کانال زندگی نامه شهدا

#شهیدی
Канал
Логотип телеграм канала کانال زندگی نامه شهدا
@KHADEMIN_MOLAПродвигать
193
подписчика
15,1 тыс.
фото
2,2 тыс.
видео
385
ссылок
#معرفی_شهیدان #روایتگری هرکــی آرزو✨داشتهـ باشهـ خیلے خدمتـ کنهـ⛑ #شهـــید میشهـ..!🕊 یهـ گوشهـ دلتـ پا👣بده به شهدا ارتبات با مالک @ghbnm345 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَّآلِ مُحَمَّدٍ وَّعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أَعْدَائَهُمْ اَجْمَعِيْن
☀️🕊🌸🍃
🕊🌸💦
🌸💦

🍃

‍ ‍
بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین




♻️زندگینامه سردار #شهیدی که ۱۰۸ماه جبهه و حضور در بیشتر عملیاتها ی دفاع مقدس در جبهه های حق علیه باطل از سوابق درخشان اوست:

#شهیدمهدی‌شریفیان

♻️او در یک خانواده #مذهبی و #متدین و #ساده ای در خمینی شهر به دنیا آمد که جد پدریش آیت الله میرزا اسماعیل فیض وجد مادریش آیت الله آمیرزا حبیب الله میردامادی از روحانیون ووعاظ مشهور خمینی شهر میباشد

♻️پس از پایان تحصیلات ابتدایی و راهنمایی ،دوران متوسطه خودرا در دبیرستانهای شهدا و طالقانی خمینی شهر با موفقیت به پایان رسانید.

‌‌‌ـ🍃
ـ︴
ـ🌸💦
ـ🕊🌸💦
ـ☀️🕊🌸🍃
شهید عزیز در مورخه 95/1/14 با نیت دفاع از حرم حضرت زینب(سلام الله علیها)به #جمع‌دلاورمردان لشکر25کربلا پیوست و به سوریه اعزام شد.

در #تاریخ95/2/17 در منطقه خان طومان به همراه 12تن از همرزمانش به #شهادت رسیدند.

شهید کمالی در #تدفین شهدای گمنام نیز تلاش زیادی داشت و #گریه‌های او در زمان تشییع شهدا هنوز هم در #یادها است.



پاسدارِ شهادت طلبِ مازندرانی، در #مزارِ مهیا شده جهت دفن #شهیدی گمنام #خوابید و سرانجام نیز در جوار همان #بی‌نام و نشانان به انتظار مولایش، #آرام گرفت

👈1⃣1⃣
🩸
🕯
🍂
🕯🩸
🍂🖤
🕯🍃🥀
🍂🖤🍃🖤🩸
🩸🍂🕯🍂🕯🍂🕯🩸
سلام علیکم عاشقان شهدا
شهیددفاع مقدس، سیدمرتضی دادگرهستم

سپاسگزارم از دعوتتون به گروه مذهبی منتظران🌹

#شهیدی_که_قرض_های_یک_نفرراداد🌹
بسم الله الرحمن الرحیم

نیت کنین...


🌺امشب مهمان
#شهیدی از
#شهدای_مدافع_حریم_اسلام_وحرم_اهل_بیت_علیهم_السلام هستیم


🌷
#شهید_هادی_شجاع 🌷


🔵 حاجت ها رو از
#شهدا طلب کنید ، مرام و معرفتشون زیاده حتما دستگیرمون میشن...

🦋🦋
به دلیل #مشغله زیاد در #جبهه،  #خانواده اش را به #منطقه جنگی آورد و در دزفول ساکن کرد.
🍃🌷🍃
ایشان نزدیک به 61#ماه در #جبهه های نبرد بود به گونه ای که همه #رزمندگان را فرزندان خود می دانست و اگر #رزمنده ای زخمی می شد خود را به #بالین او می رساند و بر #زخمهایش #مرهم می گذاشت.
🍃🌷🍃
به روایت از یکی از همرزمان #شهید :
در منطقه شایع شد که #یوسفی به عراق پناهنده شده  ما هم ناراحت شدیم😔 رد او را گرفتیم و در یک #منطقه بسیار #خطر ناک دیدیم ماشین او متوقف است.

