[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]

Channel
Logo of the Telegram channel [دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
@isliePromote
19.52K
subscribers
️انسان هر اندازه کمتر از حقایق آگاهی داشته باشد، بیشتر پذیرای خرافات خواهد بود! دروغ‌ها و خرافاتِ اسلام: https://t.center/Islie_Group گروه سیاسی: https://t.center/joinchat/GKIeuzu7ZRbM56GRGidicg Channels: @KHOD2 | @KTYAB | @Womens_Mag | @ARKIV
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ژن خودخواه
.
با توضیحات #ریچارد_داوکینز، زیست‌شناس فرگشتی

Credit: Big Think YouTube Channel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سوءتفاهم در مورد #فرگشت

توضیحات #ریچارد_داوکینز
.
#جهش_ژنتیکی یک تغییر تصادفی در #ژن است. از این نظر تصادفی است که به سمت پیشرفت و بهبودی خاصی انجام نمی‌شود.
چیزی که به سمت اصلاح و پیشرفت انجام می‌شود #انتخاب_طبیعی است. انتخاب طبیعی بعد از جهش ژنتیکی وارد کار می‌شود و از تغییرات و خطاهای تصادفی (حاصل از جهش ژنتیکی)، آنهایی را انتخاب میکند که می‌توانند باعث بهبودی و پیشرفت شوند.
به همین دلیل است که پلنگ‌ها اینقدر خوب شکار می‌کنند و آهوها اینقدر خوب از دست پلنگ‌ها فرار می‌کنند و زنبورها اینقدر در پیدا کردن گرده گل‌ها و شهد آنها خوب عمل میکنند.
📌براهین وجودیِ آنسلم و والت دیزنی!

◾️این براهین بیان‌ می‌دارند:

- مقدمه ۱ (از برهان آنسلم): خدا موجودی است که کامل‌تر از او نمی‌توان تصور کرد.
-- مقدمه ۱ (از برهان والت دیزنی): حدا یکی از شخصیتهای دیزنی است که کامل‌تر از او نمی‌توان تصور کرد.

سایر مقدمات مشترک اند:

- مقدمه ۲: اگر فرض کنیم که خدا (حدا) در خارج وجود نداشته باشد، یعنی فقط در ذهن انسان موجود است.

- مقدمه ۳: موجودی (شخصیتی) که فقط در ذهن وجود دارد، نسبت به موجودی (شخصیتی) که هم در ذهن است و هم در خارج، ناقص‌تر است.

- مقدمه ۴: بنابراین اگر خدا (حدا) در خارج موجود نباشد، یعنی خدا (حدا) کامل‌ترین موجودی (شخصیتی) که قابل تصور است نیست و از او کامل‌تر نیز می‌توان تصور کرد.

- بنابراین، خدا (حدا) باید در خارج از ذهن ما موجود باشد، وگرنه خلاف تعریف ما خواهد بود. در برهان آنسلم کمال موجودات، و در برهان والت دیزنی کمال شخصیتهای کارتونی منظور برهان است. عجله نکنید به شخصیتهای شاهنامه و هزار و یک شب و شازده کوچولو هم خواهیم رسید؛ شما هم اگر در کارتونها و رمانها و قصه‌ها شخصیت مورد علاقه‌ای دارید کافی است کامنت بگذارید تا در اسرع وقت وجود خارجیش را برایتان اثبات کنیم (با کمترین هزینه و بیشترین آبروریزی).
@islie
📌پزشک یا سرباز؟!

▫️امروز - یکم شهریورماه - به یمن تولد ابن سینای طبیب، مقام پزشک و علوم پزشکی را گرامی می‌داریم. آمد ابن سینای طبیب چون ابن سینا فقط طبیب نبود، امروزه آراء و آثاری که در علم منطق دارد بسی وزین‌تر و گران‌تر از آنهایی است که در طب سنتی دارد؛ اما به هر حال در این روز ما از ایشان از آن رو که پزشک است، یاد می‌کنیم.

