مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤

#دوران
Channel
Logo of the Telegram channel مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤
@modafehanzynabPromote
256
subscribers
26.2K
photos
7.73K
videos
836
links
وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید @Kkjhyygf کپی حلال باذکرصلوات 🌱
⚠️ #الله_اکبر

یه کار انقلابی بعد از مدت ها در مقابل گردن کلفتای سلبریتی

💢 کاخ ویلای علی کریمی در لواسان علی الحساب پلمپ شد 😂👍
خودشم تو #گونی میکنن میارن 💰

باشد تا درس عبرتی شود برای دوزاری های بی لیاقت

حیف اون پولی از بیت المال حروم شما بیشرفها شد.
طوطی جای شما بزرگ کرده بودیم حداقل یه فایده ای داشت
حیوان از شما باوفاتره
یه سگ و یه لقمه غذا بهش میدی تا آخر عمرش وقتی ببینت برات دم تکون میده
اون وقت شما گوشت و پوست و استخونتون از پول بیت المال این نظام بوده حالا که به نون و نوا رسیدین دارین جفتک پرانی میکنید.

#دوران_بزن_در_رو_تمام_شده
#بزنی_میخوری
#کدخداباشی_یا_عامل_کدخدا

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🆎
به روایت از برادر#شهید :

#مصطفی #مداح #اهل بیت (ع)⚘ بود و صوت زیبا و دلنشینی داشت و بدون هیچ #چشم داشتی در مراسم‌ های مختلف #مداحی می‌کرد.
🍃🍃
وقتی در پایان مراسم می‌خواستند مبلغی به او بدند سخت #ناراحت می شد حتی در خیلی از مواقع مبلغی هم به #هیئت‌ ها #اهداء می کرد. تابستان و زمستان با #راهیان نور به مناطق عملیاتی #دوران دفاع مقدس در غرب و جنوب کشور می‌ رفت.
🍃🍃
بار‌ها به عنوان #راوی در #مناطق عملیاتی به اتفاق برادرم در ایام عید و تابستان در غرب و جنوب کشور ، #جنگ را برای دانشجویان و دانش آموزان روایت می‌کردیم اما #مصطفی همیشه ساکش برای سفر #آماده بود.
🍃🍃
می گفت : در هر منطقه‌ ای در آران و بیدگل و کاشان و دیگر شهرها اگر کسی را پیدا نکردید من برای #خدمت آماده‌ ام.
🍃🍃
بعضی وقت‌ ها کاروان‌ های #راهیان نور دانشجویان و دانش آموزان که #مصطفی همراه اونا بود بر می گشتند ولی او همونجا می موند تا #کاروان بعدی بره. گاهی این موندن ها تا #۲۰ ماه طول می‌کشید یعنی همیشه در اینگونه عرصه‌ ها #فعال بود و #انگیزه ی زیادی داشت.
🍃🍃
حسین:
#شهید بار اول دو ماه سوریه بود و بعد از مدت کوتاهی با شنیدن خبر #شهادت  دو تن از همرزمانش به ویژه #شهید سید مسافر که سابقه دوستی صمیمانه ای با وی داشت نتوانست ماندن را طاقت بیاورد و مجدد عازم سوریه شد.😭
🍃🍃

#شهادت برای #شهید مشیعت الهی بود که در دومین اعزامش به سوریه اتفاق افتاد چرا که  آنقدر آماده #شهادت شده بود که خودش از قبل؛ #محل تدفینش را به همسرش نشان داده بود.😭
🍃🍃

عضو بسیج مسجد صاحب الزمان روستای درگاه بود و از بچگی در همان محله بزرگ شده بود،حسین با بچه های مسجد ابوذر کرد محله در ارتباط بود و #فعالیت های فرهنگی بسیاری در این مسجد انجام می دادند.

در سن #14 سالگی درست در عنفوان نوجوانی در #جبهه های دفاع مقدس حضور داشته و در #عملیات های زیادی به عنوان #تخریب چی شرکت کرده بود و بعد از آن نیز به عنوان #خادم بسیج مسجد محل خدمت می کرد.
🍃🍃
طوری که حتی در #8 سالی که برای انجام #مأموریت کاری ساکن تهران بود و چه بعد از ساکن شدن در رشت لحظه ای از خادمی و فعالیت در بسیج دست نکشید.
🍃🍃

چون #شهید برادر خانمم  هستند، رابطه ای بسیار دوستانه با هم داشتیم ،#حضور در سوریه را به علت مسایل سیاسی و اجتماعی مملکت یک #ضرورت فرض می کردند.
🍃🍃
حضور در جنگ با دشمنان سوریه رو واجب می دانستند و می گفتند :که حالا فرصت #جهاد پیش آماده  است چرا از آن استفاده نکنیم.😔
🍃🍃

به روایت از همسر شهید:
همسرم ۲۰ سال با #خاطرات دفاع مقدس
زندگی کرد😔 تمام سال‌هایی که بعد از #دفاع مقدس زندگی کرد، با #یادآوری خاطرات آن روزها روزگار گذراند.😔
🍃🍃
هر وقت #هفته دفاع مقدس می‌شد، حالات چهره و روحیه‌اش تغییر می‌کرد، گویا در #دوران دفاع مقدس است، همان‌گونه #عاشق و #شیدا و #بی‌قرار روزهای جنگ و به‌ویژه #همرزمان شهید خود می‌شد😭
🍃🍃
با دیدن #صحنه‌های مقاومت و نبرد در سوریه، #بی‌قرار به یاد دوران دفاع مقدس می‌افتاد، تمام #فیلم‌های دفاع مقدس را می‌دیدند.
🍃🍃
طوری‌که انگار اولین‌بار است که این صحنه‌ها را می‌بیند و اشک می‌ریختند😭. در انتظار #شهادت و از دوری همرزمان خود می‌سوخت و خود را جامانده از #غافله شهدا می‌دانست😭
🍃🍃

همسرم به #شهادت خود مطمئن بود، زمانی که به زیارت کربلا و مکه رفتیم، خواستم #لباس آخرت (کفن) بگیرم، گفت: «من نیازی ندارم؛ شما اگر می‌خواهید برای خودتان تهیه کنید.»به #شهادت خود یقین داشتند😭
🍃🍃
وقتی جنگ در #سوریه پیش آمد دلم لرزید، مطمئن بودم که #حسین تاب نمی‌آورد. اولین اعزام او ۱۶ بهمن ۹۴ بود و فروردین سال ۹۵ برگشت.
🍃🍃
۲۹ اردیبهشت ۹۵ برای بار #دوم عازم سوریه شد و بعد از #۲۵ روز مبارزه با تکفیری‌های داعش به فیض #شهادت رسیدند😭
🍃🍃
دفعه آخر بهشون گفتم؛ دیگر شانه‌هایم تحمل سختی‌ها را ندارد، هنوز جمله‌ای که داشتم می‌گفتم کامل نشده بود، که به من نگاه کرد و گفت: «این حرف‌ها به شما نمیاد، چه طور می‌تونی این مطالب را بگی😭
🍃🍃
۵۰#روز آخری که حسین آقا در کنار ما بود، #اخلاق، #رفتار، #بی‌قراری‌ها و حتی #صحبت‌هایش با همیشه تفاوت بسیاری کرده بود.
🍃🍃
می‌گفت: «فرزندانمان بزرگ شده‌اند و مشکلات از این به بعد خیلی کمتراست.» این‌چنین مرا قانع می‌کرد.
دفعه آخر همه حرف‌هایش رنگ وصیت داشت😭
🍃🍃