#دکتر_فرزاد_بختیاریدر تالشی جنوبی، «سور/sür» به معنای «شام» و نیز «شور و پرنمک» است.
#محمدحسین_مجدمدر گویش شوشتری هم «سور» به معنی شور است. ضربالمثل شوشتری «کله بهز سور/ کچل بهز کوره»: کله یعنی غذای بینمک. بهز یعنی به از غذای بینمک از غذای شور بهتر است و کچل هم از کور بهتر است.
#ضیا_طرقداردر زبان تالشی، گویش آستارا «سو/su» به معنای «شور» است؛ خوراکی که نمک زیادی دارد.
سِس/ses: بینمک.
سو/su: نور» و «سوئه/sua» یعنی ستاره که «آستووَه/āstova» و «اُستووَه/ostova» نیز میگویند به ستاره.
شاو/šâv: شب. کل تاریکی هوا از غروب خورشید تا طلوع آن.
شانگو/šângo: شب هنگام، زمان شب.
شانگودَم/šângodâm: غروب، اول شب، دم شب.
شانگونَه/šângonâ: شام (خوراک شب)
واژهٔ «شام» ارتباط دارد با واژهٔ «شب». واژهٔ «شانگونَه» در زبان تالشی آستارا به معنای «شام» ریشه در واژهٔ «شاو/شَو= شب» دارد. واژهٔ «شانگونَه» یعنی: «جلوی شب، جلوی شب هنگام»؛ به این ترتیب: شانگو= شب هنگام؛ نا، نَه/nâ= جلو، پیش؛ (= جلوی شب، پیش از شب، جلوی شب هنگام ، قبل از تاریکی آسمان). چون در گذشتههای دور مانند امروز روشنایی چراغها نبود وعدهٔ خوراک شب را خیلی زود یعنی در اوایل شب و هنگامی که آسمان هنوز خیلی تاریک نشده بود میخوردند و به خاطر همین مسئلهٔ روشنایی بود که نیاکان ما خیلی سحر خیز بودند تا از روشنایی روز بیشترین استفاده را بکنند چراکه بعد از تاریک شدن آسمان کارهای زیادی قابل انجام دادن نبود. گفته میشود در اوستا «سوئیریا» به معنای «صبحگاهی، روزانه» آمده است. این واژهٔ اوستایی همان است که در زبان تالشی نیز وجود دارد و پیشتر ذکر شد: سو= نور.
در زبان تالشی به «خروس» میگویند «سوک/suk» که معنای نور کوچک، نور اندک را میرساند. این پرنده نام خود را از کاری که میکند گرفته است؛ چون خروس با دیدن اولین ذرات نور خورشید شروع به خواندن میکند و آمدن خورشید و نور را خبر میدهد تالشان کهن این نام را بدان دادهاند. در بعضی از زبانها و گویشهای ایرانی «سور» به معنای «شام، وعدهٔ خوراک شب و جشن و مهمانی و عروسی» آمده است. اکنون نیز وقتی کسی در کاری موفقیت بزرگی به دست میآورد یا خانهای یا ماشینی میخرد، اطرافیان به او میگویند باید «سور» بدهی که اینجا معنای «مهمانی دادن، شام دادن» را میرساند.
آیا معنای واژهٔ «سور» در طول تاریخ دگرگون شده است؟ همان طور که میدانیم حرف (ر) در بعضی از زبانها و گویشهای ایرانی از واژه حذف میشوند که در گویش شمالی زبان تالشی این گونه است. به احتمال واژهٔ «سور» که اکنون در بعضی زبانهای ایرانی به معنای «شام» است در دوران بسیار دور به این معنا نبوده است و شاید هر کسی که میخواسته جشن و مهمانی و عروسی بگیرد و شام دهد «سور/سو= نور، نورانی، چراغانی» میکرده است و به این ترتیب درطول تاریخ برای این واژه جابهجایی معنایی صورت گرفته است و «سور» را به معنای شام یا جشن گرفتهاند، در حالی که این واژه به احتمال به معنای «نورانی کردن و روشن کردن» مکان جشن و مهمانی بوده است. در کل میتوان گفت که واژهٔ «سور= شام، جشن، مهمانی، عروسی» با توجه به زبان اوستایی و تالشی ارتباطی با واژهٔ «سور/ سو= نور» دارد.
واژهٔ «سور» به معنای «شور= خوراک پُرنمک» تبدیل حرف (س) به (ش) است که در بسیاری واژهها روی داده است.
#ابراهیم_سبحانیدر گویش دشتستانی سور (SOUR) به چم شور به کار میرود و همچنین هر کانال یا آبراههای که در نزدیکی دریا بود و به وسیله جذر و مد دریا یا دراثر سیلابی که از مناطق شورهزار و نمکی میگذرد، خالی و پر از آب میشوند نیز سور میگویند. اختلاف سور با خُور (پیشرفتگی که آب دریا در خشکی دارد) در این است که خور همیشه آب دارد فقط آبش کم و زیاد میشود. لیکن سور هنگام جذر کاملا بیآب میشود. دکتر حمیدی معتقد است: اگرچه واژهٔ سور را باید تغییر یافته شور بدانیم ما از فارسی باستان کلمهٔ (سوور) که بعدها تبدیل به سو شده به معنی آبی است که هر پلیدی را به کرانه میاندازد و خود را پاک و روشن مینماید. در خراسان چشمهای بوده است به نام چشمهٔ سو که فردوسی چندبار از آن یاد نموده است.
چو بخت شهنشاه بدرو شود
آزادی سوی چشمهٔ سو شود
در استان بوشهر چند سور وجود دارد مثل سورگناوه، سور بیدو، سور دیر و... جدا از این اینها نقاطی دور از دریا وجود دارد که زمین شورهزار دارد و سور نامیده میشود که سور اهرم در نزدیکی روستای تل سیاه یکی از آنها است و دیگری کوه نمکی جاشَک است.
زمینهای شورهزار را زمین سَوِخی یا سَبِخی SAVESKHI یا SABAKHI نیز مینامند.
شبکۀ ریشهشناسی، دانشگاهی برای ریشهیابی زبانها و گویشهای ایرانی.
📚 https://t.center/Ahmadi111