علوم انسانی و غنیمتدشمنداشتن
اگر کسی به من بگوید که به نظر تو راه تربیت نگاه علمی، خاصه در علوم انسانی چیست، خواهم گفت غنیمتشمردنِ دشمنداشتن! حالا تا دوست هست، چرا دشمن؟ چون دوست از قضا عیوب شناختی و مشاهدهای ما را تشدید میکند. مشهورست که گفتهاند عشق کور میکند. حال یعنی بغض ما را بینا میکند؟ خیر. آن هم اگر بصیرتها و تذکرهای روشی و علمی نباشد، کورتر از کور میکند. ولی غلبه بر این کوریِ دوم، از غلبه بر کوریِ عاشقی، ممکنتر و مفیدتر است و اگر فن بدلش را بدانیم و بورزیم، به صیقل بیشتری در نگاه ما منجر میشود. چگونه؟
هر کس در زندگی خود افراد و مفاهیم و پدیدههایی برایش مغضوب است. اسمشان را میشنود، مشمئز میشود، تصویرشان را میبیند مکدر میشود، دربارهشان حاضر نیست چیزی بشنود و بخواند و ببیند. دشمنان جمهوری اسلامی در برابر جمهوری اسلامی، دشمنان غرب در برابر غرب، دشمنان اسلام در برابر اسلام، دشمنان ایران در برابر ایران، دشمنان تجدد در برابر تجدد، دشمنان بهاییان در برابر بهاییان، دشمنان چپها در برابر چپها، دشمنان فمنیسم در برابر فمنیسم، دشمنان لیبرالیسم در برابر لیبرالیسم، دشمنان بیحجابها در برابر بیحجابها، دشمنان حزباللهیها در برابر حزباللهیها و... دچار شدیدترین هیجانات منفی میشوند؛ همانکه در وهلهٔ اول پردهای ضخیم در برابر مشاهدهٔ دقیق و داوری منصفانهٔ ما میاندازد.
اما همین توقفگاههای مشمئزکننده، همین ایستگاههای نفرت، بهترین فرصت علمی در تمرین مشاهدهٔ همهجانبه است. حتی هر چه مغضوبتر، بهتر و تیزتر برای صیقلدادن نگاه. بگو از چه چیز بدت میآید، تا بگویم مشاهدهٔ سختِ علمی و همهجانبه و منصفانه و بدون سوگیری را در کجا تمرین کنی! ابروهای گرهکرده بهترین فرصت برای شستن چشم است. باز چگونه؟!
ما در غلیان هیجانهای منفیِ دشمنی، بیشتر از قبل مستعد سوگیریِ شناختی میشویم. آسانتر بگویم، مستعد دیدن شواهد همسو با دشمنی و نادیدهگرفتن یا کنارزدن شواهد خلاف با دشمنی. باز آسانتر، بسیار مستعد تاردیدن واقعیت مشاهداتیِ خود و بیعدالتی و بیانصافی در برابر موضوع مطالعه و داوری. این تاری فرزند خلف و محبوب هیجانهای منفیِ ماست. حال اگر کسی آگاهانه خلاف فرمان هیجانها برود، کفّ نفس کند، و مشخصاً تلاش کند که به سراغ شواهد خلاف دشمنیاش برود، هرچند بسیار سخت و تلخ، دشمنی را فرصتی کرده که نگاهش را تیز و صبور و همهجانبهتر کند. و گامی بلند به سوی شناخت هرچه بیشترِ علمی بردارد.
این نکته همان مضمون دعای منسوب به پیامبر اسلام است که: «خدایا اشیاء [پدیدهها] را آنچنان که هستند، به من نشان بده». این همان مضمون آیهٔ قرآن است که مبادا دشمنی با گروهی شما را به ترک عدالت و گناه در قبال آنان بکشاند (مائده ۸). این همان «بتهای قبیلهٔ» فرانسیس بیکن است که او در تلاش برای درانداختن طرحی نو در روش استقرای علمی، به ما هشدار میداد که معمولاً شواهد خلاف مطلوباتمان را نادیده میگیریم.
اگر چنین فضیلت علمیای در کسی ملکه شود، گامی بلند در رفع کوریِ علمی و شواهدگرایی برداشته شده است. اگر چنین صفتی در کسی جا بیفتد، گشودگی و بردباری سرمیرسد. نمیگویم ضرورتاً دشمنیها و بغضها رفع میشود، ولی دشمنی هم ادب پیدا میکند؛ ادب انصاف و حقگویی و جامعیت. با این اوصاف، عالم در این چارچوب دقیقاً یعنی کسی که در برابر سخن مخالف و پدیدهٔ مغضوب از قضا دقت علمی بیشتری را روا میدارد. بلافاصله برنمیآشوبد و لیچار بار نمیکند. از آن بالاتر، حتی این موقعیت گِلآلود را فرصتی ناب برای شستن چشمهای خود میداند. که مادر رذیلتهای ما این است که به خطاهای شناختیِ خود خودآگاهی نداریم. همان است که اندکی شک و لک! در شناخت نداریم. دشمنها آیینهای هستند که اگر قدر بدانیم، به ما این لکها را در صورتمان نشان میدهند.
در این باره:
علوم انسانی و شجاعت مشاهدهبگذاریم عددها حرفشان را بزنندمشاهدهٔ علمی از دیروز تا امروزتربیت علمیِ دانشگاهیعلوم انسانی و تشنگی تببین بهترعلوم انسانی و شالودهشکنی از قصهٔ اسرائیلعلوم انسانی و نجات مفاهیمعلوم انسانی و تقوای ارجاع
#یادداشت
@Hamesh1