الفیا

#شعر
Канал
Искусство и дизайн
Новости и СМИ
Образование
Книги
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала الفیا
@alefyaПродвигать
498
подписчиков
130
фото
14
видео
1,01 тыс.
ссылок
مجله‌ی ادبی الکترونیکی الف‌یا شماره‌ی تماس: 88300824 داخلی 110 ارسال متن: [email protected] ارتباط با سردبیر:
🔴 پرفروش‌های کتاب‌های شعر منتشر شده در دهه ۹۰ کدامند؟

نمی‌توان ریاضیاتی قسم خورد که این سیاهه‌ای که منتشر می‌کنیم، صد روی صد درست است. چنین سیاهه‌ی صد در صد درستی در مملکتِ ما وجود ندارد. با این حال، با مبنا قرار دادن بانک داده‌ی خانه‌ی کتاب، پرفروش‌های شعر را تا تاریخ ۱۸ مرداد ۱۳۹۷ معرفی کرده‌ایم.
لیست کتاب‌ها و توضیحات بیشتر را در سایت بخوانید.

#سیاهه_های_۹۰_ضربدر_۱
#شعر_های_پرمخاطب
http://alefyaa.ir/?p=9878
@alefya
▪️شعرخوانی سیاسی پیش از نماز عید فطر در مصلای تهران در این یکی دو سال را می‌توان حاشیه‌ی غالب شده بر متن نامید. نقد الف‌یا بر شعر مراسم عید فطر سال گذشته، گفت‌وگویی میان تحریریه‌ی الف‌یا درباره‌ی شعر اعتراض و شعر اجتماعی سیاسی را به دنبال داشت. بازخوانی این مباحث را به شما پیشنهاد می‌کنیم:

✍🏼رضا بیات پس از نقدی بر شعر فطر «محمدمهدی سیار»، بر فرم و محتوای منظومه‌ی «آب‌ها و مرداب‌ها» به‌عنوان شعر اعتراض خوب، نگاهی داشته‌است:
📎http://alefyaa.ir/?p=4961
📎http://alefyaa.ir/?p=5184

✍🏼زهیر توکلی در اعتراض به ترکیب «شعر اعتراض»، نمونه‌ای شعر سیاسیِ انتقادی از سیدحسن حسینی را گزارش کرده: «لانه‌ها در طرح».
📎http://alefyaa.ir/?p=5345

✍🏼معید داستان حواشّی پیش‌آمده‌ی منظومه‌ی آب‌ها و مرداب‌ها را روایت کرده‌است:
📎http://alefyaa.ir/?p=5217

#شعر_اعتراض #سیدحسن_حسینی #سیار_مطیعی

@alefya
▪️محالی مرگ اسطوره
📌قصه‌ی تولد یک شعر در شب مرگ پیر
🖋یوسفعلی میرشکاک

پیش چشمم سیاه شد. دیوانه‌وار به راه افتادم و از روزنامه بیرون زدم و پیچیدم توی لاله‌زار. تاریک‌تر از همیشه بود. گدایی در گوشه پیاده‌رو به خواب رفته ‌بود. به ذهنم خطورکرد که ازین پس بی‌خانمان‌ها بیشتر و بیشتر خواهند شد. سخت خشمگین بودم و رو به آسمان ناسزا می‌گفتم. به یاد ندارم از مرگ کسی چنین برآشفته بوده ‌باشم. به میدان توپخانه رسیدم. تاریک و خاموش و غرق در ماتمی اعلام نشده‌. رفتگری آن‌سوی میدان مشغول جاروکردن بود. خشم و اشک و نفرت و نفرین و اندوه درهم تنیدند و تصویر مغلوب شده‌ی خود و دیگران را به دست دشمنان در ذهنم پدید آوردند و مصرع نخست گل کرد:
«سر بر آرای خصم کافرکیش، حیدرکشته شد»
مصرع بعدی بی‌درنگ هجوم آورد:
«معنی انا فتحنا، سرّاکبرکشته شد»

