پژواک قلم

#اکثریت
Channel
Logo of the Telegram channel پژواک قلم
@pezhvakeghalamPromote
84
subscribers
53
links
در این کانال از فریاد قلم می گوییم تا پژواک آن به گوش ها برسد و کنشگری خشونت پرهیز و مطالبه گری مدنی بعنوان حقوق شهروندی راه خود را در اذهان عمومی باز کند.
دردهای بی‌ درمان

رضارضائی ۱۴۰۳/۶/۱۸

آیا اگر مثل دیگران درد نداریم، یعنی درد نداریم؟

مقدمه: به نظر می‌رسد که مشکلات اقتصادی و فرهنگی و... بخصوص در حوزه‌ی معیشت و آموزش اگر هنوز به برخی از مردم نرسیده، به‌زودی خواهد رسید و دردمند شدن اقشار بیشتر جامعه ممکن است که پدیده‌های اعتراضی جدیدی را به همراه داشته باشد.
یکم: با نگاه جامعه‌شناسی، مشکلات و معضلات اجتماعی اگر مرتفع نشود، همه‌گیر می‌شود و به #درد_مشترک تبدیل می‌شود؛
دوم: به نظر می رسد که اعتقاد برخی روان‌شناسان اینگونه است که برخی حالات روحی و روانی افراد مثل حس ناکامی‌، استرس‌، ناامیدی‌ و بلاتکلیفی، شبیه بیماری‌های مسری هستند که به دیگران نیز سرایت می کنند و انباشت انها بخصوص ناامیدی فردی منجر به #ناامیدی_جمعی می‌شود (مثل خندیدن که اگر از فردی شروع شود، می تواند به دیگران سرایت کرده و یک جمعی را به خنده ی غیر ارادی بکشاند)؛
سوم: از نظر علوم سیاسی، عدم مشارکت مردم در تحولات سیاسی جامعه، باعث ایجاد رخوت و سستی و در نهایت به بی‌خیالی اجتماعی می انجامد که هم استیلا و تسلط را تسهیل می‌کند و هم چاره‌اندیشی و راه‌حل یابی را منتفی می‌کند؛
چهارم: از نظر اخلاقی و انسانی، وقتی دردهای مردم محروم سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی، کردستان، ایلام، خوزستان، یزد، بوشهر و حاشیه‌نشین‌های دیگر استان‌ها و شهرها و حتی حاشیه‌نشین‌های روستایی را ببینیم و کاری نتوانیم انجام دهیم، دچار درد
#بیچارگی می‌شویم؛
پنجم: دردهای دیگران که هنوز دامن ما را نگرفته، دردهای بالقوه و برای ما بی‌درد هستند؛ اما زمانی که وسعت و سرعت فراگیری آنها زیاد شود، دردهای بالفعل برای همه‌ی ما می‌شوند و جامعه چاره‌ای ندارد مگر آنکه از قبل به فکر  پیشگیری و یا ایمن‌سازی خود باشد؛
ششم: با نگاهی ساده به
#هزینه‌های تحصیل بخصوص در ابتدای سال تحصیلی برای دانش‌آموزان و دانشجویان، هزینه‌های درمان حتی یک بیماری ساده، هزینه‌ی مسکن حتی برای اجاره‌ی یک‌خانه‌ی کوچک در یک شهرستان کوچک، هزینه‌های معیشت حتی برای یک خانواده‌ی سه‌نفره و سایر هزینه‌ها، به نظر می‌رسد که دردهای بی‌ درمان کل کشور را فراگرفته است.

به اعتقاد این کنشگر مدنی:

