🌷مدح و مرثیه🌷

#محمد_قاسمی
Channel
Logo of the Telegram channel 🌷مدح و مرثیه🌷
@ganjine5Promote
4.31K
subscribers
1.5K
photos
278
videos
5.56K
links
هدف مجموعه کانالهای (مدح و مرثیه) دسترسی آسان مادحین و ذاکرین محترم به متن نوحه هاست. @davodTahmorasi
#حضرت_رسول
#صلوات #رباعی


فخر
دوجهان شفیع یوم‌العرصات
آن مظهر بی نظیر اسماء و صفات

فرموده که می رود نفاق از دل‌ تو
وقتی که بلند میفرستی صلوات

#محمد_قاسمی

https://t.me/+2tozhR4lwaU3MTY0
#مجموعه_کانالهای_مدح_و_مرثیه
#امام_رضا_مدح


سلام ای برازنده‌ات کبریایی
سلام ای که داری شکوه خدایی
سلام ای مقامات‌ تو ماوَرایی
تو مافوق اِدراک اَمثال‌ مایی
تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی

تو آن نور محضی که سایه ندارد
تو دینی و دین بی تو پایه ندارد
کتابُ اللهِ بی تو آیه ندارد-
-که ما بندگان را کند رهنمایی
تو مولاعلیّ بن موسی‌الرضایی

به نام تو هرکس توسّل نکرده
به ذات الهی توکّل نکرده
کسی چون تو مارا تحمّل نکرده
تو بالاترین حدّ صبر و رضایی
تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی

امام الرّئوف و انیس النّفوسی
توخورشیدهشتم؛توشمس‌الشّموسی
که خورشید دارد سرِ خاکبوسی
دم صبح بر پای ایوان طلایی
تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی

امامی‌ به این مهربانی ندیدم
نگاری به این دل‌سِتانی ندیدم
و چون این حرم آستانی ندیدم
که درچشم عالم کند خودنمایی
تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی

توعالی‌مقامی‌ توعالی‌جنابی
تو هم‌کنیه با حضرت بوترابی
توزهرا سرشتی تو زهرا مَآبی
تو هم مثل او بضعةُ المُصطفایی
تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی

تورا عدّه‌ای گفته شاه‌ خراسان
تورا دسته‌ای خوانده سُلطان ایران
به‌موسی‌بن‌جعفر‌به‌موسی‌بن‌عمران
تو در اصل سُلطان‌ارض‌وسمایی
تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی

تو بی‌نسخه درمان‌کُنی‌درد ما را
شفا می‌دهی هرچه بی‌دست‌ و پا‌را
فَلج‌ها؛کر و لال‌ها؛کور ها را
کجا‌هست‌این‌گونه‌دارالشفایی؟
تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی

شدم عازم مشهد ای شاه هربار
نوشتند در نامه ام حجّ بسیار
برایم رقم خورد در وقت دیدار
چه‌زیباطوافی؛چه‌سعی‌وصفایی!
تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی

بهشت‌است‌ محدوده‌ی حائر تو
بُوَد زائر ذات حق ؛ زائر تو
بواللهِ یک ذرّه هم چاکر تو
ندارد کنار تو ترس از بلایی
تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی

شبیه تمام گرفتارها ؛ من
به پابوسی‌ات آمدم بارها من
دلم قُرص باشد چو زوّارها من
سه‌جا‌وعده‌دادی‌ و حتماًمی‌آیی
تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی

به‌غیر از تو من تکیه‌گاهی‌ندارم
به‌غیر از حرم سرپناهی ندارم
به‌جز گریه پیش تو راهی ندارم
ببخشا اگر سر زد از من خطایی
تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی

ببین فصل کالی مارا ؛کرم کن
ببین خسته‌حالی مارا کرم کن
ببین دست خالی مارا کرم کن
تصدّق‌کن ای‌ذوالکرم؛کربلایی
تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی

مدد کن‌که‌پای تو مُحکم بمانم
به پای تو تا پای جانم بمانم
اجازه بده تا مُحرّم بمانم
که از شوق مشّایه هستم هوایی
تو مولاعلی‌ّبن‌موسی‌الرّضایی

#محمد_قاسمی
#امام_زمان_مناجات
#رباعی

من
تشنه لبم آب حیاتم بدهید
با صدق در اين راه ثباتم بدهید

ای صبح وصالِ تان تمنّای همه
از دست فراقِ تان نجاتم بدهید

.....