این روایت را در سایت مجله ادبی الف‌یا بخوانید:
📎http://alefyaa.ir/?p=4594

#شعر_ارتحال #نیمه_خرداد #یوسفعلی_میرشکاک

الف‌یا را در اینستاگرام دنبال کنید:
🆔https://www.instagram.com/alefyaa.ir/

@alefya
🔸تنها در ابعاد

📌درباره‌ی رسول معرک‌نژاد و سه مجموعه‌ی «دست در موهای آینه»، «حوالی تیرماه و برف» و «بداهه»

🖋ابراهیم اسماعیلی اراضی

در مجموع می‌شود گفت که معرک‌نژاد در «حوالی تیرماه و برف» نسبت به «دست در موهای آینه» به نگاه فراگیرتر، عمیق‌تر و انسانی‌تری رسیده است که ضمن امانتداری نسبت به تجربه‌های قبلی، همچنان به تجربه‌های تازه می‌پردازد.

اما «بداهه» تجربه‌ی دیگری‌ست؛ تجربه‌ای که به تجربه‌های هنری دیگر معرک‌نژاد و نیز تجربه‌های مخاطب‌شناختی او پیوند خورده است؛ تجربه‌ای که شاید کمتر تجربه شده باشد.

به گفته‌ی خود معرک‌نژاد، این تجربه، در یک ویدئوپرفورمنس آغاز شده است؛ همزمان با برنامه‌ی نمایش ویدئوآرت در یکی از گالری‌های اصفهان؛ به این شکل که شاعر در همان گالری، بدون هرگونه دخل و تصرفی قطعاتی که به ذهنش رسیده را نوشته و بدون ویرایش ثبت کرده؛ و حتی مثلا بعدها که متوجه شده یکی از قطعات با تغییر یک کلمه بهتر خواهد شد، آن را تغییر نداده است. البته با این حساب، این کتاب، ثبت بخشی از یک اجرای هنری‌ست؛ کمااینکه حاضران در اجرای ویدئوپرفورمنس، می‌توانسته‌اند دریافت کامل‌تری از کل اثر داشته باشند.

▪️متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید🔻
📎http://alefyaa.ir/?p=7889

#ابراهیم_اسماعیلی_اراضی
#رسول_معرک_نژاد
#شعر
#الفیا
@alefya
🔸جنونِ منطقیِ آقای ترانه سرا!

📌به بهانه‌ی سالروز تولّد افشین یداللّهی

🖋احمد امیرخلیلی

امّا چرا جنونِ منطقی؟ آنچه که من بارها و بارها در ورق زدن مجموعه ترانه های دکتر به آن رسیده‌ام، نمودِ انسانی است که قلبش در گرو شعر و عقل‌اش در گرو روانپزشکی بوده است. این رفت و آمد میانِ وجهه‌ی شاعری و پزشکیِ او را به راحتی می‌توان در سطور مختلف ترانه‌هایش به وفور دید، ترکیب‌ها و مضامینی که به صورتی کاملاً منطقی و عقلانی، و سیرتی از جنون شاعرانه، جهانِ او را به تصویر می کِشند.
برای مثال ترانه‌ قطعه “مُسری” با صدای احسان خواجه امیری:

واسم دیره پشیمون شم چه خوبه با تو شبگردی
واست زوده بفهمی که چه کاری با خودت کردی!

نه این که بی تو ممکن نیست!نه اینکه بی تو می‌میرم!

به قدری مُسریه حالِت که دارم عشق می‌گیرم

همه دلشورم از اینه که عشق اندازه‌ی آهه!

تو جوری عاشقی کن که نفهمم عشق کوتاهه…

ادامه‌ی این مطلب را در سایت الف‌یا بخوانید🔻
📎http://alefyaa.ir/?p=7852

#احمد_امیرخلیلی
#افشین_یداللهی
#ترانه
#شعر
#یادداشت
#الفیا
@alefya
🎼ترانه، فرزند ادبیات یا موسیقی؟ (بخش چهارم)

🔸سلسله یادداشت‌هایی درباره‌ی ترانه و تصنیف(۴)