▫️در جهان سنت - یعنی قبل از مدرنیته و در قرون وسطی و حتی اسبق از آن - انسان با طبیعت بطور دائم در نزاع بوده و از آن می‌گریخته است، و چون طبیعت بنحو کامل بر او محیط بود، در خارج از ذهن هیچ مفری نداشت لذا بدون اینکه بخواهد یا بداند به درون ذهن خودش فرار، و درون‌گرایی می‌کرد. در ذهنش به موجودی متعالی پناه می‌برد که نه تنها رقیب قدر طبیعت، بلکه خالق آن بود. طبیعت زبان نمی‌فهمید اما خالقش چرا. می‌شد با خالق معامله کرد و امان گرفت. معامله این بود: ایمان بیاور و امان بستان. کلمه ایمان هم از ریشه «أمن» گرفته شده و عبارت است از: «خود یا دیگری را در امنیت و آرامش قرار دادن». مؤمِن هم اسم فاعل از ایمان است. در این دوران انسان نجات خود را در معامله و بده و بستان با خدا و انبیاء و ائمه و نمایندگانش می‌دید. برترینِ مقامها و پایگاه‌ها از آن خاخامها و کشیشها و آخوندها بود و علوم دینی هم در آن صدر جداول می‌درخشیدند. این زرهی بسیار قوی و نیرومند بود؛ انسان را از چنگ و دندان طبیعت وحشی و نفهم نجات نمی‌داد اما چنان فریبش می‌داد که گمان می‌کرد به مکان و مقری بسیار امن رسیده و نجات یافته است. این زره محافظ و این پناهگاه خودش به هیولایی عظیم و ترسناک مبدل شد که در کنار هیولای قبلی بی‌رحمانه به جان و معنای انسانها افتاد. این انسان کودک بی‌پناهی بود که با ظهور مدرنیته بسی به بلوغ نزدیک شد. در روزگار مدرن، انسان هنوز با طبیعت در نزاع است اما دیگر از آن به درون خود فرار نمی‌کند و هیولای درونی نمی‌آفریند. انسان مدرن به مدد فلسفه و فیزیک مدرن با هیولای بیرونی و هیولای درونیِ خود رویارو می‌شود، می‌جنگد و آنها را شکست می‌دهد. در جهان جدید برترینِ مقامها به دانشمندان علوم تجربی واگذار شده است و اکنون این علوم تجربی اند که در صدر نشسته اند. غایت قصوای جوانان سنتی ازدواج و تولید مثل و باقیات صالحات و تشبه به انبیاء و اولیاء خدا بود، یعنی همان معامله با خالق طبیعت وحشی. اما آرزو و آرمان جوانان جدید تحصیل در علوم پزشکی، داروسازی و مهندسی، و خریدن ماشین و سلاح و خلاصه مبارزه با و غلبه بر طبیعت متخاصم است؛ مبارزه‌ای بلاواسطه نیروهای ماورائی و غیر مادی. هیولای طبیعت در اشکال متعدد و متنوعی بر انسان تجلی و ظهور می‌کند. یکی از تجلیات و مظاهر سخت آن، بیماری است. در اینجا پزشکان سربازان خط مقدم جنگ با طبیعت اند. خیلی بیش از آن که تصور می‌کنیم پشتمان گرم است به پزشکان مدرن و نمی‌دانیم. چه بدانیم چه ندانیم چه بخواهیم چه نخواهیم در این جهان مدرن زندگیِ ما از صدر تا ذیل و من المهد الی اللحد (از گهواره تا گور) ابتناء و اتکاء دارد بر علوم مدرن و عالمان آنها؛ فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، اقتصاد و سیاست.

