💝مشاوره خانواده بهشتی 💝

#صدای
Channel
Logo of the Telegram channel 💝مشاوره خانواده بهشتی 💝
@hamsardarryPromote
4.44K
subscribers
14.8K
photos
1.25K
videos
9.94K
links
✨﷽✨ ✍آشنایی با مسائل زناشویی در اسلام ویژه متاهلین و مجردین ✍️هدف ما آرامش و ثبات زن وشوهرها در زندگی مشترک و انتخاب شایسته مجردهاست😊 💑 @hamsardarry ✍نوبت مشاوره *تبلیغات @hamsardarry #کپی_مطالب ‼️
🏴آجرک الله یاصاحب الزمان🏴

به شهادت رسیدن جمعی از شیعیان در منطقه پاراچنار پاکستان توسط گروه های تکفیری پاکستانی و افغانستانی تسلیت باد.

◾️تداوم نسل کشی شیعیان در منطقه پاراچنار و بایکوت خبری کشتار شیعیان در پاکستان...

یورش سهمگین سنی های تندرو پاکستانی و افغانستانی از چند جهت به منطقه شیعه نشین پاراچنار در غرب پاکستان از چهارشنبه هفته گذشته آغاز شده و تا امروز ادامه دارد. مسبب تشدید این خشونت‌ها واکنش منفعلانه نیروهای امنیتی و مسئولان انتظامی پاکستان برای جلوگیری از تحرکات عناصر تکفیری است.مدافعان شیعه پاراچنار با مشاهده سکوت دولت پاکستان در برابر این جنایات ، برای دفاع از شیعیان به میدان امدند؛ در این درگیری های خونین تاکنون ۳۵ شیعه شهید و دست کم ۱۶۶ نفر مجروح شده اند...

شیعیان پاراچنار در انتظار اقدامات بین المللی کشور های اسلامی برای جلوگیری از نسل کشی شیعیان در این منطقه هستند، این در حالیست که جامعه بین المللی در برابر این جنایات آشکارا سکوت کرده است...

#صدای_بی_صدایان_باشید

اللّهم عجل لولیک الفرج

https://t.me/joinchat/AAAAAE0_aRimvpZzFlkA6Q
❤️🍃❤️

نتیجه ی تحقیقات نشان داده

بیشتر زنان اغلب دو ویژگی مهم در انتخاب مردان دارند: 👇

🔻اول اینکه #صدای او چقدر #آرامبخش است

🔻 دوم اینکه چقدر #بوی_خوبی میدهد!


@hamsardarry 💕💕💕
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر
#قسمت_شصت_و_پنجم

یاد اتاق خانم فدایی زاده افتاد، احساس کرد تمام بدنش از عرق خیس شده، احساس چندش آوری داشت از تصور
وقتی شیدا که رو اونجور مغرور و از خود راضی پشت میز رئیس میدید و خودش که مثل یک کارمند مفلوک بدبخت
جلوش ایستاده بود. چقدر دلش میخواست همون لحظه برگه #استعفاشو پرت کنه تو صورت شیدا و بگه برو به درک
.... اما نمیشد، کاری که براش این همه زحمت کشیده بود رو نمی تونست به همین راحتی ول کنه و بره، اون هم حالا
که تلاشهای چندین سالش داشت جواب میداد، تازه اگر هم این کار رو میکرد، دیگه میخواست چه کاری پیدا کنه، از
چه راهی پول در بیاره، مگه به همین راحتی میتونست با همین #حقوق و #مزایایی که اینجا میگیره جای دیگه ای کار
پیدا کنه، پس باید چیکار میکرد، بین #درخواست_شیدا و #کارش کدوم رو باید #انتخاب میکرد؟ یک لحظه به ذهنش
اومد چی میشد که شیدا رو دوباره صیغه کنه، مگه خود شیدا اینجوری نمی خواست؟ مگه فاطمه بهش اجازه نداده بود
از راه حلال هر کاری که میخواست بکنه، مگه یک بار دیگه این کار رو نکرده بود، خوب این بارم روش، شیدا هم که
قول داده بود هیچ کس چیزی نفهمه، پس چه #مانعی میتونست وجود داشته باشه؟
توی همین #افکار بود که موبایلش زنگ زد، بی حوصله گوشی رو برداشت و گفت: بله.
#صدای_شاد و #پر_انرژی_فاطمه بود که از اون ور خط می اومد: #سلام_آقا، #خسته_نباشی. #کجایی؟ #دیر_کردی؟
-سلام، تو راهم دارم میام.
-زودتر بیا که #بدون_تو_ناهار_نمیچسبه، داری میای اگه سختت نیست، ماستم بخر.
-باشه، امر دیگه ای نیست؟
- #عرضی_نیست_قربان، تا اینجا میای #مراقب_خودت_باش
بعد هم #خیلی_شیرین_خندید و #خداحافظی_کرد.
با قطع شدن تلفن فاطمه چراغ هم سبز شد، سهیل با خودش #فکر کرد، #فاطمه_کجا و #شیدا_کجا، با #یادآوری_فاطمه
دلش یک جوری شد، حسی به اسم عذاب وجدان. چیزی که مطمئن بود این بود که از #شیدا_متنفره، چراشم
میدونست، #دختری که ۲حاضر بود به خاطر به دست آوردن #یک_مرد حتی #آبروی خودش رو بر باد بده چه جذابیتی
می تونه داشته باشه، #ذات_یک_زن #خواستن_نیست، #خواسته_شدنه و زنی که به #زور_بخواد #خواسته_بشه، #هیچ_جذابیتی
برای سهیل نداشت. اما الان موقعیتی نیست که بخواد با احساسش تصمیم بگیره، قرار نبود عاشق شیدا باشه، قرار بود
فقط ...
با خودش فکر کرد فقط چی؟ سهیل قراره چی باشه؟ یک غلام حلقه به گوش برای فرمایشات شیدا؟ قرار بود توی
زندگی شیدا چی باشه؟ همسرش؟!!! .... نه، قطعا اینو نمی خواست، اون فقط همسر یک نفر بود... زمانی شیدا رو به
خاطر یک هوس در آغوش گرفته بود، اما حالا هیچ دلیلی وجود نداشت، نه اون هوس، نه عشق ... اما منفعتش چی؟
به خاطر منفعتش می تونست همچین کاری کنه؟ یک بار به خاطر هوسش این کار رو کرد، حالا چرا به خاطر

