الفیا

#لحظه_در_تور_حضور
Канал
Искусство и дизайн
Новости и СМИ
Образование
Книги
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала الفیا
@alefyaПродвигать
498
подписчиков
130
фото
14
видео
1,01 тыс.
ссылок
مجله‌ی ادبی الکترونیکی الف‌یا شماره‌ی تماس: 88300824 داخلی 110 ارسال متن: [email protected] ارتباط با سردبیر:
☘️چند شعر منتخب از بهمن رافعی

🌸
فراز شاخه نشسته است تا ببينندش
هزار دست بر آنند تا بچينندش
زمان به عصمت اين گل ،‌ چگونه شك نكند ؟
که خارهاي فرومايه، همنشينندش
چه سوگوار بهاري ، كه كاكتوس و گون
نديم محرم بانوي فرودينندش !
به باغبان زمان ،‌ ديگر اعتمادي نيست
هزار پيچك سمي ، در آستينندش
نفير نفرت و نفرين به طوطياني باد !
كه ناي – كوكي احسنت و آفرينندش
سزاست مرگ بهاري كه بوته بوتۀ خار
نماد سوسن و نسرين و ياسمينندش
به شاخه گر چه نزيبد ، گلي كه مسموم است
ولي هنوز، نشسته است،‌ تا ببينندش

🌸🌸
کدامین چشمه سمی شد ، که آب از آب می‌ترسد
و حتی ذهن ماهیگیر ، از قلاب می‌ترسد ؟
کدامین وحشتِ وحشی ، گرفته روح دریا را
که توفان از خروش و موج از گرداب می‌ترسد
گرفته وسعت شب را غباری آن‌چنان مـُبـهم
که چشم از دیدگاه و ماه از مهتاب می‌ترسد
شب است و خیمه شب بازان و رقص ِ وحشی ِ اشباح
مـُژه از پلک و پلک از چشم و چشم از خواب می‌ترسد
فغان زین شهر ِ کج باور ، که حتا نکته آموزَش
ز افسون و طلسم و رَمل و اسطرلاب می‌ترسد
طنین کارسازی هم ، ز سازی بر نمی‌خیزد
که چنگ از پرده ها و سیم از مضراب می‌ترسد
سخن دیگر کـُن ای بهمن ! کجا باور توان کردن
که غوک از جلبک و خرچنگ از مرداب می‌ترسد ؟



🌸🌸🌸
از دست عزيزان چه بگويم گله‌ای نيست
گر هم گله‌ای هست، دگر حوصله‌ای نيست
سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم
هر لحظه جز اين دست مرا مشغله‌ای نيست
ديری‌ست که از خانه خرابان جـهـانم
بر سـقـف فرو ريخـته‌ام چـلچله‌ای نيست
در حسرت ديدار تو ، آواره ترينم
هرچند که تا خانه‌ی تو فاصله‌ای نيست
بگذشته‌ام از خود ولی از تو گذشتن
مرزی‌ست که مشکل‌تر از آن مرحله‌ای نيست
سرگشته‌ترين کشتی دريای زمانم
می‌کوچم و در رهگذرم اسکله‌ای نيست
من سلسله جنبان دل عاشق خويشم
بر زندگی‌ام سايه‌ای از سلسله‌ای نيست
يخ بسته زمستان زمان در دل بهمن
رفـتـنـد عزيزان و مرا قافـله‌ای نيست