🖋احمد امیرخلیلی

این اشعار و موسیقی، مورد تشویقِ حضار قرار گرفته و به علت تشویق‌های پی‌درپیْ مجدداً اجرا شد. این سرود، اولین ارکسترِ باکلام و جدّیْ با موسیقی غربی و آکادمیکِ اجراشده در ایران است. سال ۱۳۰۶ ارکستر مدرسۀ وزیری به رشت رفت و مدرسۀ موسیقیِ این شهر تحتِ نظر “ابوالحسن صبا” تأسیس شد و همچنین دومین دورۀ ضبط صفحۀ گرامافون در ایران، توسط کمپانی‌های ضبط صفحه، آغاز شد. در فروردین ۱۳۰۷ “اپرت گلرخ” وزیری با صدای روح‌انگیز و اشعاری از حسین گل گلاب در رشت و سالن گراند هتل تهران، بر روی صحنه رفت. مدرسۀ موزیک نظام، که در دارالفنون بود، در سال ۱۳۰۷ به ریاست سالار معزز منحل و تحتِ ریاستِ وزیری به مدرسۀ موسیقیِ دولتی تغییر نام داد. سال ۱۳۰۹ به منظور تدریس هنرهای ملی “هنرستان هنرهای ملی” تأسیس شد. ۸ اردیبهشت ۱۳۱۰ آخرین کنسرت عمومی وزیری اپرت “شوهر بدگمان” با اشعار حسین گل گلاب در گراند هتل به اجرا درآمد. سال ۱۳۱۱ با بازدید مهدی‌قلی هدایت (مخبرالسلطنه) نام “مدرسۀ موسیقی دولتی” به “مدرسۀ موسیقی موسیقیار” تغییر یافت.

ادامه‌ی مطلب را در سایت الف‌یا بخوانید 🔻
📎 http://alefyaa.ir/?p=7593

قسمت اول:
📎 http://alefyaa.ir/?p=7266

قسمت دوم:
📎 http://alefyaa.ir/?p=7363

قسمت سوم:
📎 http://alefyaa.ir/?p=7509


#احمد_امیرخلیلی
#شعر
#ترانه
#الفیا
@alefya
🔸هوای مملکت عاشقان سیاسی شد؟!

📌رای مخالف دو یار موافق الفیایی

🖋معید داستان

برای ما امّا هنوز یک امضای انسیه موسویان زیرِ نامه‌ی اقبالی در راستای مخالفت با این انتصاب باقی ماند و البته که یک پستِ اینستاگرامی هم از آرش شفاعی در حمایت از انتخابِ احتمالی فاضل با عنوانِ «من از فاضل نظری دفاع می‌کنم». با این فحوا ‌که عمده انتقاد به انتصابِ فاضل که او شاعری بزرگسال هست و از دنیای کودک و نوجوان نیامده را وارد نمی‌داند و معتقد است همین که شاعر است، فرهنگی است و مدیریتِ فرهنگی را تجربه کرده امتیازی قابلِ دفاع است و بعد هم نامِ چند مدیرعاملِ قبلی را ذکر می‌کند و رزومه و رشته‌ی آن‌ها را گواه می‌گیرد که مگر این‌ها چقدر مستقیم و صریح با کودک و نوجوان مرتبط بوده‌اند که حالا به فاضل گیر داده‌اید.

خلاصه این‌که کاش به جای پرداختن به فاضل و کانون و مدیرعاملی از همان ابتدا به همین زوجِ ادیب و شاعرِ تحریریه‌ی الف‌یا اشاره می‌کردم که می‌توانستند به نمایندگی از کلّیتِ الف‌یا استعاره‌ای از آزادی بیان، دموکراسی توی روزِ روشن و زیستِ مسالمت‌آمیزِ همه‌ی سلایق زیرِ یک سقف به شُمار بیایند.

حالا که به این‌جای متن رسیده‌ام(دقیقاً در همین جایی که هستید) یک نوتیفیکیشن هم از کانال انجمن قلم ایران از راه می‌رسد. خبرِ مدیرعاملیِ فاضل را با شعف از کانالِ خبرگزاری فارس فوروارد کرده‌اند(ازقضا یک پست بعد از نامه‌ی اعتراضی‌شان به وزیرِ ارشاد در مورد انتخاب نابجای! دبیر جشنواره جلال آل احمد که با غیظ هم نوشته شده بود). خُب مبارک باشد. خوشحالم که خوشحالند. اُصولاً همه باید خوشحال باشند.

