♥🌺🍁♥تاریخ و ادبیات تالش ♥♥

#ابراهیم_سبحانی
Канал
Логотип телеграм канала ♥🌺🍁♥تاریخ و ادبیات تالش ♥♥
@ahmadi111Продвигать
127
подписчиков
415
фото
70
видео
1,87 тыс.
ссылок
#تاریخ و #ادبیات #تالش ♥♥♥♥♥ ارتباط با ما 👇👇👇 @Razdari22 #آگاهی از تاریخ ، از مهمترین دانایی هاست که همگان باید بدانند از گذشته پند بگیرند ،آینده را بسازند
#زبانشناسی_گویشها
#تاسیدن
#دکتر_ژاله_اختریار
تاسیدن (tā...sī...dan) از tās یعنی غمگین شدن، اندوهناک شدن و خسته شدن آمده است. این کلمه به معنی اضطراب و بیقراری هم هست.
در ایران باستان tāsa از ریشهٔ tās گرفته شده است.  
وعده ها باشد حقیقی دلپذیر
وعده ها باشد مجازی تاسه گیر (مثنوی)
#ابراهیم_سبحانی
واژه‌ای که نهایت داغی را در دشتستان بیان می‌کند واژهٔ تَشِه (TASHEH) است و تَش (TASH) به چم آتش است. هرچه را که کمی حرارت دیده باشد می‌گویند تاسی (TASI) یا تاسیده (TASIDEH). چنانچه چیزی کمی حرارت بیشتر ببیند که شروع به سوختن لایه‌های رویی آن بشود می‌گویند تِرزِشه (TERZESHEH) یا ترزی (TERZI). برای نمونه چنانچه صورت یا سر نزدیک آتش قرار بگیرد درحدی که در اثر حرارت موهای سر یا صورت بسوزد می‌گویند موها ترزشه و بوی سوختن را بوی تِرز (TERZ) می‌گویند.
#علی_ماسالی
در زبان تالشی واژهٔ تاسین (tăsian) به معنی غمگین و تنها و بی‌کسی و دورافتاده از اجتماع گفته می‌شود و به حالتی گویند که فردی خود را در جایی خلوت و دور از آشنایان و اجتماع می‌بیند؛ اما واژهٔ تَسَه (tasa) به معنی داغ و گرم است. در مورد بوی سوختگی موها واژهٔ پَنز (panz) را به کار می‌برند (پَنزَه بو= به بوی‌های سوختهٔ پشم و مو گفته می‌شود).
#ضیا_طرقدار
در زبان تالشی، گویش آستارا «تاسی یِه» (tâsiye) به معنی خفه شدن است، مانند خفه شدن در آب یا خفه شدن بر اثر گیر کردن چیزی در گلوی انسان و...
#چنگیز_کلهور
در کلهوری تاسانن (tāsānen) به معنی خفه‌کردن و حلق‌آویز کردن است.
- تاس کِردِن (tās'kerden): به معنای تنگ‌نفس‌شدن است.
- تاسیه‌و برد (tāsəyaw' brd): به حالتی از گریهٔ شدید نوزاد و کودکان که مانند خفگی موقت و ناتوانی در نفس کشیدن می‌شود، می‌گویند.
- تاسو (tāsū): کمک و یاری مالی دسته‌جمعی برای فردی که بایستی دیهٔ کسی را بدهد. تاسو با گدایی فرق دارد مانند کمک خیریه‌ها.
- تاسه شکیان (tāsa'šekyān): به کام‌یابی رسیدن، به خواسته و آرزوی دل رسیدن، ارضا شدن و برآورده شدن آرزو.
- تاسه کردن به معنای آرزو کردن است.
#محمد_نصیرزاده
«تاسه» اصطلاحی است در بین کشاورزان فارس و مرکز ایران. این واژه با صفت افعال انداختن و افتادن کاربرد دارد (تاسه انداختن).
«تاسه افتادن» نهال‌های پنبه و ذرت و در کل سیفی‌جات به معنای «تشنگی دادن» است بعد از جوانه زدن بذر از زمین به مدت ۲۰تا ۴۰روز که بستگی به گرما و رطوبت هوا دارد. آنها به زراعت آب نمی‌دهند تا گیاه مجبور شود برای یافتن آب ریشه در اعماق زمین ببرد و بعد به محصول آب می‌دهند. دوره‌ای که آب را از زراعت دریغ می‌کنند به اصطلاح تاسه افتاده است و کشاورز زراعت را تاسه انداخته یا تشنگی داده است.
شبکۀ ریشه‌شناسی، دانشگاهی برای ریشه‌یابی زبان‌ها و گویش‌های ایرانی.