🌸🌸🌸🌸
پر بکشم ، دست و پا اگر بِگُذارد
کوچ کنم ، آشنا اگر بگذارد
روح رهایی شوم ، که بودم از آغاز
این تن لذت گرا اگر، بگذارد
باز ملایک کنند ، سجده به آدم
این همه آدم نما ، اگر بگذارد
پس بزنم پرده‌های سرخ گنه‌پوش
عصمت سبز حیا، اگر بگذارد
شعر، دری واکند به ساحت سیرت
صورتک واژه‌ها ، اگر بگذارد
عشق ، بخواند به گوش ذهن ، غزل‌ها
منطق و چون و چرا اگر بگذارد
سایه‌نشینان کنند روی به خورشید
وسوسه‌های طلا اگر بگذارد
موج تبسم شود هیاهوی دعوی
مدعی و مدعا ، اگر بگذارد
کرکس را از همای ، باز شناسیم
دود و غبار هوا اگر بگذارد
ناو هنر را ، به نا کجا برسانیم
مصلحت ناخدا ، اگر بگذارد
پاره توان کرد ، بند بند فواصل
ذهن جدا ، دل جدا ، اگر بگذارد
راز پیام نهان ، به گوش توان یافت
جنگ سکوت و صدا ، اگر بگذارد


🌸🌸🌸🌸🌸
مردی که روبروی شما ایستاده است
چون بیشه لایه‌لایه و چون شیشه ساده است
از نسل آب و آتش و خاک است و آسمان
فرزند دیرساله‌ی این خانواده است
روح مجردی است که در شهر آب و رنگ
خود را به دست رنگ‌فروشان نداده است
با اینکه بارها به زمین خورده بی‌گناه
بر خویش تکیه کرده و باز ایستاده است
او بر خلاف بادسواران بادتاز
پاس دقیقه‌های تامل پیاده است
هرگز نبوده است و مبادش تجانسی
با دود و ابر و سایه ، که از نور زاده است

#لحظه_در_تور_حضور
#الفیا

@alefya
🍂 یک دست بی‌صدای هنجارگریز

📌برجسته‌سازی کلمات و هم‌آیی واژگانی در مجموعۀ «یک دست بی‌صدا نیست»

🖋پانته‌آ صفایی

با توجه به بسامد بالای برجسته‌سازی‌های واژگانی، می‌توان ادعا کرد که یکی از ویژگی‌های سبکی بهمن رافعی در مجموعۀ شعر «یک دست بی‌صدا نیست»، همین مقولۀ آشنایی‌زدایی واژگانی است. شاعر در این مجموعه، با شیوه‌های مختلفی دست به هنجارگریزی زده است:

ساختن واژه‌های نو: در این زمینه شاعر از نُه شیوۀ متفاوت برای واژه‌سازی بهره برده است.

باستان‌گرایی: شاعر، به دو شیوۀ «استفاده از کلمات کم‌کاربرد زبان روزمره» و «به کار گرفتن کلمات مخفف»، به باستان‌گرایی پرداخته است. (باید یادآوری شود که انواع دیگر باستان‌گرایی، همچون باستان‌گرایی نحوی هم در کتاب فراوان به چشم می‌خورد، اما چون از حوزۀ تحقیق این مقاله خارج است، باید در مجالی دیگر بدان پرداخته شود.)

مردم‌گرایی واژگانی: یکی دیگر از شیوه‌های برجسته‌سازی این کتاب، کاربرد کلماتی از زبان روزمره است که سابقۀ چندانی در شعر فارسی ندارند.

ادامه‌ی مطلب را در سایت الف‌یا بخوانید🔻
📎 http://alefyaa.ir/?p=7081

#پانته‌آ_صفایی
#لحظه_در_تور_حضور
#شعر
#الفیا
@alefya
🍂 یک تعلّقِ سپید، زیرِ گنبدِ کبود

🖋کبری موسوی قهفرخی

ساختار شعر بر تکرار استوار است. چه بسا در خوانش اول، واژه‌های تکراری کارکردی یکسان داشته باشند اما در خوانش‌های بعدی کارکردهای متفاوت تکرار رخ نشان می‌دهد.

میشل شارل معتقد است “تکرار به طرز گریزناپذیری به متن انسجام می‌دهد و تنها ابزار مناسبی است که در توصیف و تحلیل متن به کار می‌آید”.