۱- نمی‌توان در برابر دردهای #هم‌وطنان ساکت و بی‌تفاوت بود؛
۲- نمی‌توان منتظر ماند تا دچار رخوت، سستی، بی‌خیالی، بیچارگی، انفعال، بی‌پولی و شرمندگی شویم؛
۳- گرچه نمی‌توان از
#دولت_چهاردهم انتظار معجزه داشت و یا برای مطالبات ضرب‌الاجل تعیین کرد اما می‌توان #زنگ_هشدار را به صدا در آورد و فریاد زد که: دردهای بی‌ درمان به‌زودی همه‌گیر خواهد شد؛
۴- 
#اکثریت_هشتاددرصدی‌ها، گرچه #منتقد وضعیت موجود و #حاکمیت هستند؛ اما به‌شرط مشاهده‌ی نشانه‌هایی در تغییر و اصلاح به نفع مردم، پای‌کار بوده و کمک می‌دهد؛
۵- گرچه ناامیدی چون درد بی‌ درمان درحال‌ شیوع است؛ اما در مقابل مسائلی مثل حاکمیت بر جزایر سه‌گانه، عدم تغییر مرزها بخصوص کریدور زنگزور، اخراج اتباع بدون مجوز، بهانه‌تراشی‌های غرب برای گسترش تحریم‌های ظالمانه، ایجاد ناامنی در مرزها و داخل کشور، #اتحاد و #یکپارچگی_ملی را به ارمغان خواهد آورد؛
۶- گرچه ناکارآمدی و #فساد سیستماتیک و گسترده، حاکمیت را با عدم مشروعیت مواجه ساخته؛ اما امید به جوانان و زنان، بارقه‌های امید بین‌نسلی را افزایش داده است؛
گرچه تحریم، تحصن و اعتصاب را به‌عنوان یک کنشگری مدنی می‌شناسیم اما نمی‌توان بیش از اندازه روی تاب‌آوری 30%  مردم زیر خط فقر و 30% مردم در معرض فروغلتیدن در دامن فقر و درد، حساب کرد و چه بسا عدم تاب آوری باعث کنش‌های مطالبه گرایانه‌ی گسترده‌ی غیر قابل پیش بینی و غیر قابل کنترل اجتماعی شود. پس باید مراقب دردهای بی درمان باشیم که برطرف شود و نه اینکه گسترش یابد.

پاینده باد ایران، آزاد، آباد، شاد و متحد

https://t.center/pezhvakeghalam
چی فکر می کردیم، چی شد؟

رضارضائی. ۱۴۰۳/۶/۱۷

آیا جنبش مردمی ایران تاکنون به همه ی اهداف خود رسیده است؟
مقدمه: از سال ۹۸ و متعاقباََ پس از جنبش مهسا، فکر می کردیم که فریاد خاموشان شنیده شد و مطالبات مردم محقق می شود اما چه فکر می کردیم و چه شد؟
یکم: به جای اینکه شنیده شویم، شنیدیم صدای تیر، فریاد و ناله ی ساچمه خورده ها و نابینا شده ها و صدای خاموشان در بازداشتگاه و زندان و منتظران چوبه ی دار، چه  فکر می کردیم و چه شد؟
دوم: اعتراضات به #حجاب_اجباری و نبود #آزادی وتضییع #حقوق_اقلیت ها و وضعیت نابهنجار #محیط_زیست و افزایش #فساد و #غارت منابع  را دیدیم و با خود گفتیم که تا پایان سال ۱۴۰۱، همه ی این مشکلات مرتفع می‌شود اما چه فکر می کردیم و چه شد؟
سوم: سال ۱۴۰۲ با خود گفتیم که انتخابات را #تحریم می کنیم و تحریم کردیم و شدیم #اکثریت_هشتاددرصدی هایی که مطالبات را از طریق کنشگری مدنی دنبال می کند ولی مجلس اقلیتی مستقر شد و در بر همان پاشنه ی قبلی چرخید و ما هم هیچ کاری نتوانستیم بکنیم. چی فکر می کردیم و چه شد؟
چهارم: سال ۱۴۰۳ مجددآ در دو مرحله انتخابات را تحریم کردیم و گفتیم تا عدم تحقق مطالبات مردم، در هیچ انتخاباتی شرکت نمی کنیم اما بخشی اصلاح طلبان به صحنه آمدند و گفتند با امید آفرینی و نخبه گرایی، خواسته های مردم را محقق می کنیم. اما چه فکر می کردیم و چه شد؟
پنجم: دولت وفاق ملی کابینه ی مشارکتی تشکیل شد اما با صندوق خالی ارزی مواجه و محبور به  استقراض از صندوق ذخیره به مقدار ۳۲۰ همت شد. پس نشان دادند که نه وفاق ملی کارساز است و نه تشکیل کابینه ی مشارکتی و نه توان حل مشکلات را دارند و نه امکان آن را، چون هم پول نیست و هم فرصت. چی فکر می کردیم و چی شد؟
ششم: به آقای کروبی گفتند می توانی به تنهایی از حصر خارج شوی که نپذیرفت و گفت حصر باید برای همه ی محصورین برچیده شود، بعدش آقای تاج زاده نامه سرگشاده نوشت که مانع ادامه پرونده سازی و زندان تا ابد برای او شوند، اما هردو گوش شنوایی نیافتند. چی فکر می کردیم و چی شد؟
هفتم: گفتیم ترکیب کابینه با حضور اهل سنت و زنان، یک ترکیب دموکراتیک و کارا خواهد شد اما اینقدر ناکارآمدی و فساد سازمان ها زیاد و لاینحل بوده که شاید اصلاحات همه جانبه تنها با این دو تغییر میسر نشود.چی فکر می کردیم و چی شد؟

