▪️۲۱ آذر، سالگرد پایان غائلهی تبریز و سرکوب فرقهی
#پیشه_وری است.
با گذشت قریب به ۷ دهه از واقعه و عبور به سلامتِ ایرانِ جان از حادثهی مهلک تجزیه، همچنان اندیشههای پیچیده و ناپاک در کارِ توطئهاند. تلخی داستان اینکه هنوز کم نیستند خیرخواهانِ بلندآوازه، اندیشهورز و خوشنامی که سادهدلانه و ناخواسته، در خیال حالِ بهتر برای مامِ وطن، بر آتش این فتنه میدمند. درست همان گونه که در آن دو سال تلخ و سخت بر ایران و یاران آذرآبادگان گذشت.
گذشته، تجربه میسازد. و واقعیتیست؛ اگر با پردهپوشی و دروغ دوره شود، فرداها را ویران میکند. برای درس آموختن از غائلهی آذربایجان هم البته جز فاشگویی آنچه رفته راهی نیست. مرور مواضع مشاهیر وقت هم خودش کلاس درس است!
مثال بسیار است. من اینجا اما از دو سیمای نامدار و محبوب ادب و هنر معصر ایران شاهد میآورم؛ از
#صادق_هدایت (دردانهی ادب فارسی) و احمدعاشورپور (صدای رسا و آزادهی قوم گیلک)
بازخوانی رویکرد ایشان با آن سبقهی پررنگ در جریان روشنفکری، نسبت به غائلهی آذربایجان، به واقع پندآموز و هشدار دهنده است!
• هدایت با آنهمه جهاندیدهگی و دانایی و روشنبینی، شورویها را خیرخواه میدید و سخت همدل و همراه جریان پیشهوری بود. او را مبارزی میدانست که پیروزیش در آذربایجان، متضمن رهایی همهی ایران از بند سخت استبداد است. اندیشهاش این بود که تجزیهطلبان با هر ایده و نقشهای که پیروز میدان باشند، در مسیری قدم گذاشتهاند که خیر فردای ایرانیان است! همهی اینها را هم در نامههایش به رفیقش (شهیدنورایی) برای تاریخ یادگار گذاشت. مساله اینجاست؛ او حتی بعد از شنیدن خبر معاملهی پهلوی و شوروی و ختم غائله و فرار پیشهوری، باز در تحلیل ماوقع به خطا رفت، خطر تجزیه را باور نکرد و شکست فرقه را محصول زد و بند شوروی و تودهایها برای زمین زدن حرکتی دموکراتیک و فراگیر دانست:
"مسلم است که دولت شوروی با داشتن آن منابع و با آن جنگی که کرد نمیآید خودش را بدنام کند و آذربایجان ما را بخورد!... از طرف دیگر بعد از جنگ اگر قرار است اینجا تغییری پیدا بشود و... اگر اصلاحاتی که در آنجا انجام شده در تمام ایران بشود، به نفع ملت خواهد بود/ از نامهی ۱۷خرداد ۱۳۲۵"
" از سکوت حزب توده تعجب میکنم. نهضت آذربایجان به هر جور و با هر قوه و به دست هرکس درست شده باشد اقلاً نهضت پیشرو است و اصلاحاتی که در آن جا کردهاند به درد باقی ملت میخورد.../ نامهی ۲۵مهر ۱۳۲۵"
• داستان
#احمد_عاشورپور هم، همان است اما با سرانجامی دیگر. او، مثل بسیاری دیگر از اهل هنر و ادب، انقدر نفرت از حاکمیت مستبد پادشاهی در دل داشت که دودِ برآمده از آن خشم، امکان مشاهدهی واضحات و فهم بازیهای عیان اهل قدرت را از او گرفت. در اندیشهی سقوط نظام پادشاهی، حامی تجزیهطلبان آذری شد و آنگاه که درایت و سیاست
#قوام با مشت آهنین درآمیخت و جداییطلبان را منکوب کرد، برآشفت، تا آنجا که با خالقی و
#بنان تلخ شد و معترضِ اجرای دنبالهی سرود حماسی ای ایران (با نام آذرآبادگان | در حمایت از سرکوب غائله) بود و اختلاف آنچنان عمیق شد که بلکل انجمن و موسیقیاش را رها کرد و مسیر زندگیاش را هم دیگرگون ساخت.
جانِ آزادهی عاشورپور اما طالب حق بود. بعدها که پردهها فرو افتاد و اسناد گواهی داد شورویها با القای باورِ دروغِ دوستیِ با کلیت ملت ایران، و پیوند خوردن با بومیهای قومگرای ترک و فریب ناسیونالیستهای ضد سلطنت استبدادی، به بهانهی استقلال، تجزیهی ایران را خواب دیدهاند، بی ملاحظهی فروریختن سیمای خوشتراشِ فرهیختگی و بیواهمه از داوریهای بیرحمانهی موافقین!، بارها تا پیرانه سر حتی، عذر تقصیر آورد و به خطا معترف شد و بزرگ ماند و هیچ از او کم نشد...
•• شرح عکس:
سیدجعفر پیشهوری (رهبر فرقه دموکرات آذربایجان)
#تاریخ#روزانه@aminhaghrah