و به یکی از ویلاهای مخصوص سردمداران شوروی موسوم به داچا رفت و در آنجا مورد احترام و پذیرایی قرار گرفت و در همان مکان بود که افسران اطلاعاتی - امنیتی به این مرد جوان و در آن زمان لاغراندام با چشم‌های تیره و در واقع قهوه‌ای‌رنگ اعلام کردند که از این پس باید به عنوان بدل «ژوزف ویساریونوویچ جوگاشویلی» کار کند، یعنی بدل استالین رهبر وقت شوروی که البته چهل سال بزرگتر از دادایف بود.

▫️در دایره‌المعارف بزرگ «سربازان قرن بیستم» که از سوی وزارت دفاع #روسیه انتشار می‌یابد، نام و زندگینامه شمار بسیار زیادی از کهنه‌سربازان جنگ‌های جهانی وجود دارد. در بخش مربوط به فلیکس دادایف که در مقایسه با زندگینامه دیگران متفاوت به نظر می‌رسد، آمده است: «در سال ۱۹۹۶ و با انتشار بخش‌هایی از اسناد طبقه‌بندی شده به صورت رسمی فاش شد که این هنرپیشه مدت‌ها در برنامه‌های هفتگی به عنوان بدل ژوزف استالین ظاهر شده است. این اقدام البته با آگاهی و موافقت استالین انجام می‌گرفته است. دادایف به دلیل شباهت فوق‌العاده با رهبر وقت شوروی وظیفه داشت که با تقلید صدای استالین نطق‌های وی را از رادیو بخواند.»

▫️دادایف در سال ۲۰۰۷ اما خود کتابی منتشر کرد و تا اندازه‌ای از رابطه خود با استالین پرده برداشت.
هنگامی که او در سال ۱۹۴۳ به این ماموریت ویژه فراخوانده شد، به او گفته شد که پیش از هر کاری باید ۱۱ کیلو افزایش وزن پیدا کند و افزون بر آن گریم گران‌قیمتی روی صورت وی انجام می‌گرفت. همچنین فیلم‌های زیادی از حضور استالین در مکان‌های مختلف برای دادایف به نمایش درآمد و در این فیلم‌ها تقریبا همه اشارات و میمیک صورت و راه رفتن و صدای رهبر شوروی به وی آموزش داده شد. این تمرینات دادایف به مدت چندین ماه تحت نظارت مستقیم افسران امنیتی انجام گرفت.

▫️شغل و وظیفه دادایف به عنوان بدل استالین این بود که به جای رهبر شوروی در شهر رفت‌و‌آمد کرده و نطق‌های رادیویی بخواند و یا در مراسم‌های کسل‌کننده پشت تریبون و در جایگاه سان و رژه قرار بگیرد و در میدان سرخ سان ببیند. او وظیفه داشت که همه نگاه‌ها را به خود معطوف کند تا دیکتاتور واقعی از خطر ترور و حمله در امان باشد.

▫️استالین وحشتی بی‌اندازه از دسیسه‌ها و حملات احتمالی داشت. دادایف در خاطرات خود بخشی مهم را به کنفرانس تهران در سال ۱۹۴۳ اختصاص داده است. در همان حال سرویس امنیت خارجی شوروی گزارش‌هایی مبنی بر نقشه‌ آلمانی‌ها برای حمله به استالین، #روزولت رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا و #چرچیل نخست‌وزیر بریتانیا دریافت کرده بود. دادایف تا به این جای کار بدون آنکه خطری احساس کند همواره ماموریت‌های محوله را به عنوان بدل استالین اجرا کرده بود اما این بار وضعیت کمی تفاوت داشت. در حالی که در مسکو سوار بر اتومبیل راهی فرودگاه بود، استالین از مدتی قبل در تهران به سر می‌برد. با این حال استالین واقعی در تهران حضور داشت و ظاهرا این ماموریت دادایف در همان فرودگاه مسکو پایان یافت.

▫️جالب آنکه دادایف تنها بدل استالین نبود و دیکتاتور شوروی (به باور دادایف) سه بدل دیگر نیز داشت. البته دادایف فقط نام یکی از آن‌ها یعنی «رشید» را به خاطر دارد. ظاهرا رشید در سال ۱۹۹۱ و در سن ۹۳ سالگی درگذشت.

