📌حقوق طبیعیِ بشر!
- در دنیای غرب، از قرن هفدهم به بعد، پا به پای نهضتهای علمی و فلسفی، نهضتی در زمینه مسائل اجتماعی و به نام «حقوق بشر» صورت گرفت. نویسندگان و متفکران قرن هفدهم و هجدهم افکار خویش را درباره حقوق طبیعی و فطری و غیر قابل سلب بشر با پشتکار قابل تحسینی در میان مردم پخش کردند. ژان ژاک روسو و ولتر و منتسکیو از این گروه نویسندگان و متفکران اند. این گروه حق عظیمی بر جامعه بشریت دارند، شاید بتوان ادعاء کرد که حق اینها بر جامعه بشریت از حق مکتشفان و مخترعان بزرگ کمتر نیست.
✍ مرتضی مطهری
❕ویلیام جیمز نقل به معنا میگوید که بسیاری از اوقات در باب هر مدعا ما باید نظر خود را از همه استدلالات و معادلات و نظریات و نشریات آن قطع کنیم و به ثمرات و آثار و نتایجش بدوزیم؛ چون وضع و رنگ میوهها و ثمرات خبر میدهد از سِر ریشهها و اصول. به وجدان و تجربه و تاریخ رجوع کنید، آنچه انبیاء کاشته اند را مقایسه کنید با آنچه فلاسفه و علماء قرون هفدهم و هجدهم کاشته اند. من ساکتم، خودتان اول انصاف بدهید و بعد بگویید. به من و بقیه هم نه، به خودتان بگویید. کیها چی کاشتند و چی داشتند و ما چیها برداشتیم. دیگر باید چقدر خون بریزد، چند عمر دیگر بسوزد، تا رابطه علی و معلولی بین آن کاشتهها و این داشتهها بر ما معلوم شود؟ کِی میفهمیم که سمیت و فساد تکراری و دائمیِ این میوهها اتفاقی نیست؟ نیوتن فهمید سقوط میوهها علت دارد، تعلیل کرد و جهان را تغییر داد. در عالم فیزیک و ماده همین که یک نفر از ما چیزی را متوجه بشود برای تغییر جهان کافی است. گوشی و ماشین شما کارش را میکند چه شما بدانید و چه ندانید. اما عالم انسان و معنا اینطور نیست. در این عوالم دانستن یک نفر برای تغییر جهان کافی نیست. ما همه باید بدانیم، همه باید بخوانیم. ذهن و روان و اخلاق شما گوشی و ماشین نیستند که چه شما بدانید و چه ندانید کارشان را بکنند، نه اگر میخواهید کار کنند و درست کار کنند، باید بدانید. جامعه هم چیزی نیست بجز یکیک اعضاء و افرادش، پس همه باید بدانیم، هر عضو باید بداند.
@islie