مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤

#صحنه‌های
Channel
Logo of the Telegram channel مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤
@modafehanzynabPromote
256
subscribers
26.2K
photos
7.73K
videos
836
links
وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید @Kkjhyygf کپی حلال باذکرصلوات 🌱
به روایت از پدر#شهید:
#پسرم هر #شب جمعه حرم حضرت عبدالعظیم(ع)⚘ ودر مراسم مناجات‌خوانے حاج منصور ارضے بود و یڪے از #افتخارات خود را #بسیجے بودن عنوان می‌ڪرد.
🍃🍃
#پسرم ،همانند #فرمانده خود #حاج قاسم سلیمانی به #شهادت #علاقه داشت و همواره در ذهن و فکر خود به این ماجرا می‌پرداخت و به دوستان خود که سفرهای زیارتی داشتند، می‌ گفت دعا کنند تا به آرزوی خود یعنی #شهادت برسد.
🍃🍃
علاوه بر #صورتی #بشاش در #تلاش بود با #کمک‌های #مادی و #معنوی خود به #مستضعفین، صورت آنها را نیز #خندان کند و #لبخند را به آنها #هدیه دهد.
🍃🍃
به جرأت می‌توانیم بگوییم یکی از #خصیصه‌های اخلاقی ایشان #دستگیری از #مستمندان بود و همواره نسبت به #ساده‌زیستی #تأکید داشت و خودش نیز پیش‌قراول #ساده‌زیستان بود.
🍃🍃
#پسرم علاوه بر تمام #خوبی‌هایی که در وجود خود داشت؛ #بسیار #شجاع و #دلیر بود. #خداوند هیچ‌گونه #ترسی در وجودش قرار #نداده بود؛ برای همین همواره در #صحنه‌های سخت #حضور داشت.
🍃🍃
به روایت از پدر#شهید:
#پسرم هر #شب جمعه حرم حضرت عبدالعظیم(ع)⚘ ودر مراسم مناجات‌خوانے حاج منصور ارضے بود و یڪے از #افتخارات خود را #بسیجے بودن عنوان می‌ڪرد.
🍃🍃
#پسرم ،همانند #فرمانده خود #حاج قاسم سلیمانی به #شهادت #علاقه داشت و همواره در ذهن و فکر خود به این ماجرا می‌پرداخت و به دوستان خود که سفرهای زیارتی داشتند، می‌ گفت دعا کنند تا به آرزوی خود یعنی #شهادت برسد.
🍃🍃
علاوه بر #صورتی #بشاش در #تلاش بود با #کمک‌های #مادی و #معنوی خود به #مستضعفین، صورت آنها را نیز #خندان کند و #لبخند را به آنها #هدیه دهد.
🍃🍃
به جرأت می‌توانیم بگوییم یکی از #خصیصه‌های اخلاقی ایشان #دستگیری از #مستمندان بود و همواره نسبت به #ساده‌زیستی #تأکید داشت و خودش نیز پیش‌قراول #ساده‌زیستان بود.
🍃🍃
#پسرم علاوه بر تمام #خوبی‌هایی که در وجود خود داشت؛ #بسیار #شجاع و #دلیر بود. #خداوند هیچ‌گونه #ترسی در وجودش قرار #نداده بود؛ برای همین همواره در #صحنه‌های سخت #حضور داشت.
🍃🍃
حسین:
#شهید بار اول دو ماه سوریه بود و بعد از مدت کوتاهی با شنیدن خبر #شهادت  دو تن از همرزمانش به ویژه #شهید سید مسافر که سابقه دوستی صمیمانه ای با وی داشت نتوانست ماندن را طاقت بیاورد و مجدد عازم سوریه شد.😭
🍃🍃

#شهادت برای #شهید مشیعت الهی بود که در دومین اعزامش به سوریه اتفاق افتاد چرا که  آنقدر آماده #شهادت شده بود که خودش از قبل؛ #محل تدفینش را به همسرش نشان داده بود.😭
🍃🍃

عضو بسیج مسجد صاحب الزمان روستای درگاه بود و از بچگی در همان محله بزرگ شده بود،حسین با بچه های مسجد ابوذر کرد محله در ارتباط بود و #فعالیت های فرهنگی بسیاری در این مسجد انجام می دادند.