به این ابیات توجه کنید:

ز قطره قطره‌ی هر واژه چشمه چشمه بجوش
که رشته رشته کشد جوی و رودخانه شود

*
سیاه بود و سپید و سپید بود و سیاه
توالی شب و روز و سکوت و حوصله بود

*
یارد هنوز با همه این برگ برگ مرگ
از ریشه ریشه بیشه برآرد درخت پیر


به نظر می‌رسد بیشترکارکردهایی که در بدیع در تعریف تکرار آمده مانند «تعظیم، تأکید، تنبیه، زیبایی و مقاصد دیگر»، در تکرارهایی که در جدیدترین مجموعه‌ی بهمن رافعی اتفاق افتاده است، به طور همزمان دیده می‌شود و این از هنرمندی‌های شاعر است؛ چرا که همان‌طور که گفته‌اند تکرار به تنهایی بر زیبایی سخن نمی‌افزاید؛ آن‌چه زیبایی می‌آفریند سبک بیان است نه تکرار پیام .

ادامه‌ی مطلب را در سایت الف‌یا بخوانید🔻
📎 http://alefyaa.ir/?p=7074

#کبری_موسوی_قهفرخی
#لحظه_در_تور_حضور
#شعر
#الفیا
@alefya
🍂 قصیده‌ی بلند درد

🖋محمد مستقیمی

و همین برخورد، دوستی عمیق ما را رقم زد و باید اقرار کنم هرچند به صورت کلاسیک شاگردی این مرد بزرگ نصیبم نشده است اما از همین ملاقات‌های گاه به گاه خیلی بیشتر از هرکس از او آموخته‌ام و افتخار شاگردی او موجب سرافرازی من است. او استادی دوست‌داشتنی است و سخنانش که هماره با کنایاتی آمیخته است در همان برخورد اول مخاطب را شیفته‌ی خود می‌سازد و در هر جمله‌اش نیز درسی است. زندگی سراسر درد او یک قصیده‌ی بلند درد است که گمان نمی‌کنم خود او هم توان سرودنش را داشته باشد. گوشه‌گیر است و از جنجال‌ها می‌پرهیزد با این حال همیشه درِ خانه‌اش به روی مشتاقان ادب و معرفت گشوده است. همان حس نوستالژیک که اشاره کردم و از نوجوانی من با شعری از او در من مانده بود باعث شد با شعر او بیشتر انس و الفت بگیرم.

ادامه‌ی مطلب را در سایت الف‌یا بخوانید🔻
📎 http://alefyaa.ir/?p=7061

#محمد_مستقیمی
#لحظه_در_تور_حضور
#شعر
#الفیا
@alefya
🍂 چه بگویم، گله‌ای نیست!

🖋غلامرضا طریقی

چند وقت پیش درباره‌ی “غلامرضا شکوهی” یادداشت مفصلی نوشتم و در پیشانی آن نوشته آوردم که سلسله‌داران غزل امروز فقط همان دو سه شاعر عزیزی نیستند که همه‌ی ما شعرشان را خوانده‌ایم. بدون تردید آنها بهترین‌ها بوده‌اند. اما گل‌های سر سبد دیگری نیز هستند که اگر در آن شرایط به این جریان نمی‌پیوستند چه بسا اتفاق‌هایی که در غزل چند دهه‌ی اخیر افتاده به این شکل یا با این سرعت نمی‌افتاد. بهمن رافعی دقیقا یکی از همین چهره‌هاست. چهره‌ای که شعرش بیشتر از خودش و نامش برای مخاطبان آشناست. شک ندارم کمتر کسی وجود دارد که این بیت‌ها را به خاطر نداشته باشد:

از دست عزیزان چه بگویم گله‌ای نیست
گر هم گله ای هست دگر حوصله‌ای نیست

در حسرت دیدار تو آواره‌ترینم
هر چند که تا منزل تو فاصله‌ای نیست

ادامه‌ی مطلب را در سایت الف‌یا بخوانید🔻
📎 http://alefyaa.ir/?p=7063

#غلامرضا_طریقی
#لحظه_در_تور_حضور
#یادداشت
#الفیا
@alefya