View in Telegram
📌فرق میان عقاید دینی و عقاید غیر دینی! #بخش_اول هر انسانی بطور معمول در ذهنش به میلیاردها گزاره عقیده و باور دارد، یا طوری زندگی می‌کند که گویی این گزاره‌ها صادق اند؛ این انسان آیا می‌تواند تمام این گزاره‌ها را اثبات کند؟ به سود هر کدام از آنها چند استدلال می‌توان آورد؟ مثلاً چه کسی می‌تواند وجود جهان خارج را اثبات کند؟ اگر چنین وضعی بر ساحت عقیدتی بشر حاکم است، چرا عده‌ای بطور دائم برای عقاید و گزاره‌های دینی و مذهبی استدلال و اثبات می‌طلبند؟ چه اشکالی دارد اگر عقاید دینی هم نامدلل باشند؟ جواب: - انسجام و سازگاریِ درونی، شرط لازم صدق یا پذیرش یک مدعاست. اگر شرط لازم نباشد، مشروط هم نخواهد بود. همه ادیان و مذاهب با هم ناسازگار اند، هر دین با خودش هم ناسازگار است. مثلاً بعضی آیات قرآن با سنت، یا حتی با سایر آیات ناسازگاری دارند. پس ادیان و مذاهب شرط لازم صدق یا پذیرش را ندارند. - بعضی عقایدِ نامدلل و غیر دینی، به لحاظ فردی و اجتماعی بسیار سودمند و مفید اند؛ اما عقاید دینی و مذهبی نه تنها سودمند نیستند و کارکرد مثبتی ندارند، بلکه من حیث‌المجموع تأثیرشان منفی و آسیب‌زاست. - نباید به هیچ گزاره‌ای عقیده داشت الا اینکه به سودش دلیل یا ادله کافی موجود باشد؛ اما می‌توان چنان زندگی کرد که گویی آن گزاره صادق است (یا کاذب است). فرض کنید ما هیچ دلیلی نداریم بر اینکه «پولها در گاوصندوق بدون علت از بین نمی‌روند»، در این صورت نباید به این گزاره عقیده پیدا کنیم اما می‌توانیم چنان زندگی کنیم که گویی پولها بی‌علت از بین نمی‌روند و بعد پولهای خود را پس‌انداز کنیم. اما آیا می‌توان به گزاره‌های غیر دینی عقیده نداشت؟ یا در مطابقتش با واقعیت تشکیک کرد؟ آیا می‌توان بدون اعتقاد به اصول و ارکان دین، مؤمن بود و ماند؟ کسی که اعتقادی به الله یا توحید یا نبوت یا معاد ندارد اما چنان زندگی می‌کند که گویی همه اینها واقعیت اند، مسلمان شناخته می‌شود؟ در دین اصل با اعمال جوانحی است و اعمال و احکام جوارحی فروع آن اند. اعمال جوارحی مهم اند ولی اعمال جوانحی بسیار اهم اند. عمل جوانحی آنست که منشأ آن روان و ذهن و قلب آدمی است؛ مانند نیت، عقیده، حب، بغض و... . لذا بقول اصولیون، قیاس بین این دو موضوع - یعنی گزاره‌های دینی و گزاره‌های غیر دینی - مع الفارق است. @islie
Telegram Center
Telegram Center
Channel