ای لطف تو بحر بیکران ادرکنی
ای مردترین مرد جهان ادرکنی

ازدست خودم به تو پناه آوردم
یاصاحب‌العَصرِوالزّمان ادرکنی
....


ای یاد تو آرامش دلها برگرد
ای بانی آبادی دنیا برگرد

ای‌وارث ذوالفقار،جان پدرت
این جمعه به انتقام زهرا برگرد
......


مارا به کنار خویش یک‌دَم بِنِـشان
از شربت وصل خویش برما بِچِشان

سوگنـد تورا به صُـبح پُرنـور فـرج
مارا سحری به خیمه‌گاهت‌ برسـان


#محمد_قاسمی
#حضرت_زینب_مدح

هركسي در وادي زينب قدم برداشته ست
جاي شكّي نيست كه رخصت ز حيدر داشته ست

در شُكوه ، آئينه ي گردان خديجه بوده است
فاطمه در خانه ي خود هرچه دختر داشته ست

تالي اُمّ نبي را خوانده ايم اُمّ ولي
مرتضي در خانه دختر نه كه مادر داشته ست

مَحض گَشتن دور او بوده ست ، جبريل امين
---گر به قدر وسعت افلاك شهپر داشته ست

كلّ خواهرهاي عالم را "برادر دوست" كرد
آن همه مِهري كه زينب با برادر داشته ست

ظاهراً ارباب ما مدفون به ارض كربلاست
باطناً شش گوشه اي در قلب خواهر داشته ست

از صداي حيدري اش كه صداي ذات هوست
"أُسٍْكُتُوا" بازار شهر كوفه را برداشته ست

فتح شام از فتح خيبر هيچ چيزي كم نداشت
يك تفاوت داشته ، قلعه فقط در داشته ست

خطبه هايش را اگر چه چون پدر ايراد كرد
سطرْ سطرش بي گُمان بوي پيمبر داشته ست

بانويي كه پيش مرگ گيسويش عبّاس شد
بر سرش در باد و طوفان نيز معجر داشته ست

پيري اش ، قد كمانش ، حاكي از اين مطلب است
شاه را ديده كه حنجر زير خنجر داشته ست

#محمد_قاسمی
#امیرالمومنین_مدح

بنا شده ست زمین و زمان به نام علی
گرفته است قوام این جهان به نام علی

‎برای اینکه مُشخّص شود عیـار دقیق
شدند خَـلق خدا ، امتحان به نام علی

‎به دفتر ازلیّت به کِلْـک قدرتِ خویــش
نوشته رب،همه کون و مکان “به نام علی”