مدتی به دنبال او گشتیم تا اینکه دیدیم نفس زنان #پیکر #شهیدی از #آرپی جی زنها که در گشت،‌ #شهید شده و #جا مانده بود را به #دوش گرفته و می آورد.
🍃🌷🍃
از دیگر #ویژگی های #شهید در #جبهه های نبرد، #حضور مستقیم و #دائمی در #خط مقدم بود. زمانی که #فرمانده #گردان انصار #اباعبدالله (ع)🌷 بود همیشه در سخط مقدم حضور می یافت و می گفت:

اگر #شهید در بستر #خاک بماند در #حقیقت #دل و #جان #هزاران ایرانی روی #خاک #باقی مانده است.
🍃🌷🍃
#شهیدی⚘که [لبخند بسيار زيبايي بر چهره داشت]. قبل از #شهادت خود #آقامصطفي خطاب به همرزمانش گفته بود: از اين تعداد پنج نفري كه با هم هستيم يكي‌مان خمس اين راه مي‌شويم ولي آن كسي كه به #شهادت مي‌رسد وقتي سرش در [دامان #حضرت امام حسين(ع)⚘ قرار گرفت #لبخند بزند.]از تعداد شهدايي كه به مشهد آورده بودند فقط #آقا مصطفي #لبخند بر لب داشت.
🍃🍃
#فدایی حضرت زینب(س)شهیدمصطفی عارفی
🍃🍃
#شهیدی⚘که [لبخند بسيار زيبايي بر چهره داشت]. قبل از #شهادت خود #آقامصطفي خطاب به همرزمانش گفته بود: از اين تعداد پنج نفري كه با هم هستيم يكي‌مان خمس اين راه مي‌شويم ولي آن كسي كه به #شهادت مي‌رسد وقتي سرش در [دامان #حضرت امام حسين(ع)⚘ قرار گرفت #لبخند بزند.]از تعداد شهدايي كه به مشهد آورده بودند فقط #آقا مصطفي #لبخند بر لب داشت.
🍃🍃
#فدایی حضرت زینب(س)شهیدمصطفی عارفی
🍃🍃
این را که گفت کمی خیالم راحت شد و وقتی هم که ساعت ملاقات تمام شد، ساعت 4 #بعدازظهر #روز هفدهم #ماه رمضان بود که #حسین رفت بالای کوه‌ها و ما هم برگشتیم قزوین.
🍃🌷🍃
ده روزی بود قزوین بودیم که #حسین را به #همراه #گروهی از #رزمندگان به "دوجیله عراق" اعزام کرده بودند که بر اثر #عوارض ناشی از #مصدومیت #شیمیایی دشمن، در آنجا به #شهادت رسیده بود.😭
🍃🌷🍃
#حسین روز #عید فطر آن سال به #شهادت رسید ولی او را در #سردخانه نگهداری کرده و پس از 3#روز، مراسم #تشییع‌اش انجام شد.😭
🍃🌷🍃
#پسرم، #قبل از #اعزامش به #سربازی گفته بود: دوست دارم پس از #گذراندن #دوره آموزشی، به نقطه‌ای #دوردست اعزام شوم و توسط #بمب شیمیایی دشمن #شهید شوم.😭😭
🍃🌷🍃
#پسرم ،از میان #سه هزار #شهید استان قزوین،#تنها #شهیدی است که #بیست و هفتم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۷#، #همزمان با روز #عید سعید فطر به #شهادت رسید. 😭😭😭
🍃🌷🍃
این را که گفت کمی خیالم راحت شد و وقتی هم که ساعت ملاقات تمام شد، ساعت 4 #بعدازظهر #روز هفدهم #ماه رمضان بود که #حسین رفت بالای کوه‌ها و ما هم برگشتیم قزوین.
🍃🌷🍃
ده روزی بود قزوین بودیم که #حسین را به #همراه #گروهی از #رزمندگان به "دوجیله عراق" اعزام کرده بودند که بر اثر #عوارض ناشی از #مصدومیت #شیمیایی دشمن، در آنجا به #شهادت رسیده بود.😭
🍃🌷🍃
#حسین روز #عید فطر آن سال به #شهادت رسید ولی او را در #سردخانه نگهداری کرده و پس از 3#روز، مراسم #تشییع‌اش انجام شد.😭
🍃🌷🍃
#پسرم، #قبل از #اعزامش به #سربازی گفته بود: دوست دارم پس از #گذراندن #دوره آموزشی، به نقطه‌ای #دوردست اعزام شوم و توسط #بمب شیمیایی دشمن #شهید شوم.😭😭
🍃🌷🍃
#پسرم ،از میان #سه هزار #شهید استان قزوین،#تنها #شهیدی است که #بیست و هفتم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۷#، #همزمان با روز #عید سعید فطر به #شهادت رسید. 😭😭😭
🍃🌷🍃
از #زنان #شهیدی می‌گفت که به طرز وحشتناکی به #شهادت رسیده بودند. #پیکر شهیده‌‎ای که سر نداشت، #مظلومیت #شهیده دیگری که پس از یک روز از #خاکسپاری وقتی برای دفن پیکر دیگری به #قبرستان رفتند،#قبرش را خالی از #پیکر دیدند؛
🍃🌷🍃
چرا که در اثر #آتش باران دشمن #قبر شکافته شده و #تکه‌های جسد توسط #سگ های وحشی خورده شده بود.» او بعضی از شب‌ها در جنت آباد می خوابید تا به #وضعیت #شهدا رسیدگی کند.😔
🍃🌷🍃
#آشنایی با #ننه مریم به واسطه #همراهی ما با نیروهای #فداییان اسلام بود. از آنجا که #ننه مریم #نیروی مردمی محسوب می‌شد و در محل اقامت #فداییان اسلام در هتل کاروانسرا اقامت داشت با #رزمندگان اخت پیدا کرد.
🍃🌷🍃
به نوعی با #ننه مریم #همکار شدیم، چندباری خودم ن#نه مریم را به #بیمارستان بردم و دیدم که بالای سر #مجروحین می رفت و آن ها را #پرستاری می کرد. ما هم ایشان را به عنوان #مادر خودمان می شناختیم.
🍃🌷🍃
#مرتضی و #محمد 2#پسر #ننه مریم که عضو سپاه خرمشهر بودند و حضورشان در هتل باعث شد مراودات ما با این خانواده بیشتر شود. اگر کسی از نیروها #شهید می شد ننه مریم به عنوان مادر و یا خواهر او بالای پیکرش حاضر می شد و عزاداری می کرد.
🍃🌷🍃
به دلیل #مشغله زیاد در #جبهه،  #خانواده اش را به #منطقه جنگی آورد و در دزفول ساکن کرد.
🍃🌷🍃
ایشان نزدیک به 61#ماه در #جبهه های نبرد بود به گونه ای که همه #رزمندگان را فرزندان خود می دانست و اگر #رزمنده ای زخمی می شد خود را به #بالین او می رساند و بر #زخمهایش #مرهم می گذاشت.
🍃🌷🍃
به روایت از یکی از همرزمان #شهید :
در منطقه شایع شد که #یوسفی به عراق پناهنده شده  ما هم ناراحت شدیم😔 رد او را گرفتیم و در یک #منطقه بسیار #خطر ناک دیدیم ماشین او متوقف است.

