مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤

#دوم
Channel
Logo of the Telegram channel مدافعان حضرت زینب سلام الله علیها🖤🖤🖤
@modafehanzynabPromote
256
subscribers
26.2K
photos
7.73K
videos
836
links
وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید وقتی که طفل کوچکتان باب حاجت است پس گردش زمین و زمان کار #زینب است جهت تبادل باادمین کانال هماهنگ کنید @Kkjhyygf کپی حلال باذکرصلوات 🌱
بنـــــامـ خدایی ڪہ اهلبیٺش را افرید
رمان #من_غلامـ_ادب_عبـاســـمـ
قسمت #دوم


دوست نداشت حتی..
کسی از پشت ایفون.. #صدای مادر و خواهرش را بشنود..
گاهی عاطفه جوابش را میداد..
بحث میکردند.اما در اخر #تسلیم خواسته عباس میشدند..چرا که باید حرفش به کرسی مینشست..


ساعت ۴ عصربود..
آماده میشد که به مغازه رود... مغازه پدرش حسین اقا.. ک لباس مردانه بود.. گرچه زیاد بزرگ نبود.. ولی خداروشکر رزق شان #برکت داشت..

حسین اقا خیلی دقت می‌کرد..
که #حقیقت را.. به مشتری هایش بگوید.. تا راضی باشند...
اما برعکس.. عباس مدام سعی میکرد اجناس مغازه را.. زودتر بفروشد.. و زیاد به #رضایت مشتری کاری نداشت..

کم کم غروب میشد..
حسین اقا و پسرش.. همان گوشه مغازه.. سجاده را پهن کردند..


حسین اقا_ عباس بابا در رو ببند!

عباس در را بست..
و به سمت پدر رفت..حسین اقا اذان و اقامه میخواند..

#سریعتر از پدر نمازش را خواند..
سجاده اش را برداشت... هنوز در را کامل باز نکرده بود.. که خانم و اقایی وارد مغازه شدند..


چند لباس روی پیشخوان.. پهن کرده بود تا مشتری بپسندد..

مشتری خانم_ برای یه پیرمرد میخوام!

عباس_ اینم خوبه خانم، مارکش بهترینه

مشتری اقا_ ولی پدر من از این رنگ اصلا نمیپوشه

مشتری خانم.. حرف همسرش را تایید کرد... و دراخر با نارضایتی.. از مغازه بیرون رفتند.

حسین اقا_ چرا رنگ تیره تر رو ک پشت سرت بود.. نیاوردی براشون؟

عباس_مدت زیادیه..این چن تا پیرهن رو دستمون مونده

حسین اقا_دلیل خوبی نیست

عباس_نظر من اینه

_عباس بابا نظرت اشتباهه...! #رضایت مشتری حرف اول میزنه نه #فروش جنس های مغازه

_حرفتون قبول ندارم


هر بار باهم بحث می‌کردند..
حسین اقا میخواست.. به او بفهماند ک کارش اشتباه است.. اما عباس زیر بار نمیرفت..


ساعت از ١٠ گذشته بود...



ادامه دارد...

#ڪپـے_فقط_باذکرنام_نویسـندہ

اثــرے از؛بانو خادم کوی یار
روضه
@majnon_alhoseyn
روضه روز #دوم

اگه اشکی ریخت کسی التماس دعا😔💔
#روضه_احساسی
#مجنون‌الحسین
📲
  ‌────══────
حسین:
#شهید بار اول دو ماه سوریه بود و بعد از مدت کوتاهی با شنیدن خبر #شهادت  دو تن از همرزمانش به ویژه #شهید سید مسافر که سابقه دوستی صمیمانه ای با وی داشت نتوانست ماندن را طاقت بیاورد و مجدد عازم سوریه شد.😭
🍃🍃

#شهادت برای #شهید مشیعت الهی بود که در دومین اعزامش به سوریه اتفاق افتاد چرا که  آنقدر آماده #شهادت شده بود که خودش از قبل؛ #محل تدفینش را به همسرش نشان داده بود.😭
🍃🍃

عضو بسیج مسجد صاحب الزمان روستای درگاه بود و از بچگی در همان محله بزرگ شده بود،حسین با بچه های مسجد ابوذر کرد محله در ارتباط بود و #فعالیت های فرهنگی بسیاری در این مسجد انجام می دادند.