مطلب کامل را در سایت الف‌یا بخوانید🔻
📎http://alefyaa.ir/?p=7520

#معید_داستان
#فاضل_نظری
#انسیه_موسویان
#آرش_شفاعی
#کانون_پرورش_فکری
#شعر
#یادداشت
#الفیا

@alefya
🎼ترانه، فرزند ادبیات یا موسیقی؟ (بخش سوم)

🔸سلسله یادداشت‌هایی درباره‌ی ترانه و تصنیف(۳)

🖋احمد امیرخلیلی

شاید همین نبودِ سواد و تعصب در سرودن شعر و نواختن ساز، باعثِ دل‌نشینی و ماندگاری آثار شیدا شده است. او که از دلش می‌سرود و می‌نواخت و می‌ساخت تا بر دل بنشیند، بدون هیچ تعللّی آنچه که به ذهنش خطور کرده را نوشته و نواخته است و همین باعث شده عده‌ای وی را اولین تصنیف ساز نوین ایرانی بدانند.

اما دربارۀ عارف قزوینی، متفق القول می‌توان گفت بزرگترین و تأثیرگذارترین تصنیف‌سازِ دورۀ انقلابِ مشروطه و سدۀ اخیر است. اجراهای او طبق مستندات تاریخی، پر شور و پرجمعیت بوده و در بین مردمْ طرفداران بسیاری داشته و هم چنان دارد. چه کسی در عصر حاضر می‌تواند ادّعا کند که تصنیفی از عارف را نشنیده است. او در جمع شاعرانِ هم عصر خود محبوب نبوده و تنها نشست و برخاستی با میرزادۀ عشقی داشته است. از دربار و درباری فراری بوده و در انزوایِ خود همواره همسو با جریان‌های اجتماعی-سیاسیِ روزگارْ آثاری سروده و ساخته است. چه کسی می‌تواند ادّعا کند از کلام سادۀ این اثر به وجد نیامده یا لذت نمی‌برد:

از خونِ جوانانِ وطن لاله دمیده

از ماتمِ سرو قدشان، سرو خمیده

در سایه گل، بلبل از این غصه خزیده

گل نیز چو من در غمشان جامه دریده

چه کج رفتاری ‌ای چرخ...

ادامه‌ی مطلب را در سایت الف‌یا بخوانید 🔻
📎 http://alefyaa.ir/?p=7509

#احمد_امیرخلیلی
#شعر
#ترانه
#الفیا
@alefya
دریغ‌ها و دروغ‌ها

🖋غلامرضا طریقی

از طرفی دیگر کافه‌های متعدد و گالری‌ها هم در چندسال گذشته به این جمع اضافه شده‌اند و هر کدام از آن‌ها به مناسبتی و با مناسباتی جلسه شعری برگزار می‌کنند تا به مشتری‌هایشان بیفزایند یا به بهانه‌ی جلسه‌ی شعر نام و نشانی‌شان را در صفحات مربوط به شعر بگردانند. آن‌هایی که معمولا در چنین جلسه‌هایی هم حاضر می‌شوند از همان گروهی هستند که ذکرشان رفت. کسانی که به خوردن یک قهوه‌ی رایگان قانعند و اینکه در محیط دولتی نباشند تا کسی به آنها امر و نهی کند که چگونه لباس بپوشند، رفتار بکنند یا چگونه نپوشند و رفتار نکنند.

این ماجراها مربوط به تهران است. در شهرستان‌ها به یقین شکل ماجرا با آنچه در تهران می‌گذرد متفاوت است اما همان‌جا هم انگار دارد بی سر و سامانی به شکل دیگری خودنمایی می‌کند. در یک شهر کوچک سه چهار انجمن رسمی و سه چهار انجمن غیر رسمی وجود دارند و فعالیت می‌کنند که مسئول برخی از آن‌ها خود بیشتر از بیست سال ندارند. یعنی با فرض اینکه نابغه هم باشند این توانایی را ندارند که با افراد با تجربه‌تر رفتاری درست داشته باشند.