هشتم: گفتند که ناترازی انرژی را با صرفه جویی در مصرف خانگی و صنعتی جبران می کنیم، دیدیم که هم برق قطع می شود و هم آب و هم کارخانه از کار می افتد و هم مردم بیکار می‌شوند و هم مواد اولیه فاسد می شود، یعنی ناترازی در اقتصاد و سیاست خارجی و توزیع منابع و وام و تسهیلات و بهره ی بانکی و وصول مالیات و... کلاََ ناترازی در ترازوی عدالت است. چه فکر می کردیم و چه شد؟

به اعتقاد این کنشگر مدنی، بر اساس مشاهدات و مصاحبه های میدانی با مردم عادی می توان مطالب زیر را جزو "بایدها" قلمداد نمود.

۱_ نهضت بیداری و مطالبه گری مردم نمی تواند منتظر بشود تا ببیند که چه می شود و با توجه به برنامه ی دولت چهاردهم و ضعف های ساختاری و بودجه ای آن، باید مسیر سنگلاخ رسیدن به آزادی، برابری و توسعه را با اتحاد و امید به آینده و با افزایش کنشگری مدنی مطالبه گرایانه ی جدید و همه جانبه طی کند.

۲_ اکثریت هشتاد درصدی ها باید با تعمیق مطالبه گری خود به رویکرد اصلاحات زیر بنایی( تغییر و اصلاح قانون اساسی) بپردازد و فرصتی نیست که بنشیند و شاهد کارشکنی  مجلس اقلیتی در راه توسعه باشد.
۳_ چون خطرات گسست اجتماعی و حضور کم رنگ اندیشمندان کاملا مشهود است، باید مسئله ی محصورین و زندانیان بی گناه به سرعت حل شود و از سوی دیگر با وارد کردن فشار به حاکمیت، مسئله ی دفع جنگ و رفع تحریم ها حل شود و رونق اقتصادی در راستای چشم انداز جدید با #دیپلماسی_اقتصادی نوین، محقق شود؛
۴_ باید و باید با پشتوانه ی
اکثریت مردم که از ناکارآمدی  به تنگ آمده اند، بسرعت سرآمدان و کارآمدان به مراکز تصمیم ساز، تصمیم گیرنده و اجرایی راه یابند و امید را به کشور بر گردانند.
۵_ ناترازی ها را از طریق برنامه ی درست، جذب سرمایه ی خارجی و مشارکت مردمی رفع کنیم والا ناترازی تبدیل به نابرابری و بی عدالتی شده و به بخش های مختلف مثل معیشت، سلامت، امنیت اجتماعی، آموزش نیز خواهد رسید.

۶_ فرصت دادن به افرادی که تفکرات خانمانسوز آنها، وضعیت کشور را به اینجا رسانده، نه تنها وفاق نیست که هدر دادن فرصت ها و اجازه دادن  به بدنه ی اجرایی آن تفکر انحرافی است که در سازمان ها و نهادها، خانه کرده است، پس بحث ساماندهی مبارزه با فساد و بازگرداندن آنچه که به یغما رفته، باید از مطالبات تمامی گروه ها، انجمن ها و تشکل ها باشد.
امید آفرینی غیر واقعی هم چون افیون برای جامعه است، با واقع بینی به جنگ فساد و ناکارآمدی برویم.

