♥🌺🍁♥تاریخ و ادبیات تالش ♥♥

#دکتر_فرزاد_بختیاری
Канал
Логотип телеграм канала ♥🌺🍁♥تاریخ و ادبیات تالش ♥♥
@ahmadi111Продвигать
127
подписчиков
415
фото
70
видео
1,87 тыс.
ссылок
#تاریخ و #ادبیات #تالش ♥♥♥♥♥ ارتباط با ما 👇👇👇 @Razdari22 #آگاهی از تاریخ ، از مهمترین دانایی هاست که همگان باید بدانند از گذشته پند بگیرند ،آینده را بسازند
Forwarded from تـــــــالـــــــــــــش
#دکتر_فرزاد_بختیاری
در تالشی جنوبی، «سور/sür» به معنای «شام» و نیز «شور و پرنمک» است.
#محمدحسین_مجدم
در گویش شوشتری هم «سور» به معنی شور است. ضرب‌المثل شوشتری «کله بهز سور/ کچل بهز کوره»: کله یعنی غذای بی‌نمک. بهز یعنی به از غذای بی‌نمک از غذای شور بهتر است و کچل هم از کور بهتر است.
#ضیا_طرقدار
در زبان تالشی، گویش آستارا «سو/su» به معنای «شور» است؛ خوراکی که نمک زیادی دارد.
سِس/ses: بی‌نمک.
سو/su: نور» و «سوئه/sua» یعنی ستاره که «آستووَه/āstova» و «اُستووَه/ostova» نیز می‌گویند به ستاره.
شاو/šâv: شب. کل تاریکی هوا از غروب خورشید تا طلوع آن.
شانگو/šângo: شب هنگام، زمان شب.
شانگودَم/šângodâm: غروب، اول شب، دم شب.
شانگونَه/šângonâ: شام (خوراک شب)
واژهٔ «شام» ارتباط دارد با واژهٔ «شب». واژهٔ «شانگونَه» در زبان تالشی آستارا به معنای «شام» ریشه در واژهٔ «شاو/شَو= شب» دارد. واژهٔ «شانگونَه» یعنی: «جلوی شب، جلوی شب هنگام»؛ به این ترتیب: شانگو= شب هنگام؛ نا، نَه/nâ= جلو، پیش؛ (= جلوی شب، پیش از شب، جلوی شب هنگام ، قبل از تاریکی آسمان). چون در گذشته‌های دور مانند امروز روشنایی چراغ‌ها نبود وعدهٔ خوراک شب را خیلی زود یعنی در اوایل شب و هنگامی که آسمان هنوز خیلی تاریک نشده بود می‌خوردند و به خاطر همین مسئلهٔ روشنایی بود که نیاکان ما خیلی سحر خیز بودند تا از روشنایی روز بیشترین استفاده را بکنند چراکه بعد از تاریک شدن آسمان کارهای زیادی قابل انجام دادن نبود. گفته می‌شود در اوستا «سوئیریا» به معنای «صبحگاهی، روزانه» آمده است. این واژهٔ اوستایی همان است که در زبان تالشی نیز وجود دارد و پیشتر ذکر شد: سو= نور.
در زبان تالشی به «خروس» می‌گویند «سوک/suk» که معنای نور کوچک، نور اندک را می‌رساند. این پرنده نام خود را از کاری که می‌کند گرفته است؛ چون خروس با دیدن اولین ذرات نور خورشید شروع به خواندن می‌کند و آمدن خورشید و نور را خبر می‌دهد تالشان کهن این نام را بدان داده‌اند. در بعضی از زبان‌ها و گویش‌های ایرانی «سور» به معنای «شام، وعدهٔ خوراک شب و جشن و مهمانی و عروسی» آمده است. اکنون نیز وقتی کسی در کاری موفقیت بزرگی به دست می‌آورد یا خانه‌ای یا ماشینی می‌خرد، اطرافیان به او می‌گویند باید «سور» بدهی که اینجا معنای «مهمانی دادن، شام دادن» را می‌رساند.