متن کامل را در سایت الف‌یا بخوانید🔻
📎http://alefyaa.ir/?p=7466

#غلامرضا_طریقی
#انجمن_شعر
#شعر
#الفیا
@alefya
🎼ترانه، فرزند ادبیات یا موسیقی؟ (بخش دوم)

🔸سلسله یادداشت‌هایی درباره‌ی ترانه و تصنیف(۲)

🖋احمد امیرخلیلی

در واقع، آنچه به‌ صورت عُرف در رفتار و گفتارِ هنر وجود دارد و به صورتِ قانونی نانوشته، خارج از دایرۀ معنایی و مفهومیِ ذات هنر است. مواردی چون ترویج خشونت، دروغ، حسادت، کبر و… هرآنچه که از ازل تا ابد و از منظر تمام جوامعِ بشری و اندیشه‌های انسانی خارج از دایرۀ اخلاق و انسانیت است را در زُمرۀ “نباید گفت ها” قرار می‌دهیم و متضاد این موارد همچون دوستی، صلح، آرامش، حقیقت و… در دایرۀ “باید گفت ها” قرار می‌گیرد. این ابتدایی‌ترین وظیفۀ شعر و شاعر در قبایل هنر است؛ اما وظیفۀ دومْ شناخت نبایدهایی است که نه از عُرف جامعه بلکه به‌واسطۀ هجو و یا به خطر افتادنِ جریان‌های زر و زور و تزویر به‌عنوان خط قرمزهای مصلحتی، سفارشی و فرمایشی معرفی می‌شود. اینجاست که هنرِ هنرمند بالاتر از هرگونه محدودیت‌های ساختگی است؛ آنچه او را از جریان‌های شبه روشنفکرانۀ افراطیِ خواص، و تحجر و تخدیرِ عوام جدا می‌کند شناخت چنین مرزهایی است.

ادامه‌ی مطلب را در سایت الف‌یا بخوانید 🔻
📎 http://alefyaa.ir/?p=7363

#احمد_امیرخلیلی
#شعر
#ترانه
#الفیا
@alefya
🔸این روزها

🖋غلامرضا طریقی

راستش را بخواهید غیر از اینکه من مسئولان فرهنگی و خود ما شاعران را به‌طور کلی مقصر می‌دانم عامل اصلی را چیز دیگری می‌بینم. چیزی که چند سالی است دارد همه‌ی معادله‌ها و معامله‌های فرهنگی را به هم می‌ریزد. آتشی مثل «نصرت رحمانی» و چند تن دیگر از شاعران معاصر اهل باند و معادله‌سازی و مبادله با دیگران نبوده‌است. شعرهایش هم به درد پست‌های اینترنتی نمی‌خورد. زیرا او اغلب از درد می‌گوید و بسیار با شکوه هم می‌گوید. پس آنچه می‌گوید به کارِ علاقمندان ابزاری شعر نخواهد آمد. این یعنی اینکه به همین راحتی از هیاهوی رسانه‌ای به دور خواهد ماند.

ادامه‌ی مطلب را در سایت الف‌یا بخوانید 🔻
📎 http://alefyaa.ir/?p=7333

#غلامرضا_طریقی
#منوچهر_آتشی
#این_روزها
#شعر
#الفیا
@alefya
🎼ترانه، فرزند ادبیات یا موسیقی؟ (بخش اول)

🔸سلسله یادداشت‌هایی درباره‌ی ترانه و تصنیف(۱)