پاینده باد ایران آزاد، آباد، شاد و متحد

https://t.center/pezhvakeghalam
حکومت سهامی، مردم کوپنی
رضارضائی ۱۴۰۳/۵/۲۹

آیا جنگ بر سر تصاحب کرسی‌ها و صندلی‌ها به‌مثابه‌ی جنگ ذی‌نفعان یا #سهام‌داران نیست؟

مقدمه: گرچه ذی‌نفعان در هر کشوری باید مردم باشند، چرا که آنها سهام‌دار اصلی هستند که سرمایه‌ی جان و مال را برای بقای کشور عرضه می‌کنند (مثل مردم ایران که در جریان انقلاب، جنگ، بازسازی و تحمل تحریم، هست و نیست خود را در طبق اخلاص گذاشتند) وحکومت‌ها نیز چیزی جز کارگزاران سهام نیستند که باید سهم هرکس را بر اساس میزان سرمایه‌گذاری بپردازند. لیکن در کشور، متاسفانه این چنین نیست و مردم از حکومت سهامی، سهمی نمی برند.

یکم: در حکومت شهروند مدار مدنی، بهره‌مندی از مواهب و منابع بر اساس حقوق شهروندی و پرداخت مالیات صورت می‌گیرد؛ اما در کشور ما مردم صاحب هیچ چیز نیستند جز کوپن، یارانه و امداد.
دوم:  جالب است که مراکز قدرت، مافیا، فاسدان، نظامیان عوامل نفوذی خارجی‌ها در بهره‌برداری از منابع و طرح‌های عمرانی و صنعتی و اکتشافی نیز خود را ذی‌نفع و سهام‌دار منافع کشور می‌دانند.
سوم: از سوی دیگر تولیدکنندگان صنعتی و دامی و کشاورزی نیز خود را سهام‌دار می‌دانند.
چهارم: و همچنین تولیدکنندگان و توزیع‌کنندگان علم و دانش نیز خود را سهام‌دار می‌دانند.
پنجم: مدافعان امنیت و سلامت نیز خود را سهام‌دار می‌دانند.
ششم: کارگران و کشاورزان و کاسبان خرد و حِرَف جزء نیز خود را سهام‌دار می‌دانند.
هفتم: #ایثارگران، مردم عادی، #بازنشستگان، محرومان و مشارکت کنندگان در تمامی مراسم حکومتی نیز خود را سهام‌دار می‌دانند.
هشتم: جالب تر از همه آن است که، منازعات انتخاباتی و تلاش برای نشستن بر صندلی‌ها و کرسی‌ها نیز چیزی جدا از تلاش برای سهم‌خواهی، حفظ سهم موجود، افزایش سهام بدون سرمایه‌گذاری نیست.
نهم: همه‌ی موارد طبیعی است جز توقعات بند شش و هفت که سهام‌دار نیستند؛ بلکه ملت کوپنی هستند که اگر از منابع چیزی باقی ماند به‌عنوان کوپن (فیزیکی، الکترونیک و یارانه) دریافت خواهد کرد و به نظر می‌رسد که مواهب الهی مثل خوشبختی و رفاه و بهداشت و آموزش رایگان در کوپن‌ مردم ما لحاظ نگردیده و بودجه ای برای آن نیست و باید ملت خودش هزینه‌ی آنها را به چندبرابر قیمت بپردازد.
دهم: با توجه به مراتب پیشگفته، بیت‌المال می‌شود بیت الخاص، فرهنگ می‌شود: مصرف‌گرایی و تجمل و خرافات و هدردادن پول مردم برای نمایش مراسم آئینی، اقتصاد می‌شود: صف‌های طویل وام ازدواج و وام پیش‌خرید ماشین و کالاهای ضروری، سیاست هم می‌شود: تأمین و حفظ و نگهداری سهام دول به‌ ظاهر دوست و در باطن غارتگر.

به اعتقاد این کنشگر مدنی:

۱- بهتر است که اسم حکومت را به سهامی خاص و اسم جمهور را به ملت کوپنی تغییر دهند.

۲- بهتر است اصحاب مشترک‌المنافع، سهم خود را از کرسی‌ها و صندلی‌ها  مشخص کرده و در هزینه‌ی برگزاری انتخابات صوری صرفه‌جویی کنند.