‎همیشــه محوِ تماشای آسمان هائیم
که بوده رونقِ هفت آسمان به نام علی

‎به احترام علی بسته شد درِ دوزخ
گشوده شــد درِ باغ جَنــان به نام علی

‎نشانه ای ست برای حلال زادگیَـش.
همین که طفل گُشـاید زبان به نام علی

‎چگونه نام کسی جز علی ست بر لب او ؟
کسی که خورد چو ما آب و نان به نام علی

‎دُرست با وسطِ خــال می کند برخورد
همین که تیــر پَــرَد از کمان به نام علی

‎بگو که أشــهدُ أنّ علـی ، ولیُّ الله
گرفته چونکه هُویّت اَذان ، به نام علی

به ترس و جبر نبوده ست ، واقعاً قلبیست ارادت همه ی شیعیان به نام علی

‎سِزد ز چوبه ی دارش رُطب به بار آید
که داده میثم تمّـار ، جـان به نام علی

‎دعا کنید! که روزی وقوع خواهد یافت
ظهور حضرت صاحب زمان به نام علی

#محمد_قاسمی
#امام_جواد_مدح


تو بي ابتدايي و بي انتهايي
تو واضح ترين جلوه ي كـبريايي
همان علّت غائيِ خَلقِ مايي
ندانم كه هستي ! چه گويم چه هايي ؟
تو درياي جودي تو جـودِ خُــدايي
تــو بابُ المراديّ و بابُ الرّجايي

تو را مي شناسم تو خوبي تو خوبي
تو خورشيد هستي ولي بي غروبي
تو مثل رضــايي ، طبيبُ القـُلوبي
مُنادايِ من ، قبــلِ "إكشـفْ كـُروبي"
تو دست خداونــدِ مُشكل گُٰشايي
تــو بابُ المراديّ و بابُ الرّجايي

خـُدا مُنْــزِل و نعمت نازلش تو
نبي واصل و جلوه ي كاملش تو
علي مُقبِــل و وارث قابلش تو
چهل سالِ عُمرِ رضا ، حاصلش تو
جگر گوشه ي بضعةُ المصطفايي
تو باب المرادي و بابُ الرّجايي

به مولا ، رجب را مُرَجّب تو كردي
به مولا ، ادب را مؤدّب تو كردي
به مولا ، جهان را مُرَتّب تو كردي
به مولا ، دعا را مُجرّب تو كردي
تو در استجابت جواب دعايي
تو بابُ المرداي و بابُ الرّجايي

به ذكـر علي بين محراب ، سوگند
به شبهاي روشن ز مهتاب ، سوكند
به چشمان بيدار در خواب ، سوگند
به ربّ تو اي ربّ الاَرباب ، سوگند
خُدا كرده با خلقتت خودْنمــايي
تو بابُ المُرادي و بابُ الرّجـايي

به تهمت دهان باز كردند آسان
همان آشنايان همان ناسپاسان
كه هستند تا صبح محشر هراسان
به ازعــانِ حتّــيٰ ، قيــافه شناسان
تو شكــل عليّ بن موسي الرّضايي
تو بابُ المرادي و بابُ الرّجـايي

تويي صاحب گيسوان مُجعّد
كه شرح جمال تو صدها مُجلّد
به قـرآنِ نازل شده بر محمّد
توسّل به تو هست امري مؤكّد
تو اولاترين حاجت دستِ مايي
تو بابُ المرداي و بابُ الرّجايي

من از جود تو صاحب شور و شينم
من از لطف تو خاكسار حسينم
به اسمت قسم تا ابد زير ديــْنم
كه مشتاق پابوسي كاظميــنم
تو مولای اين عبد بي دست و پايي
تو بابُ المرادي و بابُ الرّجايي

#محمد_قاسمی
#امام_هادی_شهادت
#امام_هادی_مدح

سرِ ما محفلِ سودايِ عليّ النّقي است
جانِ ما نـذرِ قدمهاي عليّ النقـي است
دلِ ما غـرقِ تــمـنّايِ عـليّ النّقـي است
دين ما چيست؟ تولّاي عليّ النّقي است
ما كه از روز ازل عاشق و خاطرخواهيم
زيرِ دِيْــنِ كَـرمِ هــٰادي آل الّلهيم

از هدايتگري اش اهل هدايت شده ايم
لطف او بوده كه اينقدر"عنايت شده ايم"
خار راهش شده و صـاحبِ عزّت شده ايم
كاسـه ليسان سـر خوان ولايت شده ايم
عشق ما بر پسر فاطمه ، مادرْ زادي ست
هــرچه داريم از الطاف امام هادي ست