🖋احمد امیرخلیلی

ترانه در لغت اثری است وابسته به موسیقی؛ آن هم موسیقی بزمی و مجلسی یا به اصطلاحِ غربی‌ها موسیقی کاباره‌ای! اما آیا در روزگار ما ترانه و تصنیف چنین کارکرد و کاربردی را دارد؟ آیا تاریخ کوتاه اما پربار ترانه‌سرایی در ایران این‌گونه نشان می‌دهد که کلام همراه موسیقی تنها برای همراهی با ساز و آواز خوانندگان و نوازندگان جهت خالی از عریضه نبودن مجالس بزم به کار گرفته می‌شده است؟ آیا کنش‌ها و اندیشه‌های انقلابی و اجتماعی در آثار موسیقایی چند دهه‌ی اخیر بر دوش کلام بوده یا موسیقی؟ آیا محتوا و مضامین فکری یک اثر بر دوش کلام است یا موسیقی؟ آیا می‌توان ترانه را تنها با معنی لغوی آن بررسی کرد؟ آیا ترانه‌سرایان نتوانسته‌اند در این چند دهه اثر هنری مستقل از موسیقی و دارای هویت ادبی مستقل بسرایند؟ آیا ترانه گونه‌ای جدا از شعر بوده است؟

ادامه‌ی مطلب را در سایت الف‌یا بخوانید 🔻
📎 http://alefyaa.ir/?p=7266

#احمد_امیرخلیلی
#شعر
#ترانه
#الفیا
@alefya
🍂 یک دست بی‌صدای هنجارگریز

📌برجسته‌سازی کلمات و هم‌آیی واژگانی در مجموعۀ «یک دست بی‌صدا نیست»

🖋پانته‌آ صفایی

با توجه به بسامد بالای برجسته‌سازی‌های واژگانی، می‌توان ادعا کرد که یکی از ویژگی‌های سبکی بهمن رافعی در مجموعۀ شعر «یک دست بی‌صدا نیست»، همین مقولۀ آشنایی‌زدایی واژگانی است. شاعر در این مجموعه، با شیوه‌های مختلفی دست به هنجارگریزی زده است:

ساختن واژه‌های نو: در این زمینه شاعر از نُه شیوۀ متفاوت برای واژه‌سازی بهره برده است.

باستان‌گرایی: شاعر، به دو شیوۀ «استفاده از کلمات کم‌کاربرد زبان روزمره» و «به کار گرفتن کلمات مخفف»، به باستان‌گرایی پرداخته است. (باید یادآوری شود که انواع دیگر باستان‌گرایی، همچون باستان‌گرایی نحوی هم در کتاب فراوان به چشم می‌خورد، اما چون از حوزۀ تحقیق این مقاله خارج است، باید در مجالی دیگر بدان پرداخته شود.)

مردم‌گرایی واژگانی: یکی دیگر از شیوه‌های برجسته‌سازی این کتاب، کاربرد کلماتی از زبان روزمره است که سابقۀ چندانی در شعر فارسی ندارند.

ادامه‌ی مطلب را در سایت الف‌یا بخوانید🔻
📎 http://alefyaa.ir/?p=7081

#پانته‌آ_صفایی
#لحظه_در_تور_حضور
#شعر
#الفیا
@alefya
🍂 یک تعلّقِ سپید، زیرِ گنبدِ کبود

🖋کبری موسوی قهفرخی

ساختار شعر بر تکرار استوار است. چه بسا در خوانش اول، واژه‌های تکراری کارکردی یکسان داشته باشند اما در خوانش‌های بعدی کارکردهای متفاوت تکرار رخ نشان می‌دهد.

میشل شارل معتقد است “تکرار به طرز گریزناپذیری به متن انسجام می‌دهد و تنها ابزار مناسبی است که در توصیف و تحلیل متن به کار می‌آید”.

به این ابیات توجه کنید:

ز قطره قطره‌ی هر واژه چشمه چشمه بجوش
که رشته رشته کشد جوی و رودخانه شود

*
سیاه بود و سپید و سپید بود و سیاه
توالی شب و روز و سکوت و حوصله بود

*
یارد هنوز با همه این برگ برگ مرگ
از ریشه ریشه بیشه برآرد درخت پیر


به نظر می‌رسد بیشترکارکردهایی که در بدیع در تعریف تکرار آمده مانند «تعظیم، تأکید، تنبیه، زیبایی و مقاصد دیگر»، در تکرارهایی که در جدیدترین مجموعه‌ی بهمن رافعی اتفاق افتاده است، به طور همزمان دیده می‌شود و این از هنرمندی‌های شاعر است؛ چرا که همان‌طور که گفته‌اند تکرار به تنهایی بر زیبایی سخن نمی‌افزاید؛ آن‌چه زیبایی می‌آفریند سبک بیان است نه تکرار پیام .