۳- و اما قیام #اکثریت_هشتاد_درصدی‌ها در سال ۱۴۰۲ نشان داد که اکثریت مردم مخالف وضعیت موجود و  بدین‌گونه سهم خواهی از منافع کشور است و با شعار: ایران برای همه ی ایرانیان، راهبرد مطالبه گری خود در حوزه‌ی برابری، عدالت و قسط را مشخص کرده است.
آنها بی توجه به اصحاب قدرت و نطق‌های انتخاباتی و مجلس، دیگر حاضر نیستند که کشور را سهامی بدانند بلکه تمام ایرانیان را مشترک المنافع در تمامی مواهب و نعمت ها می‌دانند.
۴- به نظر می رسد که توصیه به صبر (دوساله) و پیروی از راهبرد نه جنگ و نه صلح (بلاتکلیفی) نیز، مورد پذیرش اکثریت هشتاددرصدی‌ها نبوده و آنها خواهان دستیابی به کشوری آزاد و آباد با برنامه های تعاملی بین المللی مشخص و برنامه های توسعه ای همه جانبه هستند.
پس اکثریت هشتاد درصدی ها طی مدت کوتاه و معقولی سعی خواهند کرد از راه #مقاومت_منفی و #کنشگری_مدنی به اهداف خود برسند و پس از انقضای زمان معقول، روش‌های اقتضایی دیگری در دستور کار آنها قرار خواهد گرفت.

پاینده باد ایران آزاد، آباد، شاد و متحد

پ.ن: اکثریت هوشمند هشتاد درصدی ها، نسبت به ماجرای خرید طلا در ۱۳ صفر تبری جسته و آن را ترویج خرافات در جهت منافع سهم خواهان از جیب مردم شریف ایران دانسته و شدیدا آن را محکوم می نماید.

https://t.center/pezhvakeghalam
بی‌اعتمادی هشتاددرصدی‌ها

رضارضائی ۱۴۰۳/۵/۱۳
آیا یکی از دلایل عدم مشارکت هشتاد درصدی‌ها، بی‌اعتمادی نبود؟

مقدمه: وقتی مجموعه‌ی به هم تنیده‌ای از اقدامات مبهم و عدم شفافیت و عدم پاسخگویی مسئولین باعث بی‌اعتمادی مردم شد، دیدیم که #اکثریت_هشتاددرصدی‌ها در یک پیمان نانوشته، عدم اعتماد خود را به نمایش گذاشتند و بعد از آن نیز در اتحاد شصت‌درصدی‌ها و بعد در همبستگی بالای پنجاه درصدی‌ها نیز همان رفتار و کنش اجتماعی را داشتند.

