اگر یک نکته از سنت پژوهش دانشگاهی آموخته باشم، مشاهدهی علمی به معنای دقیق و نه لفظی کلمه است. مقصود مشاهدهای است که تا حدّ ممکن خالی از سوگیریهای منفی یا مثبت پیشینی در موضوع پژوهش باشد. مشاهدهای که مشاهدهگرش در ارزیابی راستین و منصفانه کور نیست و جهتگیریهای قبلی و مخل، داوریاش را کبود نکرده است.
پیش چشمت داشتی شیشهٔ کبود
زان سبب عالم کبودت مینمود
گر نه کوری این کبودی دان ز خویش
خویش را بد گو مگو کس را تو بیش
آیا این رویکرد محصولی یکسره مدرن است؟ هم آری و هم نه. به این معنا خیر، که جهان جدید محصول مشاهدهی علمی و استقراییِ راستین و تصرف حقیقی در طبیعت [موضوع مطالعه] است. از فرانسیس بیکن که مشاهده استقرایی را در
ارغنون جدید سامانی تازه داد تا دکارت که با شک دکارتی پنبهی رئالیسم خام را زد تا جان لاک که کوشید پرده از راز قوهی فهم ما بردارد تا امثال گالیکه که تلسکوپ ساختند و واقعیت چالههای ماه تا حرکات سیارات را خرافاتزدایی و افسونزدایی کردند تا کانت که محدودیت قوای فهم انسانی را بر آفتاب انداخت، مشاهدهی علمی پخته و دقیقتر میشد. استقراهایی که میکوشیدند شیشهی مشاهدهشان تمیز و هرچه بیشتر بازتابدهندهی واقعیت عالم باشد؛ استقراهایی نو و غیرارسطویی که غرضشان شناخت تجربیِ طبیعت مدرن بود و جاپایی در جهان گذشته نداشتند.
اما به معنایی بله؛ به این معنا که در جهان پیشامدرن هم بر تن مشاهده و داوری همیشه تازیانهی دوری از غرض و مرض زدهاند. جهان پیشامدرن مدام به ما تذکر میدهد که معرفت دُر گرانیست و اغراض پیشینی و آلودگیهای وجودی، حجاب کسب آن میشوند.
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
یا
عروس حضرت قرآن نقاب آن گه براندازد
که دارالملک ایمان را منزه بیند از غوغا
یا
نه رگهای گردن به حجت قوی
دلایل قوی باید و معنوی
در پیشزمینهی چنین هشدارها و توجههایی این نکته خوابیده است که: غرض و مرض، عصبیت و کینه، غوغا و هیاهو، حجاب معرفتاند. این نکته در برگردان دیگری در سنت اسلامی و نیز فلسفهی مَدرسی مسیحیِ آگوستینی این است که: گناه سدّ معرفت است. «گناه» در اینجا دایرهای وسیعی از آلودگیها و لغزشها را در برمیگیرد که در معرفتشناسیِ اینجا، حجابِ معرفتاند.
شستوشویی کن و آنگه به خرابات خرام
که نگردد ز تو این دیر خراب آلوده
پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به در آی
که صفایی ندهد آب ترابآلوده
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ، فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ.
لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون. واقعه ۷۷-۷۹
در چنین بستری است که در دعایی مشهور و درخشان، منتسب به پیامبر اسلام، میخوانیم:
اللهم ارنا الاشیاء کما هی (خدایا، اشیاء [حقایق و امور] را چنان که هستند، به من بنما).
حال یعنی این مشاهدهی علمیِ تجربی و سپس تعمیمیافته به کل مشاهدههای علمیِ غیرسوگیرانهی مدرن، با آن تأکید کهن بر پیراستگی از غرض و مرض برای کسب معرفت و ضرورت پرهیز و پاکیِ دیده در ادراک حقیقت، یکیاند؟ قطعا خیر. مقدمه، روش، موضوع و مقاصد این دو دسته یکی نیست. اگر کسی چنین ادعا کند، تاریخپریشانه سخن گفته. اما گوهری مشترک در هر دو وجود دارد: اینکه ما نباید در بازی حقیقت و داوریِ علمی، بازیکنهای بیربط بیرونی را راه دهیم. اینکه دایرهی حقیقت و معرفت، یکسره باید دربسته باشد و عوامل مداخلهگر بیرونی نباید تعیینکنندهی قواعد آن باشند. اینکه اغراض بیرونی (بهویژه سیاسی) و عقدههای غیرعلمی/غیرمعرفتی نباید چشمان ما را در داوری تار و غبارآلود کنند. اینکه داوریهای پُرهیاهو و مُدهای روزگار و آرای پُرغرض و مرضِ شبهعلمی ممکن است مدتی چشمهایی را به خود خیره کنند، اما بیشک این درخشش کوتاه است و آنچه میماند، نه کف عصبیت و عقدهگشایی، نه کف شیفتگیِ بیوجه و هواداریِ بیپایه، بلکه رود جاریِ آرای علمیِ آرام و روشمند، و در یک کلمه پرهیزگارانه است؛ که پارساییِ علمی جز در پرهیز از گناه سوگیریهای بیرونی و غیرعلمی نیست.
حال این به صرف توصیه و تذکر تحققپذیر است؟ خیر. این مهم جز با تربیت مستمر علمی حاصل نمیشود. در نبود این تربیت مستمر و مجهز به بروزترین نظریهها، ما بسیار آمادهایم که عامیانه، در چنبرهی اغراض پیدا و پنهان، احساسات بحق و نابحق، دوغ و دوشاب را به هم بیامیزیم و با اندکی داده و شواهد، نسخهی همهچیز را شتابزده بپیچیم. نام اینها هر چه باشد، داوریِ علمی و بیطرف نخواهد بود.
#تاملات
@Hamesh1