دل ما گُم شده در پيچ و خمِ سامرّاست
چون كبوتر شـده،جلد حرمِ سامرّاست
ســائل صحن ملائك خَدَم سامرّاست
چون گره خورده به اسمت عَلَم سامرّاست
يادِ ايــّامِ تو و خاطره ات را عشق است
خشتْ خشتِ حرم سامره ات را عشق است

نوه ي حضرت سُـلطاني و آقاي همه
پُر شــده از نـفـسِ حقِّ تو دنياي همه
با تو تضمين شـده آبادي فرداي همه
نامه داديم براي تو به امـضاي همه
كوري چشم هر آنكس كه خبيث و شقي است
مُهر آن هم "لكَ لبيّك عليَّ النّقي"است

پسر حضرت جودي و سراپايت لطف
مي چكد از عرق چهره ي زيبايت لطف
ما كه ديديم فقط از يــد طولايت لطف
گشته صادر همه ي عمر ز لبهايت لطف
جامعه با جملات تو عجب شيرين است
حرفهاي تو همه مثل رطب ، شيرين است

در غم دوري خود از حرمت مي سوزيم
سوّم ماه رجب شد ز غمت مي سوزيم
با نفسهاي تو از بــازدمت مي سوزيم
پا برهنه مرو مثل قدمت مي سوزيم
پا برهنه شدي و موي پريشان كرديم
يادِ دردانه ي سالار شهيدان كرديم

مي دواندند تورا از پي مركب اي واي
داغ ميخورد به قلب تو مُرتّب اي واي
پابرهنه ؛وسط كوچه؛ مُعذّب اي واي
چه قدر سوخت دلت از غم زينب اي واي
گـرچه در بزم شــراب متـوكّل رفــتي
شكر، زيرا به سلامت سويِ منزل رفتي

سينه ي سوخته ي سينه زنت شد پاره
جگر مادرت از سـوختنت شد پاره
از درون آه ، تمام بدنت شـده پاره
چون كشيدند تورا پيرهنت شد پاره
پيرهن چاك زدم تا حسني زار زنم
همرهت بر بدن بي كفني زار زنم

تن صد پاره ي جدّت به زمين افتاد و
وسط گودي گودال زِ زين افتاد و
از ركاب شه افلاك نگين افتاد و
شمر زد قهقهه ، در دشت طنين افتاد و
نيزه ها كشته ي خونين بدني را بردند
از تن بي سر او پيرُهني را بردند