📚 https://t.center/Ahmadi111


.
Forwarded from تـــــــالـــــــــــــش
#دکتر_فرزاد_بختیاری
در تالشی جنوبی، «سور/sür» به معنای «شام» و نیز «شور و پرنمک» است.
#محمدحسین_مجدم
در گویش شوشتری هم «سور» به معنی شور است. ضرب‌المثل شوشتری «کله بهز سور/ کچل بهز کوره»: کله یعنی غذای بی‌نمک. بهز یعنی به از غذای بی‌نمک از غذای شور بهتر است و کچل هم از کور بهتر است.
#ضیا_طرقدار
در زبان تالشی، گویش آستارا «سو/su» به معنای «شور» است؛ خوراکی که نمک زیادی دارد.
سِس/ses: بی‌نمک.
سو/su: نور» و «سوئه/sua» یعنی ستاره که «آستووَه/āstova» و «اُستووَه/ostova» نیز می‌گویند به ستاره.
شاو/šâv: شب. کل تاریکی هوا از غروب خورشید تا طلوع آن.
شانگو/šângo: شب هنگام، زمان شب.
شانگودَم/šângodâm: غروب، اول شب، دم شب.
شانگونَه/šângonâ: شام (خوراک شب)
واژهٔ «شام» ارتباط دارد با واژهٔ «شب». واژهٔ «شانگونَه» در زبان تالشی آستارا به معنای «شام» ریشه در واژهٔ «شاو/شَو= شب» دارد. واژهٔ «شانگونَه» یعنی: «جلوی شب، جلوی شب هنگام»؛ به این ترتیب: شانگو= شب هنگام؛ نا، نَه/nâ= جلو، پیش؛ (= جلوی شب، پیش از شب، جلوی شب هنگام ، قبل از تاریکی آسمان). چون در گذشته‌های دور مانند امروز روشنایی چراغ‌ها نبود وعدهٔ خوراک شب را خیلی زود یعنی در اوایل شب و هنگامی که آسمان هنوز خیلی تاریک نشده بود می‌خوردند و به خاطر همین مسئلهٔ روشنایی بود که نیاکان ما خیلی سحر خیز بودند تا از روشنایی روز بیشترین استفاده را بکنند چراکه بعد از تاریک شدن آسمان کارهای زیادی قابل انجام دادن نبود. گفته می‌شود در اوستا «سوئیریا» به معنای «صبحگاهی، روزانه» آمده است. این واژهٔ اوستایی همان است که در زبان تالشی نیز وجود دارد و پیشتر ذکر شد: سو= نور.
در زبان تالشی به «خروس» می‌گویند «سوک/suk» که معنای نور کوچک، نور اندک را می‌رساند. این پرنده نام خود را از کاری که می‌کند گرفته است؛ چون خروس با دیدن اولین ذرات نور خورشید شروع به خواندن می‌کند و آمدن خورشید و نور را خبر می‌دهد تالشان کهن این نام را بدان داده‌اند. در بعضی از زبان‌ها و گویش‌های ایرانی «سور» به معنای «شام، وعدهٔ خوراک شب و جشن و مهمانی و عروسی» آمده است. اکنون نیز وقتی کسی در کاری موفقیت بزرگی به دست می‌آورد یا خانه‌ای یا ماشینی می‌خرد، اطرافیان به او می‌گویند باید «سور» بدهی که اینجا معنای «مهمانی دادن، شام دادن» را می‌رساند.
آیا معنای واژهٔ «سور» در طول تاریخ دگرگون شده است؟ همان طور که می‌دانیم حرف (ر) در بعضی از زبان‌ها و گویش‌های ایرانی از واژه حذف می‌شوند که در گویش شمالی زبان تالشی این گونه است. به احتمال واژهٔ «سور» که اکنون در بعضی زبان‌های ایرانی به معنای «شام» است در دوران بسیار دور به این معنا نبوده است و شاید هر کسی که می‌خواسته جشن و مهمانی و عروسی بگیرد و شام دهد «سور/سو= نور، نورانی، چراغانی» می‌کرده است و به این ترتیب درطول تاریخ برای این واژه جابه‌جایی معنایی صورت گرفته است و «سور» را به معنای شام یا جشن گرفته‌اند، در حالی که این واژه به احتمال به معنای «نورانی کردن و روشن کردن» مکان جشن و مهمانی بوده است. در کل می‌توان گفت که واژهٔ «سور= شام، جشن، مهمانی، عروسی» با توجه به زبان اوستایی و تالشی ارتباطی با واژهٔ «سور/ سو= نور» دارد.
واژهٔ «سور» به معنای «شور= خوراک پُرنمک» تبدیل حرف (س) به (ش) است که در بسیاری واژه‌ها روی داده است.
#ابراهیم_سبحانی
در گویش دشتستانی سور (SOUR) به چم شور به کار می‌رود و همچنین هر کانال یا آبراهه‌ای که در نزدیکی دریا بود و به وسیله جذر و مد دریا یا دراثر سیلابی که از مناطق شوره‌زار و نمکی می‌گذرد، خالی و پر از آب می‌شوند نیز سور می‌گویند. اختلاف سور با خُور (پیشرفتگی که آب دریا در خشکی دارد) در این است که خور همیشه آب دارد فقط آبش کم و زیاد می‌شود. لیکن سور هنگام جذر کاملا بی‌آب می‌شود. دکتر حمیدی معتقد است: اگرچه واژهٔ سور را باید تغییر یافته شور بدانیم ما از فارسی باستان کلمهٔ (سوور) که بعدها تبدیل به سو شده به معنی آبی است که هر پلیدی را به کرانه می‌اندازد و خود را پاک و روشن می‌نماید. در خراسان چشمه‌ای بوده است به نام چشمهٔ سو که فردوسی چندبار از آن یاد نموده است.
چو بخت شهنشاه بدرو شود
آزادی سوی چشمهٔ سو شود
در استان بوشهر چند سور وجود دارد مثل سورگناوه، سور بیدو، سور دیر و... جدا از این اینها نقاطی دور از دریا وجود دارد که زمین شوره‌زار دارد و سور نامیده می‌شود که سور اهرم در نزدیکی روستای تل سیاه یکی از آنها است و دیگری کوه نمکی جاشَک است.
زمین‌های شوره‌زار را زمین سَوِخی یا سَبِخی SAVESKHI یا SABAKHI نیز می‌نامند.
شبکۀ ریشه‌شناسی، دانشگاهی برای ریشه‌یابی زبان‌ها و گویش‌های ایرانی.