آیا معنای واژهٔ «سور» در طول تاریخ دگرگون شده است؟ همان طور که می‌دانیم حرف (ر) در بعضی از زبان‌ها و گویش‌های ایرانی از واژه حذف می‌شوند که در گویش شمالی زبان تالشی این گونه است. به احتمال واژهٔ «سور» که اکنون در بعضی زبان‌های ایرانی به معنای «شام» است در دوران بسیار دور به این معنا نبوده است و شاید هر کسی که می‌خواسته جشن و مهمانی و عروسی بگیرد و شام دهد «سور/سو= نور، نورانی، چراغانی» می‌کرده است و به این ترتیب درطول تاریخ برای این واژه جابه‌جایی معنایی صورت گرفته است و «سور» را به معنای شام یا جشن گرفته‌اند، در حالی که این واژه به احتمال به معنای «نورانی کردن و روشن کردن» مکان جشن و مهمانی بوده است. در کل می‌توان گفت که واژهٔ «سور= شام، جشن، مهمانی، عروسی» با توجه به زبان اوستایی و تالشی ارتباطی با واژهٔ «سور/ سو= نور» دارد.
واژهٔ «سور» به معنای «شور= خوراک پُرنمک» تبدیل حرف (س) به (ش) است که در بسیاری واژه‌ها روی داده است.
#ابراهیم_سبحانی
در گویش دشتستانی سور (SOUR) به چم شور به کار می‌رود و همچنین هر کانال یا آبراهه‌ای که در نزدیکی دریا بود و به وسیله جذر و مد دریا یا دراثر سیلابی که از مناطق شوره‌زار و نمکی می‌گذرد، خالی و پر از آب می‌شوند نیز سور می‌گویند. اختلاف سور با خُور (پیشرفتگی که آب دریا در خشکی دارد) در این است که خور همیشه آب دارد فقط آبش کم و زیاد می‌شود. لیکن سور هنگام جذر کاملا بی‌آب می‌شود. دکتر حمیدی معتقد است: اگرچه واژهٔ سور را باید تغییر یافته شور بدانیم ما از فارسی باستان کلمهٔ (سوور) که بعدها تبدیل به سو شده به معنی آبی است که هر پلیدی را به کرانه می‌اندازد و خود را پاک و روشن می‌نماید. در خراسان چشمه‌ای بوده است به نام چشمهٔ سو که فردوسی چندبار از آن یاد نموده است.
چو بخت شهنشاه بدرو شود
آزادی سوی چشمهٔ سو شود
در استان بوشهر چند سور وجود دارد مثل سورگناوه، سور بیدو، سور دیر و... جدا از این اینها نقاطی دور از دریا وجود دارد که زمین شوره‌زار دارد و سور نامیده می‌شود که سور اهرم در نزدیکی روستای تل سیاه یکی از آنها است و دیگری کوه نمکی جاشَک است.
زمین‌های شوره‌زار را زمین سَوِخی یا سَبِخی SAVESKHI یا SABAKHI نیز می‌نامند.
شبکۀ ریشه‌شناسی، دانشگاهی برای ریشه‌یابی زبان‌ها و گویش‌های ایرانی.

