#پسرم#علمدار#هیئت#انصارالحسین🌷 بود. یکی از #مخلصترین#بسیجیان استان کرمانشاه و در #خط مقدم این مسیر بود، در نهایت هم در کسوت #سربازی لایق #شهادت شد.😭 🍃🌷🍃 چگونگی #شهادت را از زبان مسئولانش برایتان روایت میکنم؛ گویا ساعت ۱:۴۰# بامداد روز ۲۲# فروردینماه نگهبان شب متوجه دو نفر فرد پیاده میشود که در بیرون از #یگان حضور دارند.
#افسر وقت #همراه#سه نفر به محل #اعزام میشوند. #فرمان ایست صادر میکنند تا هویت آن افراد شناسایی شود، اما آنها شروع به #تیراندازی میکنند. تعقیب و گریز انجام میشود.
اگرچه افراد ناشناس #شلیک میکنند، اما با #فداکاری و #ایثار#بچهها یکی از آن افراد #مسلح در محل تیر میخورد و دیگری نیز در کمتر از ۱۲ ساعت #دستگیر میشود.
ایشان در روزهای نخست #جنگ، خود را به #خرمشهر و #آبادان رساند و به یاری جمعی از #رزمندگان دفاع جانانهای کرد و دشمن را از اشغال آبادان مایوس کرد. 🍃🌷🍃 با ایجاد خط #پدافندی، ایشان #مسئول خط شد، شبها خود در سنگر کمین، #نگهبانی میداد. زمانی که دشمن سر چند #رزمنده#دانش آموز را در سنگر روباهی از #تن جدا کرد.😔 🍃🌷🍃 دیگر اجازه نداد #بچهها شبها #نگهبانی بدهند ، به #بچهها میگفت: «من پست نگهبانی شما را با صد #صلوات برای سلامتی #امام و #شما میخرم.» 🍃🌷🍃 از ساعت ۱۲#شب تا خود صبح پشت #خاکریز#نگهبانی میداد و #دائم#ذکر میگفت. دم #دمای صبح به سمت دستشوییها میرفت و آفتابههای خالی را پر میکرد. 🍃🌷🍃 در این چند ماه با بچهها بسیار #خاکی رفتار می کرد و....وبه قول دوستش : به قدری #متواضع هستی که اصلا مشخص نیست #پزشک هستی با بچهها خاکی زندگی میکرد، ظرف غذا و لباسها را میشست و.... 🍃🌷🍃 ایشان #اعتقاد داشت، در #جبههها اگر این #کارها را کردیم برای #خدمتگزاری در #جامعه#لیاقت داریم و لاغیر. 🍃🌷🍃