▫️در فیلم مستندی که شبکه ARD آلمان در شصتمین سالمرگ دیکتاتور پخش کرد، فلیکس دادایف به عنوان شاهد زنده حضور داشت. او در این فیلم گفت: «هنگامی که خبردار شدم چه تعداد انسان بی‌گناه در دوران استالین کشته شده‌اند، نظرم نسبت به او کاملا تغییر کرد. به همین خاطر بلافاصله سبیلم را تراشیدم. دیگر نمی‌خواستم چیزی در این دنیا من را به یاد استالین بیندازد».

[ زولوایگ گروته | ترجمه : محمدعلی فیروزآبادی | منبع: تاریخ ایرانی به نقل از اشپیگل ]

#تاریخ
@aminhaghrah
Forwarded from عکس نگار
🔻
از پس هیاهوی شادی بشنویم:
[ صدای پای #پوتین ایرانی! ]

فکر می کنم حالا که کار تمام شده و «دولت امید» مستقر، وقت باز نشر و تامل بر این یادداشت مهم است.
تحلیلی از شرایط ریاست جمهوری #یلتسین بعد از فروپاشی #شوروی و سرانجام او و دولت اصلاحی- اعتدالی اش پس از تثبیت، که اگر مراقبت نشود، می تواند سرانجام ما هم بشود:

«بوريس يلتسين» براي انتخاب مجدد به عنوان رييس جمهور #روسيه به مشكل خورده بود. مردم آشكارا دستاورد اقتصادي لبخند به غرب بعد از فروپاشي شوروي را ناكافی و اندك می دانستند و وضع رييس جمهور يلتسين در نظر سنجي ها بسيار وخيم بود. ترسيده بود و سخنراني های انتخاباتی اش پر بود از فحش های سبك روسی به رقبا. بايد كاری می كرد.

همه چيز، تمام امكانات دولت فدرال روسيه، در اختيار انتخاب مجدد رييس جمهور قرار گرفت. مقامات اقتصادي خاصه معاون نخست وزير آشكارا وظائف دولتي خود را رها كرده بودند و در سخنرانی های انتخاباتی رييس جمهور از خطر بازگشت كمونيسم می گفتند. تمام شبكه های غربی بخصوص CNN كه بعد از جنگ عراق شهرتی به هم زده بود، هر روز يلتسين را تبليغ می كردند و زيوگانف ( رقيب اصلي) را می كوبيدند. حتی رييس جمهور شخصن با يك كانديدا به اسم «ژنرال لبد» وارد مذاكره شد تا عملن نقش مدافع او در شرايط و مناظرات انتخاباتی را داشته باشد. يلتسين حتی حاضر شد شخصن يك كنسرت راك در مسكو اجرا كند. سرانجام بعد از يك رقابت بسيار نفسگير و با انجام همه دوپينگ های معقول و غير معقول يلتسين دوباره رييس جمهور روسيه شد.

ظرف يكسال بحران های ناشی از سو عملكرد دوره اول سر باز كرد. وام وعده داده شده حدود ٢٠ ميليارد دلاری IMF، با خلف وعده پرداخت نشد و اشتباهات فنی واضح مقامات اقتصادی در هر دو دوره، وضع نسبتن كنترل شده اقتصاد در دوره نخست رياست جمهورس يلتسين را ناگهان در دور دوم بحرانی كرد. مردم روسيه كه در دوره نخست از صف كالای دوران شوروی خلاص شده بودند در دوره ی دوم يلتسين به صف های فروش خون هجوم بردند. رشد توليد ناخالص منفی شد و قيمت روبل به يكباره كاهش يافت. رييس جمهور كه خود را بأخته بود به دامان الكل پناه برد و سرانجام پيش از پايان دوره، رياست جمهوری ای را كه با آن همه زحمت بدست آورده بود، تحويل كفيل رياست جمهوری جوانی به نام «ولاديمير پوتين» داد.
بارها گفته شد كه اگر «يلتسين» می دانست چه چيزی در انتظار اوست هرگز مجددن كانديدا نمی شد!

منبع: كانال اقتصاد سياسی

#تاریخ
#سیاست
#انتخابات
#انتخابات۹۶
@aminhaghrah
#الکساندر_دوبچک درباره‌ی سقوط اتحاد جماهیر #شوروی:
سرانجام وقتی خواستند دست به اقدامی بزنند، کار از کار گذشته بود...
[ دوبچک رئیس جمهور چک اسلواکی در دهه ۶۰ بود ]

#سیاست
#روایت
@aminhaghrah