یکم: چه اتفاقی افتاده که چشم و دل و عقل خود را به اطلاعات و اخبار این‌ور آبی‌ها و آن ور آبی ها سپرده و به هرگونه اخباری که مورد تأیید منابع معتبر و موثق نیست، واکنش مثبت نشان می‌دهیم؟
دوم: چرا به منابعی که قبلاً نسبت به آنها بی‌اعتماد بودیم و آنها را جهت دار و در اختیار قدرت‌ها می‌دانستیم، اعتماد می‌کنیم؟
سوم: چرا #مطالبه‌ی #شفاف‌سازی و #پاسخگویی و #مجازات عاملین را پس از سانحه‌ی هلی‌کوپتر از یاد بردیم؟
چهارم: چرا اکثریت هشتاد درصدی‌ها اتحاد خود را ازدست‌داده و به بازی اطلاعات و اخبار ساخته‌شده‌ی منابع نامطمئن وارد شده و دچار انشقاق شدند؟
پنجم: مگر نه این بود که با یک "نه" بزرگ به تبلیغات و اخبار یک‌سویه و تحریف شده ی رسانه ها و بنگاه های خبر پراکنی و افسران جنگ نرم تولید کننده ی محتواهای دروغ، جواب رد دادیم و بدون پیمان‌نامه‌ ای نوشته شده، متحد شدیم و بزرگ‌ترین شکست را برای اقلیت خود اکثریت پندار رقم زدیم؟
ششم: به نظر می‌رسد که سیر حوادث غیرمترقبه و بسیج همگانی منابع خبرپراکنی فیک و شایعه‌سازی، بر ذهن اکثریت هشتاد درصدی‌ها تأثیر گذاشته و مطالبه‌ی عمومی شفافیت خواهی و پاسخگویی و مجازات عاملین هر رخداد ضدملی و ضد امنیتی را فراموش کرده‌ایم.
هفتم: هنوز با مشکل هضم اطلاعات ناقص و متناقض سانحه‌ی هلی‌کوپتر، پذیرش نماینده‌ی اصلاح‌طلبان و کسب رأی پایین برای احراز مسئولیت ریاست‌جمهوری و بعد هم ترور مهمان مواجه بودیم که چنان نمایش هایی اجرا شد که یادمان رفت، ما هشتاد درصدی‌های بی‌اعتماد به شوآف ها هستیم.
هشتم: گرچه بی‌اعتمادی هشتاد درصدی ها به حاکمیت یک واقعیت انکار ناپذیر است؛ اما فراموش نکنیم که حدود سی درصد از ما، امیدوارانه و با حسن‌ظن به اصلاح حداقلی وضعیت موجود روی آورده و موجب پیروزی نمایندة #اصلاح_طلبان شدیم.
نهم: اصل بر صداقت و برائت از دروغ و خیانت، یک اصل انسانی است و باید به این ارزش پایبند بود؛ اما هشیاری در مقابل حجم بالای بمباران اطلاعاتی ناصحیح، دروغ، تحریف، بزرگ‌نمایی، کوچک‌نمایی و سیاه‌نمایی را نباید به فراموشی سپرد و از آن درس عبرت نگرفت.
دهم: نباید قدرت هشتاد درصدی‌ها را در راه اندازی نهضت شفاف‌سازی به طرفیت ذی‌نفوذان و صاحبان قدرت و منافع حکومتی و غیر حکومتی و رسانه ای و ... را دست کم گرفت.
یازدهم: نباید فراموش کنیم که عدم همراهی اکثریت هشتاددرصدی‌ها با جنگ‌طلبان، انتقام خواهان و خون خواهان، نشانه ی خردورزی، رشد یافتگی و هشیاری است زیرا این جنگ طلبان می خواهند کشور را بدون داشتن منابع و پشتوانه‌های زیر ساختی و معیشتی به یک جنگ خانمان سوز وارد کنند.

به اعتقاد این کنشگر مدنی:

۱- از یک سو جنایت دشمن خارجی باید از طریق مجامع بین‌المللی تا محکومیت و مجازات او پیگیری شود و از سوی دیگر با ایجاد همگرایی و اتحاد با دوستان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، زمینه ی قطع نفوذ و حذف منافع دشمن را فراهم کرد که همانا یک انتقام سخت، فراگیر، پشیمان کننده، بازدارنده و موثر است اما به گونه‌ای باید عمل کرد که به مردم و یاران منطقه‌ای آسیب نرسد.

۲- جنگ، خشونت و ترور همیشه منفور بوده و هست، اما اهداف، مجریان و منافع حاصل از جنگ افروزی و ضرر و زیان جنگ برای منطقه نیز حایز اهمیت است و نباید به گونه ای عمل کرد که منافع آنها در خسارت مادی و جانی به کشورهای منطقه باشد.
۳- زمانی با انتقام و خون‌خواهی موافق هستم که  جنگ طلبان در خط مقدم بوده و خودشان در راه اهدافشان مجاهدت کرده و مردم را وارد نکنند،چرا که هشتاد درصدی‌ها همواره به منافع ملت می‌اندیشند نه جنگ‌افروزی.