📚 https://t.center/Ahmadi111
#واژه_شناسی_گویشها
#دیوانه
#شهاب‌_الدین_قناطیر
واژه هِرِّ، هِرِّکی (herr,herrekīh) در بهبهانی:
این واژه در اصل همان halakīh فارسی میانه در معنی «ابلهی» است. از دیگر ساخت‌هایی که در زبان فارسی میانه از واژهٔ مرسوم بوده می‌توان به واژه‌های زیر اشاره کرد:
halak/halakīhā/halak kārīh/halak kunišn.
در بهبهانی:
هِرِّکی: دیوانگی
هِرِّ: دیوانه
velgufteh (نامربوط بافتن)
gepēvel (چرند و پرند گفتن)
bī owō bī dōng (حرام زاده، نامربوط، وصله ناجور)
kōtō guruxtah (زیر بار نرو، نوعی صوفی مسلکی)
šūt (همان شیت در هورامی است)
sǝrǝtǝlǝkī (بی کس و کار، بی نژاد)
Xǝrramma (همان هه‌ر ه‌مه هورامی است)
Kelū (دیوانه)
Kelūgǝrī (دیوانگی)
Gātah (نادان،شیرین عقل،نافهم)
Līm (بیخود)
livah (احمق)
līx (بد چشم)
axmaq (همان احمق است با تبدیل ح به خ)
nādū (نادان)
nāfahm (نافهم)
herrekīh (هِرِّکی، ابلهی)
herr (هِرّ،ابله)
vellō (هرجایی)
qalandar (صوفی)
#علی_ماسالی
در تالشی به کسی که بی‌دلیل و خارج از اختیار می‌خندد خندهٔ «هِرهِرکی» (her heraki) گفته می‌شود که به معنای خندهٔ بی‌دلیل و از روی جنون و بی‌عقلیست و برگرفته از کلمهٔ هار و منتسب به این کلمه است.
#دکتر_صادق_باغفلکی
در كردي كرماشاني واژه‌هاي زيادي است كه معمولاً با كمي تغيير تلفظي در فارسي هم هست ولي چند تا واژه براي ديوانه كه خيلي به كار برده مي‌شوند شامل اينها هستند:
شِت = ديوانه
لِوَ = ديوانه
سا عقل = كم عقل و ساده لوح
گا پِيا = مرد ديوانه و كم‌عقل (گا يعني گاو و پيا يعني مرد)
#علی_ماسالی
«شیت» در زبان تالشی به کسی گفته می‌شود که خیلی زود تحت‌تأثیر حرف‌های دیگران قرار گرفته و اغفال می‌شود و حرکات نادرستی انجام می‌دهد.
#ابراهیم_سبحانی
در گویش دشتستانی به دیوانه می‌گویند:
لیوِه: LIVEH
کِلو: KELOU
خُل و چِل: KHOL VE CHEL
گِنه: GENEH
گِنا: GENA
#علی_ماسالی
افرادی که عقلشان خوب کار نمی‌کند به آنها تور، توره وز (وضع)، شیت، خل، خل وز (وضع)، بی‌مخ، آزاری و پارسنگی گفته می‌شود.
#دکتر_صادق_باغفلکی
ولي «شِت» در كردي ديوانه و مجنون است. واژه‌هاي ديگري هم هست مثل وِر، گوج، خُل، پخشه‌دار (پَشه‌دار)، بياگا (بي‌آگاه).
#علی_ماسالی
«دیوانه» و «آزاری» کاملاً باهم برابر هستند و آزاری به کسانی گفته می‌شود که احتمال آزار رساندن به دیگران در وی مشاهده شود. کلمهٔ «ور» (vər) به افراد گیج و منگ گفته می‌شود، کسی که درک کافی ندارد. به افرادی که ضربه‌ای به مخشان وارد شده و قادر به حفظ تعادل بدن خود در راه رفتن نیستند نیز «ور» گفته می‌شود.
#دکتر_صادق_باغفلکی
البته «وِرِ گيژ» به معني ديوانه هم به كار مي‌رود؛ هرچند كه همان وِر و گيج است.
شبکۀ ریشه‌شناسی، دانشگاهی برای ریشه‌یابی زبان‌ها و گویش‌های ایرانی.