#محمد_قاسمی

@ganjine5
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه

تا كه تسليميم ، تسليـمِ رضاي فاطمه
راضي از اعمال ما باشـد خُداي فاطمه

شاه بانوي دوعالم اوست از اين رو خُدا
آفريده شـاه مـردان را براي فاطمه

كسر شأن اوست اينكه ما فدائي اش شويم
گفته وقتي كه محمّد هم فداي فاطمه

انبيايي كه اولوالعزمند غير از مصطفي
عاجزند از درك شأن بچّه هاي فاطمه

فضّه ي او موقع جارو زدن مي گفت كه
كيـمـيا را يافتـم در خاك پاي فاطمه

باعث فخر خدا پيشِ ملائك مي شود
مي رود تا عرش وقــتي ربّناي فاطمه

چادر او از يهودي ها مسلمان ساخته
بوده وقتي كه رواجِ دين بناي فاطمه

نو عروسي كه ميان حجله شد تسليم مرگ
يافت يك عُمر دوباره از دعاي فاطمه

كور مادر زاد را چشم خُدا بين مي دهد
ذرّه اي از تُربت دارُالشّـفايِ فـاطمه

ترسي از بيگانگي با مردم دنيا نداشت
هر كسي از ابتدا شـد آشناي فاطمه

از بعيدات است اينكه شيعه ي غيرت مدار
خاكســار مادري باشـد سِواي فاطمه

روز مرگ من بُود روزي كه اشك چشم من
گونه ام را تر نسازد در عزاي فاطمه

بسكه اين ايّام دارد درد و زخم و ضعف و تب
وقت صحبت سخت مي لرزد صداي فاطمه

پيشتر از كربلا پيري زينب مي رسد
شانه هاي او اگر باشـد عصای فاطمه

#محمد_قاسمی
#امام_سجاد_ولادت
#امام_سجاد_مناجات

شب در حضور تو صفاي ديگري دارد
پيـشت ، دلم حال و هواي ديگري دارد
عشقم به زلفت ، ماجراي ديگري دارد
ذِبحَـم به پـاي تو مِـنايِ ديگـري دارد
پس مـرگ در راهت بهاي ديگري دارد

تاصبح،امشب با تو سرگرم مناجاتم
اي بهـترين تكليف در باب عباداتم
از تو گرفته رنگ ، الفـاظـم ، عباراتم
در سجده فهميدم كه مي آيي ملاقاتم
امشـب سـجودم رَبّــناي ديگري دارد

ذهنم پُر از تصويرهايي از خيال توست
دستم دخيل تار و پود سبز شال توست
مَستم ولي مَستْيم از انگور كـال توست
امشـب تمام حاجتم ، سِيـرِ جمال توست
"سائل"به محـرابش دعــاي ديگري دارد

هركس خُدا را بي تو مي خواهد مسلمان نيست
مُفتـي وهّـابي مسلمان نه ، كه انسـان نيست
خويي كه دارد دشمنت در ذات حيوان نيست
در بين دريا ايمـن از امواجِ طـوفان نيست
هركـس به جُز تو ناخُـداي ديگــري دارد

وقـتي كه تو فرزند ختم المُرسلين بـاشي
وقتي كه هم نـام امـيرالمؤمنين باشي
وقـتي كه در بالاترين حدّ يقين باشي
بايد جواب "أين زينُ العابدين؟" باشي
با تو عبادت اِعـتِــــلاي ديگري دارد

نام تو را آوردم اي شيرين سُـخن از عمد
تا بشـكـنم نرخ عـسل را در وطـن از عمد
تو خلقِ مضمون مي كني در ذهن من از عمد
تو در بقيع مدفون شدي نزدِ حسن از عمد
چـون با عـمو بودن صفايِ ديـگري دارد

بَرده خـريدي ، بنده ي حق پرورش دادي
تحـويل عـالم نوكراني با مَنِش دادي
تو با دعا سـطح تـديُّن را جَهِـش دادي
بر قلب دين داران به اين صورت تپش دادي
اعجـاز تو ميـلِ عصـاي ديگري دارد

از جانب تو هرچه صادر گشته استثناست
فقري كه گفتي در صحيفه عين استغناست
بي شك توسّـل بر تو از اركان استشفاست
وقتي كه تُربت هست داروخانه بي معناست
تو آن طبيبي كه دواي ديگـري دارد

اين ناجوانمردان چه مي خواهند از جانت ؟
اي يوسفي كـه كوفــيان بُردند زندانـت
از فرط گريه رنگ عوض كرده ست چشمانت
گفـتم دمي كه شد خرابه بيت الاحزانت
يعقــوب ما دارُ العـزاي ديگري دارد

چِـل سال ياد لاله هاي پرپرت بـودي
چِـل سال محو سُرخي انگشترت بودي
هم ناله ي زينب ، به يادِ خواهرت بودي
وقتي حرم مي سوخت ياد مادرت بودي
هر كس علي شـد كربلاي ديگري دارد

