View in Telegram
📌توضیح واضحات! - مادری را فرض کنید که پسرش را اعدام کرده اما به هر دلیلی به او گفته اند که پسرش زنده و به ۴۰سال حبس محکوم شده و ممنوع الملاقات است. این مادر روزی ۳وعده غذاء و ماهی چند دست لباس برای پسرش می‌برد و به دربان زندان تحویل می‌دهد. تمام ارزش و هدف زندگیِ این زن در این ۴۰سال می‌شود ملاقات دوباره پسرش در روزی نامعلوم. اگر این زن روزی بفهمد که پسرش خیلی وقت پیش معدوم شده است، در یک لحظه به پوچیِ عمیقی می‌رسد و اندر زمان خودکشی می‌کند. این فریب است که زن را زنده نگه می‌دارد. فریب گاهی چنین قدرتی دارد اما آیا می‌شود گفت که دیگر اسمش فریب نیست و حقیقت است؟ هرگز نمی‌شود چنین گفت. فریب هر چقدر هم که به ما امید و معنا و شادی و رضایت بدهد هنوز فریب است و حقیقت نیست. مطلوب بود اگر می‌شد به لحاظ منطقی از کارکرد و معنابخشی این فریب به صدقش رسید و از این طریق حقیقتش را اثبات کرد؛ اما هرگز چنین نیست و این خودش فریب دومی است، فریب مرکب! - هرگز نمی‌پذیریم که زندگی بدون ادیان پوچ است اما اگر پوچ هم باشد ما این پوچی و بالاتر از آن، مرگ را، به خوردن این فریب تلخ تاریخی ترجیح می‌دهیم. اگر می‌گویید که فریب نیست باید این ادعاء را بطریق منطقی اثبات کنید. پوچیِ زندگیِ بدون دین هرگز حقیقت و صدق دین را اثبات نمی‌کند. - من شک ندارم که پسرم زنده است! اگر پسرم را کشته باشند دیگر چرا زنده بمانم؟ زندگی مسخره و پوچ می‌شود و دیگر به این همه رنج و سختی نمی‌ارزد. من برای زندگی هیچ معنایی جز ملاقات پسرم پیدا نکرده ام، اگر او معدوم باشد حتی یک لحظه هم نمی‌توانم این زندگی را تحمل کنم. آنقدر در این معنا غرق شده و به آن خو گرفته ام که حتی نمی‌توانم زندگیِ بدون آن را تصور کنم. من شک ندارم که پسرم زنده است و روزی او را دوباره خواهم دید. @islie
Telegram Center
Telegram Center
Channel