ادامه دارد....


@hamsardarry 💕💕💕
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر
#قسمت_سی_چهارم

سهیل گفت: یک.... دو..... سه.... حرکت
یکهو سهیل و علی و ریحانه هر سه حمله کردند به سمت فاطمه و پرتش کردند روی مبل و صورتش رو با رژ لبهایی
که توی دستشون بود سرخ سرخ کردند، سهیل که دستای فاطمه رو گرفته بود و مدام داد میزد: زود باشید، دیگه
نمی تونم تحمل کنم، الانه که دستاش ول بشه، اون دو تا هم که روی شکم فاطمه نشسته بودند تند و تند روی
صورت فاطمه رو قرمز کردند و بعدشم هر سه تاییشون با هم فرار کردند.
فاطمه که گیج بود یکهو فهمید که این نقشه از قبل تعیین شده شون بود برای همین بلند شد و پارچ آبی که روی اپن
بود رو برداشت و با سرعت تمام نصفشو خالی کرد رو سر سهیل بقیشم می خواست خالی کنه رو سر علی و ریحانه
که در رفتند و همه آب ریخت روی #تلویزیون، #صدای_انفجار و بوی #سوختنی بلند شد و #یکهو کل #برق خونه رفت.
بچه ها که به #شدت ترسیده بودند #ساکت شده بودند.
فاطمه فوری رفت و #بغلشون کرد، تازه فهمید که چه گندی بالا آورده، #سهیل که چند لحظه داشت فکر میکرد، یکهو
چنان زد زیر #خنده که ناخود آگاه #خنده رو به لبهای ترسیده همسر و بچه هاش نشوند، بعدم گفت:
- #همسر_گرامی می خوای اذیت کنی مثل ما راههای #کم۴خرج رو انتخاب کن، الان باید بریم یک #تلویزیون_جدید
بخریم...
صدای #خنده اونا از درهای خونشون عبور میکرد و به گوش زنی میرسید که هر لحظه #حسادت توی وجودش
بیشتر و بیشتر #شعله میکشید، شاید اون زن فکر میکرد #عشق_عمیقی توی اون #خونه موج میزنه، اما نمی دونست که
اون #خنده_ها و #شادی_ها
نه به خاطر یک عشق
بلکه به خاطر #بردباری زنیه که با وجود تمام #ظرافتهای_وجودش مثل
یک #کوه_مقاوم و #استواره.
دو سالی از اون قضایا میگذشت، اونها از اون خونه کوچ کرده بودند و به محله جدیدی رفته بودند، فاطمه خیلی تلاش
کرد و با #زیرکی_خاص_خودش، کاری کرد که #دوستهای_سهیل خیلی زود #روابط_خانوادگیشونو قطع کردند، از طرفی تا
جایی که می تونست سعی کرد #بهترین_ها رو برای #همسرش فراهم کنه، #محیط_گرم و #آرومی که فاطمه براش آماده
کرده بود باعث شده بود #رفتار_سهیل به شکل #چشم_گیری #تغییر پیدا کنه، #فاطمه با کمک #حس_زنانه خودش می
تونست بفهمه که اون روابط همچنان ادامه داره، اما امیدوار بود که حداقل سهیل روی اون #دو_شرطش پای بند میمونه.
مرداد ماه بود و تولد ریحانه، همه چیز آماده بود، ریحانه که از خوشحالی یک جا بند نمیشد، سهیل و علی با کمک هم
بادکنکها رو باد میکردند و به در و دیوار وصل میکردند فاطمه هم توی آشپزخونه خوردنی های تولد رو آماده
میکرد، که ....
ادامه دارد...


@hamsardarry 💕💕💕
Forwarded from عکس نگار
❤️❤️


#عاشقانه

با #عشقتان_تماس بگیرید

و به او بگویید:

فقط میخواستید #صدای او را بشنوید👨👂

و به او بگویید :

#دوس_________تت دارم...💋😍





@hamsardarry 💕💕💕
Forwarded from عکس نگار
#زناشویی

👌فهمیدن زن سخت نیست،

💟فقط باید

#صدای_ضربان_قلب_❤️_ش را شنید



@hamsardarry 💕💕💕
Forwarded from درج زیرنویس
#صدای پروفسور سمیعی
😱گوش بدین ومنتشر کنید

🇮🇷ملت ایران رازمهمی راکه حاصل تحقیق چندین ساله هست خواهم گفت
رازی که‌هرگزبه مردم گفته نشده


@hamsardarry 💕💕💕