ادامه‌ی مطلب را در سایت الف‌یا بخوانید🔻
📎 http://alefyaa.ir/?p=7074

#کبری_موسوی_قهفرخی
#لحظه_در_تور_حضور
#شعر
#الفیا
@alefya
🍂 قصیده‌ی بلند درد

🖋محمد مستقیمی

و همین برخورد، دوستی عمیق ما را رقم زد و باید اقرار کنم هرچند به صورت کلاسیک شاگردی این مرد بزرگ نصیبم نشده است اما از همین ملاقات‌های گاه به گاه خیلی بیشتر از هرکس از او آموخته‌ام و افتخار شاگردی او موجب سرافرازی من است. او استادی دوست‌داشتنی است و سخنانش که هماره با کنایاتی آمیخته است در همان برخورد اول مخاطب را شیفته‌ی خود می‌سازد و در هر جمله‌اش نیز درسی است. زندگی سراسر درد او یک قصیده‌ی بلند درد است که گمان نمی‌کنم خود او هم توان سرودنش را داشته باشد. گوشه‌گیر است و از جنجال‌ها می‌پرهیزد با این حال همیشه درِ خانه‌اش به روی مشتاقان ادب و معرفت گشوده است. همان حس نوستالژیک که اشاره کردم و از نوجوانی من با شعری از او در من مانده بود باعث شد با شعر او بیشتر انس و الفت بگیرم.

ادامه‌ی مطلب را در سایت الف‌یا بخوانید🔻
📎 http://alefyaa.ir/?p=7061

#محمد_مستقیمی
#لحظه_در_تور_حضور
#شعر
#الفیا
@alefya
🍀دوباره شعر بخوانیم(۳)

📌نگاهی به شعری از ستاره جوادزاده

🖋آرش شفاعی

این شعر از کتاب «چند کلمه قرمز روی آینه» انتخاب شده است. شعر از زبان پرنده ای خطاب به قفس بان خود روایت می‌شود. راوی که احتمالاً دیگر در قفس مورد اشاره حضور ندارد و ترجیح داده است قفس را ترک کند، درحال بازگویی اشتباهات قفس بان به اوست. اشتباهاتی که باعث شده است پرندۀ مورد اشاره نه تنها قفس را ترک کند بلکه صاحب قفس را از اشتباهات مهلک خود آگاه کند.
بی شک اگر این شعر به دست یکی از طرفداران جنبش فمینیسم می‌افتاد، می‌توانست متنی مفصل و آتشین درخصوص کارکردهای این شعر و شعرهایی مانند آن در بازتولید جامعۀ مردسالار و تن دادن به پدرسالاری در یک جامعۀ پیشامدرن تحویلمان بدهد. البته این خوانش فمینیستی از شعری که «ستاره جوادزاده» آن را سروده است، خوانشی برآمده از متن است ولی آنچه برای من جالب است، مفاخره ای است که در متن جاری است و می‌خواهم دربارۀ آن بنویسم.

ادامه‌ی مطلب را در سایت الف‌یا بخوانید🔻
📎http://alefyaa.ir/?p=6619

#آرش_شفاعی
#ستاره_جوادزاده
#شعر
#الفیا
@alefya
▪️ تا شام شدی قافله سالار اسیران ...

ای خون اصیلت به شتک ها ز غدیران
افشانده شرف ها به بلندای دلیران

جاری شده از کرب و بلا آمده ...وآنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران

ای جوهر سرداری سرهای بریده
وی اصـل نمیـرندگی نسل نمیـران

خرگاه تو می سوخت در اندیشه ی تاریخ
هر گاه که آتش زده شد بیشه ی شیران

آن شب چه شبی بود که دیدند خلایق
نظـم تـو پـراکنـده و اردوی تـو ویــران

وان روز که با بیرقی از یک تن بی سر
تا شام شدی قافله سالار اسیران

تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند
باید که ز خون تو بنوشند کویران


تا اندکی از حق سخن را بگزارند
باید که ز خونـت بنگـارند دبیران

حد تو رثا نیست عزای تو حماسه است
ای کاسته شان تو از این معرکه گیران

#حسین_منزوی
#شعر

yon.ir/dHirn

@alefya
▪️ راوی نوشت ظهر دهم سر بریده شد ...