در سن #14 سالگی درست در عنفوان نوجوانی در #جبهه های دفاع مقدس حضور داشته و در #عملیات های زیادی به عنوان #تخریب چی شرکت کرده بود و بعد از آن نیز به عنوان #خادم بسیج مسجد محل خدمت می کرد.
🍃🍃
طوری که حتی در #8 سالی که برای انجام #مأموریت کاری ساکن تهران بود و چه بعد از ساکن شدن در رشت لحظه ای از خادمی و فعالیت در بسیج دست نکشید.
🍃🍃

چون #شهید برادر خانمم  هستند، رابطه ای بسیار دوستانه با هم داشتیم ،#حضور در سوریه را به علت مسایل سیاسی و اجتماعی مملکت یک #ضرورت فرض می کردند.
🍃🍃
حضور در جنگ با دشمنان سوریه رو واجب می دانستند و می گفتند :که حالا فرصت #جهاد پیش آماده  است چرا از آن استفاده نکنیم.😔
🍃🍃

به روایت از همسر شهید:
همسرم ۲۰ سال با #خاطرات دفاع مقدس
زندگی کرد😔 تمام سال‌هایی که بعد از #دفاع مقدس زندگی کرد، با #یادآوری خاطرات آن روزها روزگار گذراند.😔
🍃🍃
هر وقت #هفته دفاع مقدس می‌شد، حالات چهره و روحیه‌اش تغییر می‌کرد، گویا در #دوران دفاع مقدس است، همان‌گونه #عاشق و #شیدا و #بی‌قرار روزهای جنگ و به‌ویژه #همرزمان شهید خود می‌شد😭
🍃🍃
با دیدن #صحنه‌های مقاومت و نبرد در سوریه، #بی‌قرار به یاد دوران دفاع مقدس می‌افتاد، تمام #فیلم‌های دفاع مقدس را می‌دیدند.
🍃🍃
طوری‌که انگار اولین‌بار است که این صحنه‌ها را می‌بیند و اشک می‌ریختند😭. در انتظار #شهادت و از دوری همرزمان خود می‌سوخت و خود را جامانده از #غافله شهدا می‌دانست😭
🍃🍃

همسرم به #شهادت خود مطمئن بود، زمانی که به زیارت کربلا و مکه رفتیم، خواستم #لباس آخرت (کفن) بگیرم، گفت: «من نیازی ندارم؛ شما اگر می‌خواهید برای خودتان تهیه کنید.»به #شهادت خود یقین داشتند😭
🍃🍃
وقتی جنگ در #سوریه پیش آمد دلم لرزید، مطمئن بودم که #حسین تاب نمی‌آورد. اولین اعزام او ۱۶ بهمن ۹۴ بود و فروردین سال ۹۵ برگشت.
🍃🍃
۲۹ اردیبهشت ۹۵ برای بار #دوم عازم سوریه شد و بعد از #۲۵ روز مبارزه با تکفیری‌های داعش به فیض #شهادت رسیدند😭
🍃🍃
دفعه آخر بهشون گفتم؛ دیگر شانه‌هایم تحمل سختی‌ها را ندارد، هنوز جمله‌ای که داشتم می‌گفتم کامل نشده بود، که به من نگاه کرد و گفت: «این حرف‌ها به شما نمیاد، چه طور می‌تونی این مطالب را بگی😭
🍃🍃
۵۰#روز آخری که حسین آقا در کنار ما بود، #اخلاق، #رفتار، #بی‌قراری‌ها و حتی #صحبت‌هایش با همیشه تفاوت بسیاری کرده بود.
🍃🍃
می‌گفت: «فرزندانمان بزرگ شده‌اند و مشکلات از این به بعد خیلی کمتراست.» این‌چنین مرا قانع می‌کرد.
دفعه آخر همه حرف‌هایش رنگ وصیت داشت😭
🍃🍃