📚 https://t.center/Ahmadi111
#واژه_شناسی
#کامستن

#دکتر_مینا_خادم_الفقرا
مصدر «کامستن» در فرهنگ فارسی معین به معنی «برهم زدن معامله» و «دبه درآوردن» آمده است و برای شاهد آن‌، مثالی از کشف‌الاسرار به نقل از علی محمد مژده آورده است؛ اما محمدمهدی رکنی یزدی در مقالهٔ فواید لغوی کشف‌الاسرار دربارهٔ این واژه گفته زمانی که دکتر مژده مقالهٔ فوق را نوشت، هنوز سایر مجلدات کشف‌الاسرار منتشر نشده بود. او می‌نویسد: میبدی در ترجمهٔ فعل مقاربه «کاد یکاد» از مصدری قدیمی که به ظن نزدیک «کامستن» است استفاده کرده است. هرچند این مصدر در زبان فارسی نمانده و در فرهنگ‌ها دیده نمی‌شود، ظاهرا بازمانده از زبان پهلوی است که در لهجهٔ هروی آن زمان مستعمل بوده است.
«کامستن» در متون پهلوی به معنی خواستن و میل کردن آمده است و به همین سبب در کشف‌الاسرار برابر «کاد» به کار رفته است.

#علی_ماسالی
«کامستن» در گویش تاتی و تالشی به عنوان مصدر به معنی خواهش و کام دل و هوس کردن است و در مورد میل و خواست افراد به کار برده می‌شود، مانند:
«ترشه ارو ویاری رابَه کامسته» = گوجه سبز برای ویار در هوس داری.
در تالشی پسوند «سته» متصل به آن احتمالا به عنوان فعل استن به کار برده شده (اِستَه= است).

#لسان‌_الحق‌_طباطبایی
پرفسور لازار دربارهٔ مصدر کامیستن به همین معنای خواستن در دستور زبان فارسی و به نقل از او در واژه‌نامهٔ سیستانی توضیح دارد و پیشوند «کمه» در سیستانی را برگرفته از این مصدر و برابر «خوا» از مصدر خواستن می‌داند. در گویش خوری این مصدر کاربرد ندارد ولی پیشوند کم در بیتی به گویش خوری از یغمای جندقی بازمانده است. به عبارت دیگر این پیشوند که به ضمیر متصل می‌پیوندد در یکصد و پنجاه سال پیش در گویش خوری بوده است. پس از آن تاریخ در متون مکتوب و در گفتار دیده نشده است.
فارسی: خواهم گذاشت
خوری: کمم هشت

#دکتر_فرزاد_بختیاری
در لغت‌نامهٔ دهخدا «کیمونستن» [ن ِ ت َ] (هزوارش، مص) به لغت زند و پازند به معنی خواستن و طلبیدن باشد (برهان) (آنندراج ). به لغت زند و پازند، خواستن و طلبیدن و پرسیدن (ناظم الاطباء). هزوارش: کیمنستن، کمنیستن، نستن (خواستن). ظاهراً مصحف کامستن پهلوی= کامیدن است.
در تالشی مرکزی، شکلی از فعل کمکی «دارم» وجود دارد که ظاهرا فقط با بن «کامستن» شباهت دارد و بس و آن kām است. مثلا: «کام وینده» (kām vinde) یعنی «دارم می‌بینم». در این ساخت از این فعل ککمی، m شناسه است.

منابع:
- فرهنگ معین، ذیل واژهٔ کامستن
- رکنی یزدی، محمدمهدی، زبان اهل اشارت (مجموعه مقالات دربارهٔ تفسیر کشف‌الاسرار و عده‌الابرار)، ص۸۷
شبکۀ ریشه‌شناسی، دانشگاهی برای ریشه‌یابی زبان‌ها و گویش‌های ایرانی.

📚 https://telegram.me/Ahmadi111


.
#زبانشناسی_گویشها
#تور

#علی_ماسالی

واژهٔ «تور» در موردی به کار برده می‌شود که انسان یا حیوانی از خود رفتاری غیرطبیعی و وحشیانه و بی‌خردانه و خطرناک بروز دهد. افرادی نیز که از نظر عقلی کمبود‌هایی دارند که حرفشان ایجاد وحشت می‌کند اما از نظر رفتاری اندکی آرام هستند، به آنها «سر تور» گفته می‌شود؛ مانند افراد بلوف‌زن.

#داریوش_محمدی_علاسوند
در بختیاری واژهٔ «تور» همیشه مترادف بوده با ناآرام بودن و سربراه نبودن و به هر جانور و یا پرنده‌ای که اهلی و دستی نباشد تور می‌گویند؛ مثلا می‌گویند این کبوتر تور است یعنی به راحتی نمی‌توان آن را گرفت یا بسیار شنیدم از پیرزنان روستا که وقتی می‌خواستند مرغ و ماکیان را در غروب فراخوانند از واژهٔ «توره» استفاده می‌کردنند، گویا آنها را از پرنده و جانوری وحشی و درنده می‌ترساندند.