📚 https://t.center/Ahmadi111
#زبانشناسی_گویشها
#مله

#علی_ماسالی
در زبان تالشی واژهٔ «مله» را داریم که کوتاه شدهٔ کلمهٔ محله است؛ مانند «کفامله» و «جیرَمله» که به معنی محلهٔ بالا و محلهٔ پایین است.

#دکتر_صادق_باغفلکی
«مِلَه» در زبان‌هاي كردي نيز به معني تپه است و حتي اسم خيلي از روستاها از تركيب مله و يك اسم ديگر ساخته شده است.

#امین_خلیلی
بلە در شمال کشور غالبن ترکیب اسم و «محلە» برای مناطق روستایی و پیرامون شهری وجود دارد.

#ابراهیم_سبحانی
در گویش دشتستانی نیز محله را «مَلِه» می‌نامند.

#لسان_الحق_طباطبایی
«مله» در مازنی نیز تلفظ محله است و گمان می‌شود هموندان علاقه‌مند به موسیقی این لفظ را در ترانه مردمی مازندرانی «ته مله سنگتراشون» شنیده باشند.

#داوود_هندیجانی
در هندیجان شنا کردن را «مَلّه» می‌گویند (با ملوان هم‌حروف است).

#فریبا_آذربهرام
در شیراز در فصل تابستان شنا کردن در رودخانه را «ملا» می‌گویند. در اصل به غوطه‌ور بودن در آب گفته می‌شود.

#چنگیز_کلهور
در کلهوری «ملیه» را بلندی تپه می‌گویند.
«ملیه‌نی» یا «مله‌نی» نام جایی در گیلانغرب (مرکز کلهور) است.

شبکۀ ریشه‌شناسی، دانشگاهی برای ریشه‌یابی زبان‌ها و گویش‌های ایرانی.

📚 https://t.center/Ahmadi111


.
#زبانشناسی_گویشها
#تور

#علی_ماسالی

واژهٔ «تور» در موردی به کار برده می‌شود که انسان یا حیوانی از خود رفتاری غیرطبیعی و وحشیانه و بی‌خردانه و خطرناک بروز دهد. افرادی نیز که از نظر عقلی کمبود‌هایی دارند که حرفشان ایجاد وحشت می‌کند اما از نظر رفتاری اندکی آرام هستند، به آنها «سر تور» گفته می‌شود؛ مانند افراد بلوف‌زن.