مدتی به دنبال او گشتیم تا اینکه دیدیم نفس زنان #پیکر #شهیدی از #آرپی جی زنها که در گشت،‌ #شهید شده و #جا مانده بود را به #دوش گرفته و می آورد.
🍃🌷🍃
از دیگر #ویژگی های #شهید در #جبهه های نبرد، #حضور مستقیم و #دائمی در #خط مقدم بود. زمانی که #فرمانده #گردان انصار #اباعبدالله (ع)🌷 بود همیشه در سخط مقدم حضور می یافت و می گفت:

اگر #شهید در بستر #خاک بماند در #حقیقت #دل و #جان #هزاران ایرانی روی #خاک #باقی مانده است.
🍃🌷🍃
Forwarded from Deleted Account
آخر آذرماه بود با ابراهیم برگشتیم تهران در عین خستگی خیلی خوشحال بود. 
می گفت: هیچ #شهیدی یا مجروحی در منطقه دشمن نبود، هرچه بود آوردیم.
بعد گفت: امشب چقدر چشم های منتظر را خوشحال کردیم، مادر هرکدام از این شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش برای ما هم هست.
من بلافاصله از موقعیت استفاده کردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خود دعا می کنی که #گمنام باشی!؟
منتظر این سوال نبود.
لحظه ای سکوت کرد و گفت: من مادرم رو آماده کردم، گفتم منتظر من نباشه، حتی گفتم دعا کنه که گمنام #شهید بشم!
ولی باز جوابی که می خواستم نگفت...
 
راویان: علی صادقی، علی مقدم


#سالروزشهادت‌ابراهیم‌هادی
#شهیدجاویدالاثر
#شهیدی⚘که [لبخند بسيار زيبايي بر چهره داشت]. قبل از #شهادت خود #آقامصطفي خطاب به همرزمانش گفته بود: از اين تعداد پنج نفري كه با هم هستيم يكي‌مان خمس اين راه مي‌شويم ولي آن كسي كه به #شهادت مي‌رسد وقتي سرش در [دامان #حضرت امام حسين(ع)⚘ قرار گرفت #لبخند بزند.]از تعداد شهدايي كه به مشهد آورده بودند فقط #آقا مصطفي #لبخند بر لب داشت.
🍃🍃
#فدایی حضرت زینب(س)شهیدمصطفی عارفی
🍃🍃
#شهیدی_که
#مسئول_کمیته_ازدواجه💍💍