▫️این علوم سلاح و سپر انسان مدرن اند در جنگ با طبیعت، سلاح و سپری که جایگزین «کودک‌بودن» شده است. پونه مقیمی در «تکه‌هایی از یک کل منسجم» آورده است: «کودک‌بودن زمانی که کودک هستیم شبیه یک زره محافظ عمل می‌کند. این زره آرام‌آرام ما را با دنیای واقعی آشنا می‌کند، دنیایی که خیلی دلپذیر و ارضاءکننده برای یک کودک نیست. پس وقتی بزرگتر می‌شویم و آماده دیدن دنیای واقعی، این زره را باید از تن درآوریم... زرهی که قبل‌ترها به ما کمک می‌کرد تا با دردهایی روبه‌رو شویم و با دنیای واقعی کنار بیاییم، حالا خود درد دیگری شده است. زرهی تنگ، کوچک و غیر منطقی که لحظه‌ای نمی‌تواند بدون آسیب به ما در کنارمان باقی بماند. ماندن در نقش کودک همیشه ما را ناامید می‌کند، خشم‌هایمان بصورت غیر منطقی زیادتر می‌شوند چون در دنیای واقعی اتفاقاتی میوفتند که کودک نمی‌تواند درکشان کند در نتیجه عصبانی و کلافه می‌شود... برای یک بزرگسال مدتهاست که نجات‌دهنده در گور خفته، بهتر است اجازه دهیم فعلاً خفته باشد تا برویم و بدون رؤیا و توهم دنیا را کشف کنیم».

👩‍⚕💊روز پزشک را به همه پزشکان و انسانهای مدرن تبریک عرض می‌کنیم.
@islie
📌حقوق طبیعیِ بشر!

- در دنیای غرب، از قرن هفدهم به بعد، پا به پای نهضتهای علمی و فلسفی‌، نهضتی در زمینه مسائل اجتماعی و به نام «حقوق بشر» صورت گرفت. نویسندگان و متفکران قرن هفدهم و هجدهم افکار خویش را درباره حقوق طبیعی‌ و فطری و غیر قابل سلب بشر با پشتکار قابل تحسینی در میان مردم پخش‌ کردند. ژان ژاک روسو و ولتر و منتسکیو از این گروه نویسندگان و متفکران اند. این گروه حق عظیمی بر جامعه بشریت دارند، شاید بتوان ادعاء کرد که حق اینها بر جامعه بشریت از حق مکتشفان‌ و مخترعان بزرگ کمتر نیست.
مرتضی مطهری

ویلیام جیمز نقل به معنا می‌گوید که بسیاری از اوقات در باب هر مدعا ما باید نظر خود را از همه استدلالات و معادلات و نظریات و نشریات آن قطع کنیم و به ثمرات و آثار و نتایجش بدوزیم؛ چون وضع و رنگ میوه‌ها و ثمرات خبر می‌دهد از سِر ریشه‌ها و اصول. به وجدان و تجربه و تاریخ رجوع کنید، آنچه انبیاء کاشته اند را مقایسه کنید با آنچه فلاسفه و علماء قرون هفدهم و هجدهم کاشته اند. من ساکتم، خودتان اول انصاف بدهید و بعد بگویید. به من و بقیه هم نه، به خودتان بگویید. کی‌ها چی کاشتند و چی داشتند و ما چی‌ها برداشتیم. دیگر باید چقدر خون بریزد، چند عمر دیگر بسوزد، تا رابطه علی و معلولی بین آن کاشته‌ها و این داشته‌ها بر ما معلوم شود؟ کِی می‌فهمیم که سمیت و فساد تکراری و دائمیِ این میوه‌ها اتفاقی نیست؟ نیوتن فهمید سقوط میوه‌ها علت دارد، تعلیل کرد و جهان را تغییر داد. در عالم فیزیک و ماده همین که یک نفر از ما چیزی را متوجه بشود برای تغییر جهان کافی است. گوشی و ماشین شما کارش را می‌کند چه شما بدانید و چه ندانید. اما عالم انسان و معنا اینطور نیست. در این عوالم دانستن یک نفر برای تغییر جهان کافی نیست. ما همه باید بدانیم، همه باید بخوانیم. ذهن و روان و اخلاق شما گوشی و ماشین نیستند که چه شما بدانید و چه ندانید کارشان را بکنند، نه اگر می‌خواهید کار کنند و درست کار کنند، باید بدانید. جامعه هم چیزی نیست بجز یک‌یک اعضاء و افرادش، پس همه باید بدانیم، هر عضو باید بداند.
@islie
📌دوباره زنان!

