علوم انسانی و عینک روششناسی
اگر کسی از من بپرسد علوم انسانی و خاصه مطالعات دینیِ دانشگاهی چه آوردهای برایت داشت، خواهم گفت: تأمل در روش، توقف در روش. چه اهمیتی دارد؟ مهم نتایج است، نیست؟ خواهم گفت نه، نتیجهای مهم است که از دالان روشمندی گذشته باشد. بارها پیش آمده که شنیدهایم و شنیدهاید که: «عه، همین؟ اینکه معلوم بود، اینکه مفروض بود، اینکه چیزی نبود، این را که میدانستیم.» پاسخ من است: از کجا میدانستی، چگونه میدانستی[میدانستند]؟ همه منتظر نتایج شگفت و بزرگاند، غافل از اینکه روش است که عیار نتیجه را معلوم میکند. بله، خیلی از نتایج تحقیق شاید ساده و «معلوم بود» و «مفروض بود» باشند، اما این نتیجهٔ معلوم برای شما از چه روشی حاصل آمده؟ این مهم است.
بسیاری از مقدمههای معلوم و مفروض از مسیری روشمند و متقن به دست نیامدهاند. یا روش درست و حسابیای ندارند، یا بنیان روششان سهلگیرانه و خاماندیشانه است. مثلاً خیلی آسان و قطعی میگویند قرآن [اگر جسورتر باشند خدا] این را گفته، فلان عالم قدیمی و سنتیِ ما که زودتر این را کشف کرده، این از بنیانهای آغازین اسلام است، اصول دین این پنجتاست، در کشورهای غربی اینطوری است، مردم ایران آنطورند، انسان ذاتش این است و... . مشکلی نیست که در گفتوگوهای روزمره ما دستودلباز مدعیِ برخی نکات شویم، اما در تحقیق و پژوهش و مصاحبهٔ تصویری و درسگفتار و مدرسهٔ تابستانی و زمستانی و... وایلاست اگر بیدرودروازه سخن بگوییم.
حساسشدن شاخکهای روشی به ما مدام تذکر میدهد که فلان ادعا بر چه بنیانی استوار است. از کجا آمده، پیشفرضش چیست، چگونه استدلال میکند، چه شواهدی را مفروض میگیرد؟ تا تکلیف اینها را در هر ادعایی در فضای علمی امروز روشن نکنیم، ادعاهای ما باد هواست. فلان مفسر چند قرن قبل آیهای را بر اساس ذوق عرفانی یا ادبی یا خبری در دسترس، فلان گونه تفسیر کرده است. آیا قدمت یا عظمت نام باید مقدم بر روش و داوریِ روشی باشد؟ خیر. تا بنیان روش ادعا مبهم باشد، هر ادعایی در پرانتز قرار میگیرد تا عینک روشنشناسی تکلیفش را معلوم کند.
چنین خصلتی در سنت علوم انسانی در دانشگاهها و پایاننامهها هم مثلاً جدی گرفته میشود. و بخشی بدان اختصاص میدهند. ولی در بسیاری از آنها این بخش تزئینی است. ضرورتِ نظام اداری و عادت مکرر است. شاهدش آنکه اگر این بخش جدی گرفته میشد، اساساْ بسیاری از این پایاننامهها شکل نمیگرفتند؛ چون به فرض روشنبودن روش، ادعاها از دالان روش نگذشتهاند. البته تقصیری هم نیست، در کجای نظام آموزشیِ ما به جای کوهی از علم، کاهی از روش علمی را یاد دادند؟ کدام جزوه؟ کدام کتاب؟
از این منظر منِ ناچیز، فهمیدهام که یکی از عیارهای کار علمی و محقق ناب، توجه به روش خود و تأمل در آن و بیانش است. بسیاری از مقالات و کتابها و سخنرانیها، فاقد پیوست روشی است. و ما نمیدانیم مدعی و نویسنده و سخنران به روش و اقتضائات روشیِ خود، خودآگاه است یا خیر. بیشک بدون خودآگاهیِ روشی، دستکم در دوران علمیِ این روزگار، نتایج و ادعاها هم در پردهای از ابهام فرو میروند و مرزشان با ناعلم، پیشفرض، سوگیریهای قبلی، گزینشهای دلبخواهانه و ... مشخص نخواهد بود. بگو روشت چیست، تا بگویم کیستی!
در این باره:
علوم انسانی و شجاعت مشاهدهبگذاریم عددها حرفشان را بزنندمشاهدهٔ علمی از دیروز تا امروزتربیت علمیِ دانشگاهیعلوم انسانی و تشنگی تببین بهترعلوم انسانی و شالودهشکنی از قصهٔ اسرائیلعلوم انسانی و نجات مفاهیمعلوم انسانی و تقوای ارجاععلوم انسانی و غنیمت دشمنداشتن
#یادداشت
@Hamesh1