پاینده باد ایران آزاد، آباد، شاد و متحد

https://t.me/+QJg_SxlCSLhiYjFk

https://t.center/pezhvakeghalam

@pezhvakeghalam
وفاق ملی ناهمگون
رضارضائی ۱۴۰۳/۵/۳
آیا امکان دارد که از نا همجنس ها، ناهمرنگ ها و نا متجانس‌هایی که دارای اهداف و مقاصد مختلف هستند، یک گروه متجانس تحت عنوان #وفاق_ملی ساخت؟
مقدمه: بازی با کلمه‌ی "وفاق" عمری به درازای  بازی سیاسی با کلماتی مثل وحدت و همبستگی دارد و وفاق ملی نیز از آن اصطلاحات است که در ظاهر شامل همه‌ی جریانات فکری و گرایشات قومی و سیاسی می‌شود اما تا به منصه ی ظهور نرسد و آثار مثبت آن هویدا نشود، نمی توان در مورد آن قضاوت کرد.
یکم: کدام عقل سلیم حکم می‌کند که گروه مستبدان و خودکامگان با مطیعان و مجبوران به یک وفاق  می رسند؟
دوم: وقتی کسی برای احراز و کاندید شدن و پیروزی و حذف رقیب و به دست گرفتن قدرت ظاهری، از یک جای خاص حمایت شده، امکان ندارد که بتواند با افراد و گروه‌هایی که در این فرایند حذف شدند (عادلانه یا ظالمانه) بتواند حتی در یک مورد به توافق و وفاق برسد چون اولین مشکل #تعارض_منافع و دومین مشکل تبعیت است که وقتی پای منافع میان می آید، رنگ می‌بازد و به تمرد و طغیان بدل می شود.
سوم: وقتی فردی مدیون و وام‌دار  یک یا چند مرکز قدرت و ثروت و رانت است، غیر ممکن است که خود را نماینده مردم (اکثریت، اقلیت، رای داده و نداده) بداند مگر آنکه این مهم را کتمان یا فراموش کند.
چهارم: وفاق حول محورهای پذیرش سیستم های موجود، سیاست‌های کلان، قوانین مضر، نهادهای غیر پاسخگوی بودجه بر، دخالت‌های نظامیان، عدم حل مشکل قانون راهبردی و #برجام و #FATF و عدم توجه به معیشت مردم، وفاق در حفظ وضعیت موجود و تداوم آن است و به طور کلی در برگیرنده‌ی اصلاحات و تحول و حتی تغییرات اندک نیز نیست.
پنجم: وقتی وفاق ملی فقط برای قوه‌ی مجریه در دستور کار قرار گرفته و برای دیگر قوا و نهادها فقط توصیه و سفارش به همکاری وجود دارد، چنانچه با بدبینی کامل فرض کنیم که آنها نه به وفاق درونی خود رسیده‌اند و نه از نظر ذاتی با قوه‌ی مجریه امکان وفاق دارند، پس می‌توان بر اساس این پیش فرض، وفاق ملی را یک شعار شکست خورده‌ی قبل از تحقق ارزیابی کرد.
ششم: وفاق ملی به معنی هم اندیشی با چند نفر از اقلیت‌ها و یا بکار گیری چند خانم در مناصب حکومتی نیست، وفاق ملی باید با مردمی که می‌خواهند حامی دولت باشند انجام شود و این مهم فقط با #شفاف سازی، عمل به وعده‌ها، توجه به خواسته‌ی #اکثریت که انتخابات را #تحریم کرده و این را یک#کنشگری_مدنی_خشونت_پرهیز و دارای پیام " نه" است، می‌دانند، تحقق می‌یابد.
نظر این کنشگر مدنی: وفاق ملی یک شعار است که  ممکن است جنبش مردمی را به تاخیر بیاندازد و یا در آن خلل ایجاد کند.
در این صورت امیدهای اندک نیز به نا امیدی تبدیل می‌شود.
پس به جای آن باید وفاق ملی را در کنار مردم و خواسته‌های مردم قرار گرفتن، تعریف کرده و آن را تنها راه نجات ملی بدون خشونت و بدون براندازی دانست که امکان عبور از ناکارآمدی‌ها و سلطه گری را فراهم و آینده‌ی نیک برای ملک و ملت را در فضایی آرام فراهم می‌آورد.