- از آن زمانهای قدیم (یکی بود، یکی نبود) که مشرکان کاوکاو می‌کرده اند و الله هم حوصله وافری داشته و با آنها کل‌کل می کرده، داستانهای بامزه‌ای به یادگار مانده است. خیلی از شما نخوانده اید پس برایتان نقل می‌کنم. این مشرکان چیزهایی می‌گفتند و الله قصه ما را سخت آشفته و پریشان و حالش را بکلی دگرگون می‌کردند. البته ذهنتان جاهای دور نرود، هیچ‌وقت حرف از عقلانیت و استدلال‌گرایی و اخلاق و حقوق و این مزخرفات - بقول آن نیچه دیوانه - انسانی زیاده انسانی نبود؛ جرها و بحثهایی می‌کرده اند بسی عمیق‌تر و وزین‌تر. برای نمونه جایی این مشرکان فرزندانی را به الله نسبت می‌دادند از جنس مقدس «زن»؛ شاید فکر می‌کنید الله مثل آن دکارت عقلش کم بود که بیاید و قبل از هر چیز «زاییدن» را متمایز و واضح کند و بعد استدلالاتی بیاورد که چرا نمی‌شود گفت کمال مطلق هم گاهی می‌زاید و امتناع فلان دارد و استحاله بهمان، نه الله این قارت و قورتها و شارت و شورتها و هارت و هورتهای بی‌قدر و قیمت را بر عهده فلاسفه و آن پاهای چوبین و بی‌تمکینشان نهاد و ناظر به صنعت ایجازاللفظ و اشباع المعنی چنان کشیده‌ای بر صورت مشرکان زد که سرخیِ آن تا همین امروز بر گونه‌های ما باقی مانده است (البته سرخیِ ناشی از شرم). حال که شما را به نهایت اشتیاق رسانده ام، جواب پرعمق الله قصه را می‌آورم.

۱

۲

۳

❗️دختران فرزند من اند؟!! همانها که در زیورآلات لول می‌خورند و عرضه یک استدلال‌کردن و دلیل‌آوردن هم ندارند؟!! (۱۸ زخرف).

- بله! انتظار چه چیزی را داشتید؟ خب پاسخ الهی و حکیمانه بود، فوراً باز با آن عقول گنجشکی غرغر و لندلند را شروع نکنید. پذیرشش سخت نیست الا برای کسانی که به فرهنگ منحوس مدرنیته علاقه دارند و فریب وسوسه‌های شیطان لعین را خورده و مقام زن را خیلی بیش از اندازه بالا کشیده اند! نه هر چه لعنت خداست نثار شیطان و پیروانش کنید و زن را دوباره به جایگاه شایسته‌اش که همین زیرمیرهاست برگردانید. البته این وسط مفسران هم کم نگذاشته اند و توجیهات و تفسیراتی آورده اند و - بقول منتسب به ابن سینا - یک غلط را هزار و یک غلط کرده اند. مثلاً علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌گوید: «اين دو صفت كه براى زنان آورده، براى اين است كه زن بالطبع داراى عاطفه و شفقت بيشترى و تعقل ضعيف‌ترى از مرد است، و به عكس مرد بالطبع داراى عواطف كمترى و تعقل بيشترى است. و از روشن‌ترين مظاهر قوت عاطفه زن علاقه شديدى است كه به زينت و زيور دارد و 👈 از تقرير حجت و دليل كه اساسش قوه عاقله است ضعيف است».

- یا مثلاً در تفسیر اثنی عشری آمده است که: «آيا مى‌گردانيد و فرا مى‌گيريد براى خدا كسى را كه نشو و نما نمايد و بزرگ شود در پيرايه، يعنى به زيب و زينت و ناز و نعمت پرورش يافته باشد، وَ هُوَ فِي الْخِصامِ‌: و او در وقت مخاصمه و مجادله و سخن ورى، غَيْرُ مُبِينٍ‌: آشكار كننده حجت نباشد، يعنى در وقت محاجه تقرير حجت نتواند كرد بلكه به جهت نقصان عقل و ضعف رأى، تقرير حجت بر خود كند نه بر غير... آيه شريفه نكته‌اى را تذكر فرمايد به اينكه: زنى كه در ناز و نعمت و زيب و زينت تربيت يافته، با اين وصف در مقام اقامه حجت عاجز و ناتوان است، زيرا اثبات برهان در مقام مجادله و مخاصمه منوط به كمال عقل است، و زنان داراى نقصان عقل و ايمانند، چنانچه حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمايد: «انّ النّساء نواقص الأيمان و نواقص الحظوظ و نواقص العقول».