در سن #14 سالگی درست در عنفوان نوجوانی در #جبهه های دفاع مقدس حضور داشته و در #عملیات های زیادی به عنوان #تخریب چی شرکت کرده بود و بعد از آن نیز به عنوان #خادم بسیج مسجد محل خدمت می کرد.
🍃🍃
طوری که حتی در #8 سالی که برای انجام #مأموریت کاری ساکن تهران بود و چه بعد از ساکن شدن در رشت لحظه ای از خادمی و فعالیت در بسیج دست نکشید.
🍃🍃

چون #شهید برادر خانمم  هستند، رابطه ای بسیار دوستانه با هم داشتیم ،#حضور در سوریه را به علت مسایل سیاسی و اجتماعی مملکت یک #ضرورت فرض می کردند.
🍃🍃
حضور در جنگ با دشمنان سوریه رو واجب می دانستند و می گفتند :که حالا فرصت #جهاد پیش آماده  است چرا از آن استفاده نکنیم.😔
🍃🍃

به روایت از همسر شهید:
همسرم ۲۰ سال با #خاطرات دفاع مقدس
زندگی کرد😔 تمام سال‌هایی که بعد از #دفاع مقدس زندگی کرد، با #یادآوری خاطرات آن روزها روزگار گذراند.😔
🍃🍃
هر وقت #هفته دفاع مقدس می‌شد، حالات چهره و روحیه‌اش تغییر می‌کرد، گویا در #دوران دفاع مقدس است، همان‌گونه #عاشق و #شیدا و #بی‌قرار روزهای جنگ و به‌ویژه #همرزمان شهید خود می‌شد😭
🍃🍃
با دیدن #صحنه‌های مقاومت و نبرد در سوریه، #بی‌قرار به یاد دوران دفاع مقدس می‌افتاد، تمام #فیلم‌های دفاع مقدس را می‌دیدند.
🍃🍃
طوری‌که انگار اولین‌بار است که این صحنه‌ها را می‌بیند و اشک می‌ریختند😭. در انتظار #شهادت و از دوری همرزمان خود می‌سوخت و خود را جامانده از #غافله شهدا می‌دانست😭
🍃🍃

همسرم به #شهادت خود مطمئن بود، زمانی که به زیارت کربلا و مکه رفتیم، خواستم #لباس آخرت (کفن) بگیرم، گفت: «من نیازی ندارم؛ شما اگر می‌خواهید برای خودتان تهیه کنید.»به #شهادت خود یقین داشتند😭
🍃🍃
وقتی جنگ در #سوریه پیش آمد دلم لرزید، مطمئن بودم که #حسین تاب نمی‌آورد. اولین اعزام او ۱۶ بهمن ۹۴ بود و فروردین سال ۹۵ برگشت.
🍃🍃
۲۹ اردیبهشت ۹۵ برای بار #دوم عازم سوریه شد و بعد از #۲۵ روز مبارزه با تکفیری‌های داعش به فیض #شهادت رسیدند😭
🍃🍃
دفعه آخر بهشون گفتم؛ دیگر شانه‌هایم تحمل سختی‌ها را ندارد، هنوز جمله‌ای که داشتم می‌گفتم کامل نشده بود، که به من نگاه کرد و گفت: «این حرف‌ها به شما نمیاد، چه طور می‌تونی این مطالب را بگی😭
🍃🍃
۵۰#روز آخری که حسین آقا در کنار ما بود، #اخلاق، #رفتار، #بی‌قراری‌ها و حتی #صحبت‌هایش با همیشه تفاوت بسیاری کرده بود.
🍃🍃
می‌گفت: «فرزندانمان بزرگ شده‌اند و مشکلات از این به بعد خیلی کمتراست.» این‌چنین مرا قانع می‌کرد.
دفعه آخر همه حرف‌هایش رنگ وصیت داشت😭
🍃🍃
وعده ما؛
#دوم_اسفند
#انتخابات_مجلس 🗳🇮🇷

پیشنهاد تصویر پروفایل ☝️

#انتخاب_قوی #مجلس_قوی #ایران_قوی #بصیرت
اقا: مَهدیِ فاطمه،
اِی سَیدِ صاحبْ حَسَنات🍃🌹
هَدیه ای برتو نداریم ،
به غیرازصَلَوات ...

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُمْ وَ فَرَجَنا بِهِمْ

#پایان_‌بخش_‌اول_صلوات= یک میلیون صلوات
#پایان_بخش_دوم_صلوات =یک میلیون صلوات
#پایان_بخش_سوم_صلوات=یک میلیون صلوات
#پایان_بخش_چهارم_صلوات= یک ملیون صلوات
#پایان_بخش_پنجم_صلوات=یک ملیون صلوات

شروع بخش #ششم
تعداد صلوات بخش #ششم ، دوره‌ ی #دوم تا الان 😍 ۶۹/‌۰۲۹ 😍

هر دوره صد هزار صلوات است
و هر بخش یک ملیون صلوات

اربابم #مـهدے_عج ، نمیگویم نگاه مان کنید چون سال هاست نگاه مان میکنید😊 بلکه میگویم نگاهتان را از ما برندارید که به ویرانه ای تبدیل میشویم😔
تمام صلواتها به نیت سلامتی و ظهور شماست
یا صاحِبَ الـقَـ❤️ـلـبِ ‍ ‍وَ الـزَّمــان