#حسین_میرمحمدی
معنی نام «تور» (tur) پسر فریدون:
تور واژه‌ای است به معنی نیرومند و پرزور. در اوستا شکل تلفظ این واژه «تورَ» (tura) و به معنی نیرومند و پرزور است. حکیم ابوالقاسم فردوسی دلیل نام نهادن «تور» پسر فریدون را از زبان پدر، دلیری او آورده است. ابیاتی از شاهنامه که از آنها می‌توان فهمید دلیل نام نهادن «تور» دلیری او بوده است:
میانه کز آغاز تیزی نمود
از آتش مر او را دلیری نمود
ورا «تور» خوانیم شیر دلیر
کجا ژنده پیلش نیارد به زیر
هنر خود دلیری است بر جایگاه
که بددل نباشد سزاوار گاه
این واژه مانند بسیاری از واژگان زبان‌های باستانی هنوز هم با همان معنای اوستایی در زبان لکی حضور زنده دارد. یک جملهٔ لکی که واژهٔ «تور» در آن به کار رفته است.
اسپَکهَ علی فرهَ تورهَ
asp-aka ali fəra tur-a
برگردان فارسی: اسب (معرفه) علی بسیار نیرومند است (فرهنگ واژگان اوستا، احسان بهرامی، به یاری فریدون جنیدی، ص ۶۴۱).

#علی_ماسالی
اسب تور در زبان تالشی وجود دارد، منتها به اسبی گفته می‌شود که رام نشده و نافرمان است.

#دکتر_فرزاد_بختیاری_مرکیه
تور (tur) در تالشی، تاتی، تبری، کردی و... به معنای «عصبانی، خشمگین، دیوانه، منطق گریز و...» است. در کردی سورانی «توره کردن (turra kərdən) به معنای عصبانی شدن است و برابر «دیوانه» واژه «شیت» (šēt) است. در تالشی جنوبی «شیت» (šit) یعنی وحشی، رمنده و گریزان (در تبری، «شفت» (šēft) به معنای شیرین عقل، خل، شوخ بی‌مزه است.
در تالشی، تاتی، تبری، گیلکی و... tur ābe, tur ābus(t)an, tur bavan به معنای عصبانی شدن و دیوانه شدن است.

#ج_ط_نژند
واژهٔ «تور» در فرهنگ‌های لغت (برهان، جهانگیری، رشیدی، غیاث، ناظم الاطبا، آنندراج، دهخدا، معین و...) به معنی دلاور و پهلوان و بی‌باک و گاه وحشی و ناآزموده آمده است. شیت در کردی به معنی شیدا و دیوانه است. ما در خمینی‌شهر اصفهان «شِفتِه» را به معنی زشت و درهم و بی‌ریخت به کار می‌بریم.

#ابراهیم_سبحانی
واژهٔ تور (TOUR) در دشتستان به معنی سرکش، نااهلی، چموش و ناآرام است و بیشتر در مورد چهارپایان به کار می‌رود و واژهٔ تُورَه (TOURAH) به معنی شغال است.

#امین_خلیلی
جالب است که یکی از شاهکارهای تاریخ سینما فیلم «اسب تورین» ساخته بلا تار است. این فیلم که در مورد رنج انسان است، اشاره به جریان اسبی سرکش در تورین ایتالیا دارد که توسط صاحب تازیانه می‌خورد و نیچه پس از دیدن این صحنه و گریه و غمی عمیق، وارد یک سکوت و جنون ده ساله تا پایان عمر می‌شود.

#فریبا_آذربهرام
در منطقهٔ میمند استان فارس به روباه «توره» گفته می‌شود.

#چنگیز_کلهور
در کلهوری تور به معنی ناآرام و سرکش است و شیت (šət) به معنی دیوانه است.
شبکۀ ریشه‌شناسی، دانشگاهی برای ریشه‌یابی زبان‌ها و گویش‌های ایرانی.

📚 https://t.center/Ahmadi111

📚