- زین پس به محض اینکه بفهمم کسی که در گروه از خدا و دین و اینها دفاع می‌کند، زن است، اول یک لیچار قرآنی برایش قالب می‌زنم و بعد او را درجا اخراج می‌کنم به دلیل عدم قدرت کافی بر اثبات مقصود خود به هنگام مناظره و مخاصمه. باورتان شد؟ شوخی می‌کنم! من در ایمان به الله این قصه‌ها توفیقی نیافته ام.
@islie
📌توضیح واضحات!

- مادری را فرض کنید که پسرش را اعدام کرده اما به هر دلیلی به او گفته اند که پسرش زنده و به ۴۰سال حبس محکوم شده و ممنوع الملاقات است. این مادر روزی ۳وعده غذاء و ماهی چند دست لباس برای پسرش می‌برد و به دربان زندان تحویل می‌دهد. تمام ارزش و هدف زندگیِ این زن در این ۴۰سال می‌شود ملاقات دوباره پسرش در روزی نامعلوم. اگر این زن روزی بفهمد که پسرش خیلی وقت پیش معدوم شده است، در یک لحظه به پوچیِ عمیقی می‌رسد و اندر زمان خودکشی می‌کند. این فریب است که زن را زنده نگه می‌دارد. فریب گاهی چنین قدرتی دارد اما آیا می‌شود گفت که دیگر اسمش فریب نیست و حقیقت است؟ هرگز نمی‌شود چنین گفت. فریب هر چقدر هم که به ما امید و معنا و شادی و رضایت بدهد هنوز فریب است و حقیقت نیست. مطلوب بود اگر می‌شد به لحاظ منطقی از کارکرد و معنابخشی این فریب به صدقش رسید و از این طریق حقیقتش را اثبات کرد؛ اما هرگز چنین نیست و این خودش فریب دومی است، فریب مرکب!

- هرگز نمی‌پذیریم که زندگی بدون ادیان پوچ است اما اگر پوچ هم باشد ما این پوچی و بالاتر از آن، مرگ را، به خوردن این فریب تلخ تاریخی ترجیح می‌دهیم. اگر می‌گویید که فریب نیست باید این ادعاء را بطریق منطقی اثبات کنید. پوچیِ زندگیِ بدون دین هرگز حقیقت و صدق دین را اثبات نمی‌کند.

- من شک ندارم که پسرم زنده است! اگر پسرم را کشته باشند دیگر چرا زنده بمانم؟ زندگی مسخره و پوچ می‌شود و دیگر به این همه رنج و سختی نمی‌ارزد. من برای زندگی هیچ معنایی جز ملاقات پسرم پیدا نکرده ام، اگر او معدوم باشد حتی یک لحظه هم نمی‌توانم این زندگی را تحمل کنم. آنقدر در این معنا غرق شده و به آن خو گرفته ام که حتی نمی‌توانم زندگیِ بدون آن را تصور کنم. من شک ندارم که پسرم زنده است و روزی او را دوباره خواهم دید.
@islie
ارزش زندگی
مصطفی ملکیان
آیا برای معناداری و ارزشمندیِ زندگی، باید به زندگیِ پس از مرگ، یا زندگیِ بی‌نهایت و ابدی، اعتقاد داشت؟
@islie
[دُروغها وَ خُرافاتِ اِسلام]
📌فرق میان عقاید دینی و عقاید غیر دینی! #بخش_اول هر انسانی بطور معمول در ذهنش به میلیاردها گزاره عقیده و باور دارد، یا طوری زندگی می‌کند که گویی این گزاره‌ها صادق اند؛ این انسان آیا می‌تواند تمام این گزاره‌ها را اثبات کند؟ به سود هر کدام از آنها چند استدلال…
📌فرق میان عقاید دینی و عقاید غیر دینی! #بخش_دوم

اگر خدایی وجود داشته و برای انسانها پیامی فرستاده باشد، انسانها باید به پیامش توجه و عمل کنند و نباید از احکامش سرپیچی کنند. اما چرا؟

فقط به این دلیل که این خدا علی الفرض و بطور مطلق، دانا، توانا، خیرخواه و عادل است؛ چون چنین است هر چه بفرستد عین حقیقت و مصلحت و حکمت است بطوری که از آن بالاتر نداریم. به این دلیل است که امر الهی مطاع و اجراء احکامش اوجب از هر واجبی است و حتی «لایسأل عما یفعل».