#داریوش_محمدی_علاسوند
در بختیاری واژهٔ «تور» همیشه مترادف بوده با ناآرام بودن و سربراه نبودن و به هر جانور و یا پرنده‌ای که اهلی و دستی نباشد تور می‌گویند؛ مثلا می‌گویند این کبوتر تور است یعنی به راحتی نمی‌توان آن را گرفت یا بسیار شنیدم از پیرزنان روستا که وقتی می‌خواستند مرغ و ماکیان را در غروب فراخوانند از واژهٔ «توره» استفاده می‌کردنند، گویا آنها را از پرنده و جانوری وحشی و درنده می‌ترساندند.

#حسین_میرمحمدی
معنی نام «تور» (tur) پسر فریدون:
تور واژه‌ای است به معنی نیرومند و پرزور. در اوستا شکل تلفظ این واژه «تورَ» (tura) و به معنی نیرومند و پرزور است. حکیم ابوالقاسم فردوسی دلیل نام نهادن «تور» پسر فریدون را از زبان پدر، دلیری او آورده است. ابیاتی از شاهنامه که از آنها می‌توان فهمید دلیل نام نهادن «تور» دلیری او بوده است:
میانه کز آغاز تیزی نمود
از آتش مر او را دلیری نمود
ورا «تور» خوانیم شیر دلیر
کجا ژنده پیلش نیارد به زیر
هنر خود دلیری است بر جایگاه
که بددل نباشد سزاوار گاه
این واژه مانند بسیاری از واژگان زبان‌های باستانی هنوز هم با همان معنای اوستایی در زبان لکی حضور زنده دارد. یک جملهٔ لکی که واژهٔ «تور» در آن به کار رفته است.
اسپَکهَ علی فرهَ تورهَ
asp-aka ali fəra tur-a
برگردان فارسی: اسب (معرفه) علی بسیار نیرومند است (فرهنگ واژگان اوستا، احسان بهرامی، به یاری فریدون جنیدی، ص ۶۴۱).

#علی_ماسالی
اسب تور در زبان تالشی وجود دارد، منتها به اسبی گفته می‌شود که رام نشده و نافرمان است.

#دکتر_فرزاد_بختیاری_مرکیه
تور (tur) در تالشی، تاتی، تبری، کردی و... به معنای «عصبانی، خشمگین، دیوانه، منطق گریز و...» است. در کردی سورانی «توره کردن (turra kərdən) به معنای عصبانی شدن است و برابر «دیوانه» واژه «شیت» (šēt) است. در تالشی جنوبی «شیت» (šit) یعنی وحشی، رمنده و گریزان (در تبری، «شفت» (šēft) به معنای شیرین عقل، خل، شوخ بی‌مزه است.
در تالشی، تاتی، تبری، گیلکی و... tur ābe, tur ābus(t)an, tur bavan به معنای عصبانی شدن و دیوانه شدن است.

#ج_ط_نژند
واژهٔ «تور» در فرهنگ‌های لغت (برهان، جهانگیری، رشیدی، غیاث، ناظم الاطبا، آنندراج، دهخدا، معین و...) به معنی دلاور و پهلوان و بی‌باک و گاه وحشی و ناآزموده آمده است. شیت در کردی به معنی شیدا و دیوانه است. ما در خمینی‌شهر اصفهان «شِفتِه» را به معنی زشت و درهم و بی‌ریخت به کار می‌بریم.

#ابراهیم_سبحانی
واژهٔ تور (TOUR) در دشتستان به معنی سرکش، نااهلی، چموش و ناآرام است و بیشتر در مورد چهارپایان به کار می‌رود و واژهٔ تُورَه (TOURAH) به معنی شغال است.

#امین_خلیلی
جالب است که یکی از شاهکارهای تاریخ سینما فیلم «اسب تورین» ساخته بلا تار است. این فیلم که در مورد رنج انسان است، اشاره به جریان اسبی سرکش در تورین ایتالیا دارد که توسط صاحب تازیانه می‌خورد و نیچه پس از دیدن این صحنه و گریه و غمی عمیق، وارد یک سکوت و جنون ده ساله تا پایان عمر می‌شود.

#فریبا_آذربهرام
در منطقهٔ میمند استان فارس به روباه «توره» گفته می‌شود.

#چنگیز_کلهور
در کلهوری تور به معنی ناآرام و سرکش است و شیت (šət) به معنی دیوانه است.
شبکۀ ریشه‌شناسی، دانشگاهی برای ریشه‌یابی زبان‌ها و گویش‌های ایرانی.

📚 https://t.center/Ahmadi111

📚