یادمہ از اولین دوره هاے راهیان نور ڪہ رفتہ بودم ،وقتے وارد هویزه شدیم قشنگے فضاش ما رو گرفت ...😊
ڪسایے ڪہ رفتن هویزه میدونن چے میگم ...
جلوے درش کفشاشو👟 میگیرن و واڪس میزنن ....
از تونل سر بندها ڪہ عبور میڪنے میرسے بہ یہ حیاط ڪہ دو طرفش شهدا دفنن و چند تا درخت🌴 رو مزار بعضے شهدا سایہ انداختہ و دلچسبے فضا رو دو چندان میڪنہ

یادمہ وارد شدیم و راوے روایت گرے میڪرد . یڪے از بچہ ها ڪہ سابقہ دار بود اصرار ڪرد بچہ ها بریم سر قبر 👈شهید علے حاتمے🌷
پرسیدیم چرا بین اینهمہ شهید به اونجا اصرار دارے ...⁉️
گفت بیاین ڪارتون نباشہ 🤔
رفتیم سر مزار شهید و مشغول فاتحہ و صحبت و دیدیم چند تا خواهرا هم پشتمون سرپا وایسادن و منتظرن بیان همونجا و چون ما اونجا بودیم خجالت😓میڪشیدن جلو بیان
برام جاے تعجب بود خوب بقیہ شهیدا اطرافشون خالین برن برا اونا فاتحہ بخونن ...
ڪہ این رفیقمون گفت آخہ این شهید مسئول ڪمیتہ ازدواجہ
هر ڪے با نیت بیاد سر خاڪش سریع ازدواج میڪنہ (پس بگو چرا خواهرا صف وایساده بودن 😂😂😂)
ما هم از قصد هے ڪشش میدادیم و از روے مزار بلند نمیشدیم 😁...
یهو راوے اومد بلند جلومون با صداے بلند و🗣خنده 😄 گفت :آقایون این شهید شوهر میده‌ها ... زن نمیده به ڪسے
یهو همه اطرافیان و اون خواهراے پشت سرے خندیدند 😂و ما هم آروم آروم تو افق محو شدیم ..🌅
البتہ راوی بہ شوخے میگفت ؛ خیلے بچه ها با نیت اومدند و ازدواج 🎊هم ڪردند .

شهید علی حاتمی🌹
#یادشهداباصلوات
#شهیدانه
🕊🌷
【 روایتگری_شهدا】
#شهیدی_که_پرچم_آقارا_باخون_خودرنگ_کرد

#محمـدجـواد توی تبلیغـات بود و نقـاشی می ڪشید قـرار شد بـارگاه ملڪوتی امـام حسيـن(ع) رو روی دیــوار نقــاشی ڪنه....

نزدیڪای غـروب ڪارمون تقریبا تمـوم شد محمدجواد در حال رنــگ ڪردن پــرچــم حــرم امام حسين(ع) گفت: "حیفه این پرچم باید با #قـرمـز_خـونی رنـگ بشـه...
هنــوز جمله اش تمـوم نشده بود ڪه صـدای سوت خمپـاره پیچید...
بعد از انفجـار دیدم ترکش خمپاره به سر محمدجواد خـورده و خــون ســرش دقیقا به پــرچـم حــرم امام حسین (ع) پــاشیــده....

#طلبه_شهید_محمدجواد_روزی_طلب🕊🌹🕊
اما امروز نوبت ماست.» ساعت ۱۱ صبح پیکر #شهیدی از تبار عاشوراییان پیدا شد. صدای صلوات و شکرگزاری گروه، فضا را عطرآگین ساخته بود.😭
🍃🌷🍃
زمانی که #بقایای #پیکر #شهید را جمع می کردیم، متوجه شدم #جلال گریه می کند و بر زبانش
نام #خدا🤍جاری است. نیم ساعت بعد ناگهان صدای #انفجاری در فضای منطقه پیچید.😭😭
🍃🌷🍃
خود را سریعاً به محل رساندیم. #پیکری غرق در خون بر زمین افتاده بود. #جلال همانند
#مولایش حسین (ع)🌷#بدون سر با #سینه ای سوراخ و دست و پایی قطع شده،😭😭😭
🍃🌷🍃
#جلال که تازه خبر قبولی اش در #دانشگاه را شنیده بود، این بار همان گونه که آرزو داشت، در کنکور آخرت هم پذیرفته شد.😭😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید جلال شعبانی هم درتاریخ ۱۳۷۴/۶/۳۰# درمنطقه #مهران ودرحال #تفحص شهدا براثر #انفجار مین که بازمانده دفاع مقدس بود به آرزویش که #شهادت در راه #خدا🤍بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار#شهید : گلزار #شهدای شهر همدان.
🍃🌷🍃
#دوست_شهید_یعنی :

🌷 وقتی با #شهیدی_دوست می شوی باید به او #احترام بگذاری
#عاشقش باشی اما #حرمت_نگه_داری
و برای حرمت بین او خودت

گناه نکنی