❗️اما اگر خدا فقط یکی از آن صفات را نداشته باشد، این دلیل بطور کامل باطل می‌شود. اگر بطور یقینی اثبات نتوان کرد که خدا آن صفات را دارد، دیگر اجراء احکام منتسب به او، واجب که نیست، جایز هم نخواهد بود. وقتی که عدل یا خیرخواهیِ مطلق خدا مشکَک باشد این احتمال وجود دارد که خدا گاهی شرارت و شیطنت و ظلم هم می‌کند. اگر در علمش شکی باشد، وجود خطاء و اشتباه در پیامش محتمل است. شاید خیر ما را بخواهد اما در محاسبه‌اش دچار جهل و خطاء شود؛ شاید شما در حسن نیت مادربزرگ خود هیچ شکی نداشته باشید اما چون در علمش شک دارید به راهی که نشان می‌دهد نخواهید رفت. اگر در قادریت مطلق خدا هم شک رخنه کند، محتملات فراوان دیگری وارد استدلال می‌شود و آن را باطل می‌کند.

❗️لطفاً به این توجه کنید که اگر علم و قدرت و خیرخواهی و عدل خدا بسیار بسیار بیشتر از انسانها باشد هم، فرقی نمی‌کند. برای استدلال ما، خدا این صفات را باید فقط بنحو لایتناهی و مطلق داشته باشد وگرنه هر چه از علم و عدل و قدرت که داشته باشد هنوز یک موجود محدودی است و از هیچ موجود محدودی، شرارت، ظلم، جهل، خطاء و... بعید نیست. بین خدای بسیار بسیار دانا با خدای دانای مطلق، «بی‌نهایت» فرق است. پس چنانچه بنحو یقینی (آن هم یقین منطقی) وجود چنین خدایی اثبات نشود، سرپیچی از پیامهای منتسب به او، جایز و در مواردی حتی واجب است. لذا بقول اصولیون، قیاس بین این دو موضوع - یعنی گزاره‌های دینی و گزاره‌های غیر دینی - مع الفارق است.
@islie
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زندگی پس از مغز
.
با توضیحات #کریستوف_کخ، عصب‌شناس

Credit: Closer to truth YouTube Channel

منبع: تنیدگی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میل به خدا

گفتگوی ریچارد داوکینز و الکس اکانر

Credit: Alex O'Connor YouTube Channel

منبع: تنیدگی
📌فرق میان عقاید دینی و عقاید غیر دینی! #بخش_اول

هر انسانی بطور معمول در ذهنش به میلیاردها گزاره عقیده و باور دارد، یا طوری زندگی می‌کند که گویی این گزاره‌ها صادق اند؛ این انسان آیا می‌تواند تمام این گزاره‌ها را اثبات کند؟ به سود هر کدام از آنها چند استدلال می‌توان آورد؟ مثلاً چه کسی می‌تواند وجود جهان خارج را اثبات کند؟ اگر چنین وضعی بر ساحت عقیدتی بشر حاکم است، چرا عده‌ای بطور دائم برای عقاید و گزاره‌های دینی و مذهبی استدلال و اثبات می‌طلبند؟ چه اشکالی دارد اگر عقاید دینی هم نامدلل باشند؟

جواب:
- انسجام و سازگاریِ درونی، شرط لازم صدق یا پذیرش یک مدعاست. اگر شرط لازم نباشد، مشروط هم نخواهد بود. همه ادیان و مذاهب با هم ناسازگار اند، هر دین با خودش هم ناسازگار است. مثلاً بعضی آیات قرآن با سنت، یا حتی با سایر آیات ناسازگاری دارند. پس ادیان و مذاهب شرط لازم صدق یا پذیرش را ندارند.