#محمد_قاسمی

https://telegram.me/ganjine5
#امام_سجاد_ولادت


همين كه عطر تو را با خودش بيارد باد
به خاكِ پات مي اُفـتيم ، هرچه بادا باد

اگر بناست كه صيد كسي بجز تو شويم
خدا كند كه نباشيم لحظه اي آزاد

شب ولادت پُر خير و بركت تو شده ست
شبي كه قرعه ي مستي به نام ما افتاد

چه اتّفاق قشنگي ست اين كه در شعبان
فقط به صفحه ي تقويم حك شده ميلاد

نمازِ پنجم شعبان من ادا شده است
به سمت كعبه ي رخسار حضرت سجّاد

خدا به يُمن قُــدوم تو بر بني آدم
براي بال گشودن به عرش ، رخصت داد

هميشه دامن پُر خير شهر بانو ، سبز
بهشت خانه ي آقاي ما حسين ، آباد

خدا كند كه نبيند غم علي ها را
خدا كند كه نگردد حسين ، دشمنْ شاد

به خاندان بزرگ تو مُنتسب گشتيم
شبي كه مُلكِ عجم را حسين شد داماد

نميشود به خدا مست هيچ ذكر دگر
كسي كه شد به دَم "ياعلي مدد"مُعتاد

عليّ عالي اعـلاست ، زيـنَتُ الله و
عليّ دوّم ارباب ماست زِيـنُ العباد

تو آنقَدَر شده اي چون علي كه خوانديمت
شبيه حيدر كرّار ، مَجمـعُ الاَضـداد

دخيـل تار عــبايِ نمــاز تو عُبــّاد
خجل ز پينه ي پيشاني ات همه زُهّاد

عجيب نيست كه پــير طريق خضر شود
كسي كه ميشود از جانب شما اِرشـاد

صحيفه ي تو "زبور"است آل طاها را
كه با دعاي تو چون موم نرم شد فولاد

پي طلسم نرفيتم چون دعايت هست
چرا كـه باطل سِحرند نور اين اُوْراد

نمي رسيم به حال بُكاء و خوف و رجاء
مگر دعاي ابوحمزه ات كند امداد

در اقتدا به دو تا چشم خيس پيغمبر
بناست گريه كنم در تماميِ اعياد

ز گريه هاي تو فهميده ام ، اسارت را
اسير واقعـه هرگز نمي برد از ياد

اگرچه شِكْـوه نكردي از آن همه غم ، ليك
تو بر سر اُمَـوي ها چنان زدي فرياد

كه پيش پاي تو اي شيرمرد نسل علي
يزيد فكر بُريدن ز تاج و تخت افتاد

پس از شهادت بابا مدام مي گفتي
زيـاد باد الهي عـذاب ابن زيـاد
.
.
.
رسيده ام به مقامي كه حالي ام كردند
كليد باب بقيع است صحن گوهرشاد