ای وای کاروان به کجا می رود کجا؟
این ماهِ مهربان به کجا می رود کجا؟

سرگشته اند قبله نماهای روزگار
این کعبه ی روان به کجا می رود کجا؟

از مسجدالنبی است صدای اذان ولی
گلدسته ی اذان به کجا می رود کجا؟

ای رودهای همسفر! این ماهی غریب
برگشته ناگهان به کجا می رود کجا؟

این سر که خون صبح ازل جاری است از او
تا آخرالزمان به کجا می رود کجا؟

تاریخ را به پشت سر خویش می کشد
با مردم جهان به کجا می رود کجا؟

همراه می برد کلمات شهید را
این متن خونچکان به کجا می رود کجا؟

راوی نوشت ظهر دهم سر بریده شد
ننوشت خونِ آن به کجا می رود کجا؟

#محمدسعید_میرزایی
#شعر

yon.ir/dHirn

@alefya
▪️ای آنکه تن سرخ تو آموخت به تاریخ ...

بردند، پس از آنکه بریدند بدن را
هفتاد و دو ملت سر هفتاد و دو تن را

در کوفه بشر را به ته ننگ کشاندند
تا شیعه بداند سبب صلح حسن را

در خانه نشستند و ندیدند ملائک
بر قامت سرخ تو بریدند کفن را

از سر زدن و دست زدن شرم نکردند
آنانکه شمردند سبک سینه زدن را

این قوم چه قومی ست که حسش نتوانست
از عطر تو تشخیص دهد بوی لجن را

در مکتب مهر تو فقط یاد گرفتیم
از دشمن تو رابطه ی مشت و دهن را

ای آنکه تن سرخ تو آموخت به تاریخ
کشته شدن و زنده‌ی ذلت نشدن را

ما  باز همانیم که دیدیم و نمردیم
در پای سواران مغول خاک وطن را

#غلامرضا_طریقی
#شعر
yon.ir/dHirn

@alefya
📜دوباره شعر بخوانیم (۲)

🔸نگاهی به شعر از رسول یونان

🖋آرش شفاعی

«آینه» یکی از استعاره‌های رایج در شعر بسیاری از شاعران امروز و دیروز بوده است. بیشتر شاعران و به پیروی از آنان مخاطبان شعر، وقتی به آینه نگریسته‌اند، زلالی، شفافی، صفا، راست‌نمایی و پاک‌دلی در آن دیده‌اند؛ اما شاعری هم به نام «رسول یونان» در این میان پیدا شده است که نگاهی دیگرگون به این استعاره‌ی رایج داشته است. او به ما یادآور شده که آینه بیش و پیش از هر چیز، یک شیء است. او از «آینه» راز زدایی کرده است و همه‌ی معانی ضمنی و استعاری اضافه شده به این واژه در طول دوران مختلف را به کناری زده است. او به مخاطبش یادآوری می‌کند که نگاه آینه به عنوان یک شیء، خالی از هر احساس و عاطفه‌ای است و به مخاطب شعرش طعنه می‌زند که مانند آینه بدون هیچ احساسی، نگاه را بازتاب می‌دهد. در شعر «رسول یونان» آینه دیگر چیزی بالاتر از میز و صندلی نیست. آن‌ها همگی شیء هستند، بدون داشتن حس و عاطفه. بالاتر از همه این‌که مخاطب شعر، خود نیز به دایره‌ی اشیاء وارد شده است. انسانی (یا دقیق‌تر بگوییم زنی) که دیگر شعر و دامن گلدار را نمی‌فهمد، نه تنها از احساس و عاطفه سر درنمی‌آورد، بلکه به یک شیء بی‌حس و بی‌روح، مانند صندلی و میز بدل شده است.

ادامه‌ی مطلب را اینجا بخوانید🔻
📎http://alefyaa.ir/?p=6301

#آرش_شفاعی
#شعر_نو
#الفیا
@alefya
Ещё