- بعضی عقایدِ نامدلل و غیر دینی، به لحاظ فردی و اجتماعی بسیار سودمند و مفید اند؛ اما عقاید دینی و مذهبی نه تنها سودمند نیستند و کارکرد مثبتی ندارند، بلکه من حیث‌المجموع تأثیرشان منفی و آسیب‌زاست.

- نباید به هیچ گزاره‌ای عقیده داشت الا اینکه به سودش دلیل یا ادله کافی موجود باشد؛ اما می‌توان چنان زندگی کرد که گویی آن گزاره صادق است (یا کاذب است). فرض کنید ما هیچ دلیلی نداریم بر اینکه «پولها در گاوصندوق بدون علت از بین نمی‌روند»، در این صورت نباید به این گزاره عقیده پیدا کنیم اما می‌توانیم چنان زندگی کنیم که گویی پولها بی‌علت از بین نمی‌روند و بعد پولهای خود را پس‌انداز کنیم. اما آیا می‌توان به گزاره‌های غیر دینی عقیده نداشت؟ یا در مطابقتش با واقعیت تشکیک کرد؟ آیا می‌توان بدون اعتقاد به اصول و ارکان دین، مؤمن بود و ماند؟ کسی که اعتقادی به الله یا توحید یا نبوت یا معاد ندارد اما چنان زندگی می‌کند که گویی همه اینها واقعیت اند، مسلمان شناخته می‌شود؟ در دین اصل با اعمال جوانحی است و اعمال و احکام جوارحی فروع آن اند. اعمال جوارحی مهم اند ولی اعمال جوانحی بسیار اهم اند. عمل جوانحی آنست که منشأ آن روان و ذهن و قلب آدمی است؛ مانند نیت، عقیده، حب، بغض و... . لذا بقول اصولیون، قیاس بین این دو موضوع - یعنی گزاره‌های دینی و گزاره‌های غیر دینی - مع الفارق است.

@islie
▫️فرض کنید یک شیطان نیرومند میلیونها مغز را آفریده و در ظرف مخصوصی محبوس کرده است. این شیطان بطریق مرموزی به این مغزها پیام می‌فرستد و آنها را می‌فریبد. حافظه این مغزها کاذب است، ادراکات حسی، استدلالات، بدیهیات، ارزشها، وحی، نبوت، خدا، تاریخ، عرفان، دین و مذهب همه‌اش دروغ و فریب است. الهامات شیطان فریبکار است و واقعیت خارجی ندارد. از کجا که این مغزها ما نیستیم؟

شما یا باید ندانم‌گرا باشید یا باید بتوانید این فرض را رد کنید (بطریق فلسفی یا تجربی یا هر روش دیگری). دقت کنید که این چالش سناریوی فیلمهای علمی-تخیلی نیست! یک مسئله فلسفی-معرفت‌شناختی بسیار جدی است. نظر شما چیست؟
#پراگماتیسم
#اصالت_عمل
#ناآشکارگی_حقیقت
@islie
🔘 ادیان ابراهیمی درباره فلسطین چه میگویند؟

💢بر اساس سه دین، یهودیت، مسیحیت و اسلام؛ و دو کتاب تورات و انجیل خداوندشان سرزمین مقدس را به بنی اسرائیل داده است و این در میراث الهی طبق آیات قرآن است.

💢فقط هشت آیه از قرآن وجود دارد که درموردسرزمین مقدس صحبت می کند و همه آنها با کلماتی بسیار شبیه به کتاب تورات می گویند که الله در میراث الهی سرزمین مقدس را به بنی اسرائیل داده است.

💢 و چون آیاتی در قرآن وجود ندارد که با این هشت آیه منافات داشته باشد، محکّم و نامحسوس است مگر اینکه الله خیالی دهن باز کند و صراحتاً آنها را تغییر دهد.

💢جالب تر از آن، طبق این سه دین ابراهیمی ،خدا برای یهودیان یک وظیفه شرعی قرار داد که در این سرزمینی که خدا برای آنها مقدس ساخته است زندگی کنند

💢 تقریباً 2000 سال بین زمان موسی و زمان محمد فاصله بود، اگر خدای ادیان می‌خواست سرزمین مقدسی را که در میراث الهی به بنی اسرائیل داده بود پس بگیرد، در قرآن که برای مسلمانان آخرین وحی است، گفته می‌شد.