پاینده باد ایران آزاد، آباد، شاد و متحد

https://t.me/+QJg_SxlCSLhiYjFk

https://t.center/pezhvakeghalam

@pezhvakeghalam
قاعده‌ی بیست و چهارم شمس تبریزی و رئیس تبریزی
رضارضائی ۱۴۰۳/۴/۲۹

عرفان شمس تبریزی در رئیس تبریزی مؤثر است؟

مقدمه: قاعده‌ی بیست و چهارم شمس جان: < حال که انسان، اشرف مخلوقات است، باید در هر گام به‌خاطر داشته باشد که خلیفه‌ی خدا بر زمین است و طوری رفتار کند که شایسته‌ی این مقام باشد. انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود، باز هم باید مانند خلیفه‌ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمئن رفتار کند >.
یکم: می‌خواهم بخش دوم قاعده‌ی شمس را به رئیس تبریزی برگردانم و بگویم : اگر رئیس شدی، اگر دم از حق و عدالت می‌زنی، اگر در طرحی نو، شورای راهبردی و کمیته های مشورتی انتخاب وزرا تشکیل می‌دهی، اگر طعم فقر را نچشیده ولی درک می کنی، اگر به زندان نمی افتی یا اسیر نمی شوی، بازهم نباید فراموش کنی که فعلا بر اساس برخی گفته ها و محاسبات #رئیس_مجبور هستی، پس چشم و دل سیر و با قلبی مطمئن باید باشی و از وعده ها عدول نکنی.
دوم: اگر موفق نبودی، اشکالی ندارد، لااقل بگو که نمی‌توانی و علت ناتوانی و موانع راه را بگو و زمینه‌ی آموزش مردم برای مقابله با مشکلات موجود را فراهم کن تا ملت با علم و خردمندی فکری برای خودش بکند.
سوم: مرد مردانه، فشارهای قدرت‌های #هزاردستان حاکم در کشور، #لابی‌ها، #تحمیل‌ها، خط‌ونشان کشیدن‌ها، #کارشکنی‌ها و مقاومت‌های فردی و سیستمی را با مردم در میان بگذار و مطمئن باش که #اکثریت قوی و قدرتمند #شصت‌درصدی‌ها، در صورت دیدن صداقت شمارا حمایت می‌کنند؛ چون خواسته‌ای جز مبارزه با #فساد و #ظلم و #سلب_آزادی ندارند.
چهارم: چون رئیس تبریزی تکیه بر کارشناسی و استفاده از تمام ظرفیت‌ها بخصوص در زنان، اقلیت‌ها، مخالفان داشته و نوید دولتی جوان را می‌دهند، بدیهی است که این اصرار و پافشاری، سطح توقعات را بالا برده و این یک حرکت مبارک و میمون در جهت جذب همیاری و کمک قشر خاکستری برای رسیدن به خواسته‌های بالاتر از معیشت، یعنی #آزادی، #برابری و #توسعه است.
پنجم: استفاده از کارشناسان و نخبگان و خبرگان، سپر بسیار قوی است در مقابل اصحاب پیر و زهواردررفته‌ی قدرت که همواره در پی سهم‌خواهی هستند و البته یک راهکار میان‌بر برای رسیدن به لایه‌های پایین، میانی و بخصوص زنان و جوانان زجرکشیده، حذف شده و منزوی شده که اگر به‌درستی انجام شود، شاهد تحول در ساختارها و سیستم‌ها خواهیم بود.
ششم: وقتی رئیس مجبور مدعی مردمی‌بودن است، باید توجه داشته باشد که مردم خیلی سریع سره را از ناسره تشخیص داده و همان‌گونه که با صندوق رأی قهر کردند با او نیز قهر خواهند کرد و دوران گذار و عبور سختی در پیش خواهیم داشت مگر آنکه نشانه‌هایی از امیدواری را ببینند تا امیدوارانه تمام ظرفیت‌های خود را پای رسیدن به آرمان‌های تعالی خواهانه بیاورند.
هفتم: این را قبول کردیم که رئیس تبریزی برای انتخاب وزرا، راهکار و شیوه‌ی نویی را انتخاب کرد؛ اما مطالبه‌ی برگزاری همه پرسی و تغییرات اساسی را فراموش نکرده و امیدواریم آن را هم بدون آسیب به مردم با طرح هایی نو به انجام برساند.
نظر این کنشگر مدنی: عشق، عرفان و محبت، گهر گم‌شده‌ی این روزهای بازار مکاره‌ی سیاست است و مردم نیاز به اسطوره و قهرمان ندارند که خودشان با اکثریت هشتاددرصدی، قهرمان این روزهای #جنبش_اجتماعی هستند، تنها نیاز آنها به صداقت و #کارآمدی است که امید است در رئیس تبریزی و کابینه و معاونان و مشاوران آن هویدا گردد که اگر نشد، جنبش مردمی با اتکا به قدرت جمعی، خردمندی، هشیاری و ابتکارات نوین در عرصه‌ی تعاملات سیاسی و کنشگری مدنی خشونت پرهیز، به شکل‌های نوین بروز خواهد کرد.

پاینده باد ایران آزاد، آباد، شاد و متحد

https://t.me/+QJg_SxlCSLhiYjFk

https://t.center/pezhvakeghalam

@pezhvakeghalam