💢اما الله در قرآن فقط تأیید می‌کند که سرزمین مقدس را در میراث الهی به بیی اسرائیل بخشیده است

💢 اگر مسلمانان ادعا میکنند از قرآن پیروی میکنند باید بپذیرند که طبق دین خودشان آن سرزمین متعلق به بنی اسرائیل است.

💢بنابراین، این هشت آیه قرآن است که به مسلمانان دستور می دهد تا به بنی اسرائیل اجازه دهند در سرزمین مقدسی که الله به آنها داده است، زندگی کنند:

1️⃣ وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِيَاءَ وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا وَآتَاكُمْ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ.

ترجمه: به یاد آورید زمانی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من، نعمت خدا را بر خود یاد کنید، هنگامی که پیامبرانی را از میان شما برگزید و برای شما پادشاهان برانگیخت. خداوند آنچه را که به هیچ کس در جهان عطا کرده است به شما عطا کرده است».

▪️ آیه 20 سوره مائده

2️⃣ يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ.

ترجمه:«ای قوم من به سرزمین مقدسی که خداوند به شما دستور داده است نفوذ کنید و از عقب نشینی خودداری کنید که همه چیز را از دست می‌دهید».

▪️ آیه 21 سوره مائده

3️⃣ قَالُوا يَا مُوسَىٰ إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّىٰ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ.

ترجمه: پاسخ دادند: ای موسی قوم بسیار نیرومندی در این سرزمین زندگی می کند تا زمانی که این مردم نرفته اند ما در آن نفوذ نمی کنیم. اگر آنها رفتند ما وارد می‌شویم.»

▪️ آیه 22 سوره مائده

4️⃣ قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ

ترجمه: دو نفر از آنها که از خدا می ترسیدند و خداوند بر آنها نعمت داده بود، گفتند: از مرزهای این سرزمین بگذر و به محض اینکه در آنجا باشی پیروز می شوی. اگر مؤمن هستید به خدا توکل کنید»

▪️ آیه 23 سوره مائده

5️⃣ قَالُوا يَا مُوسَىٰ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا ۖ فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ.

ترجمه: گفتند: ای موسی تا زمانی که این قوم نرفته اند وارد این سرزمین نمی شویم. تو ای موسی و پروردگارت با این قوم جنگید و ما در اینجا منتظر خواهیم بود».

▪️ آیه 24 سوره مائده

6️⃣ قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي ۖ فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ.

ترجمه: موسی گفت: پروردگارا، من فقط بر خود و برادرم توان دارم، ما را از گمشدگانمان دور کن.

▪️ آیه 25 سوره مائده

7️⃣ قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ ۛ أَرْبَعِينَ سَنَةً ۛ يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ ۚ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ

ترجمه: «خداوند می فرماید: «سرزمین مقدس تا چهل سال بر آنها حرام است و در این مدت در بیابان سرگردان خواهند بود. برای اینگونه افراد گمشده خود را به زحمت نیندازید.

▪️ آیه 26 سوره مائده

8️⃣ وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا ۖ وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَىٰ عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا ۖ وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ.

ترجمه: «ما به مردم مظلوم میراث الهی دادیم، شرق و غرب سرزمینی را که برایشان مقدس کرده ایم. این گونه بود که وعده زیبای خداوند به بنی اسرائیل محقق شد.

▪️ آیه 137 سوره اعراف

🆔 @ISLIE
⚠️ حکومت اسلامی‌ای که برای دختران هیچ ارزشی قائل نیست و آنها را نصف انسان به حساب می‌آورد، بیجا می‌کند در تقویم رسمی‌اش «روز دختر» تعیین می‌کند!
🔴 دختران آزادهٔ ایران ترحم نمی‌خواهند، «آزادی و حق انتخاب» می‌خواهند و با انداختن اسلام، جمهوری اسلامی و روز دخترتان به زباله‌دان تاریخ، حقشان را به دست خواهند آورد.

#زن_زندگی_آزادی

@islie
Telegram Center
Telegram Center
Channel