#محمد_قاسمی

https://telegram.me/ganjine5
@ganjine5

#کانال_مدح_و_مرثیه
#مدح_و_میلادیه_امام_سجاد_ع
________________________________

همين كه عطر تو را با خودش بيارد باد
به خاكِ پات مي اُفـتيم ، هرچه بادا باد

اگر بناست كه صيد كسي بجز تو شويم
خدا كند كه نباشيم لحظه اي آزاد

شب ولادت پُر خير و بركت تو شده ست
شبي كه قرعه ي مستي به نام ما افتاد

چه اتّفاق قشنگي ست اين كه در شعبان
فقط به صفحه ي تقويم حك شده ميلاد

نمازِ پنجم شعبان من ادا شده است
به سمت كعبه ي رخسار حضرت سجّاد

خدا به يُمن قُــدوم تو بر بني آدم
براي بال گشودن به عرش ، رخصت داد

هميشه دامن پُر خير شهر بانو ، سبز
بهشت خانه ي آقاي ما حسين ، آباد

خدا كند كه نبيند غم علي ها را
خدا كند كه نگردد حسين ، دشمنْ شاد

به خاندان بزرگ تو مُنتسب گشتيم
شبي كه مُلكِ عجم را حسين شد داماد

نميشود به خدا مست هيچ ذكر دگر
كسي كه شد به دَم "ياعلي مدد"مُعتاد

عليّ عالي اعـلاست ، زيـنَتُ الله و
عليّ دوّم ارباب ماست زِيـنُ العباد

تو آنقَدَر شده اي چون علي كه خوانديمت
شبيه حيدر كرّار ، مَجمـعُ الاَضـداد

دخيـل تار عــبايِ نمــاز تو عُبــّاد
خجل ز پينه ي پيشاني ات همه زُهّاد

عجيب نيست كه پــير طريق خضر شود
كسي كه ميشود از جانب شما اِرشـاد

صحيفه ي تو "زبور"است آل طاها را
كه با دعاي تو چون موم نرم شد فولاد

پي طلسم نرفيتم چون دعايت هست
چرا كـه باطل سِحرند نور اين اُوْراد

نمي رسيم به حال بُكاء و خوف و رجاء
مگر دعاي ابوحمزه ات كند امداد

در اقتدا به دو تا چشم خيس پيغمبر
بناست گريه كنم در تماميِ اعياد

ز گريه هاي تو فهميده ام ، اسارت را
اسير واقعـه هرگز نمي برد از ياد

اگرچه شِكْـوه نكردي از آن همه غم ، ليك
تو بر سر اُمَـوي ها چنان زدي فرياد

كه پيش پاي تو اي شيرمرد نسل علي
يزيد فكر بُريدن ز تاج و تخت افتاد

پس از شهادت بابا مدام مي گفتي
زيـاد باد الهي عـذاب ابن زيـاد
.
.
.
رسيده ام به مقامي كه حالي ام كردند
كليد باب بقيع است صحن گوهرشاد

#محمد_قاسمی


لطفا با ذکر منبع فوروارد کنید


https://telegram.me/ganjine5
#حضرت_زینب_شهادت

اندازه ي تو هيچ كسي غم نديده است
داغي كه ديده اي تو مُحرّم نديده است
نسل بشر كه هيچ مَلَك هم نديده است
با اينكه درد و داغ،دلت كم نديده است

جز حمد كردگار دمي بر لب تو نيست
جز يا حسين زمزمه ي هر شب تو نيست

در قتلگاه پير شدي خاك بر سرم
از جان خويش سير شدي خاك بر سرم
گفتند كه اسير شدي ، خاك بر سرم
با شمر هم مسير شدي خاك بر سرم

خاكم به سر كه همسفر اشقيا شدي
از يادگار مادرت آخر جدا شـدي

شد مثل مادر تو نصيب تو سوختن
بستند هر دوست تو را چون ابوالحسن
نه يوسفي براي تو ماند و نه پيرُهن
گفتي دم وداع به سالار بي كفن

"چون چاره نيست مي روم و مي گذارمت"
"اي پاره پاره تن به خدا مي سپارمت"


#محمد_قاسمی

https://telegram.me/ganjine5
#حضرت_زینب_شهادت

اندازه ي تو هيچ كسي غم نديده است
داغي كه ديده اي تو مُحرّم نديده است
نسل بشر كه هيچ مَلَك هم نديده است
با اينكه درد و داغ،دلت كم نديده است

جز حمد كردگار دمي بر لب تو نيست
جز يا حسين زمزمه ي هر شب تو نيست

در قتلگاه پير شدي خاك بر سرم
از جان خويش سير شدي خاك بر سرم
گفتند كه اسير شدي ، خاك بر سرم
با شمر هم مسير شدي خاك بر سرم

خاكم به سر كه همسفر اشقيا شدي
از يادگار مادرت آخر جدا شـدي

شد مثل مادر تو نصيب تو سوختن
بستند هر دوست تو را چون ابوالحسن
نه يوسفي براي تو ماند و نه پيرُهن
گفتي دم وداع به سالار بي كفن

"چون چاره نيست مي روم و مي گذارمت"
"اي پاره پاره تن به خدا مي سپارمت"


#محمد_قاسمی
#حضرت_زینب_مدح

هركسي در وادي زينب قدم برداشته ست
جاي شكّي نيست كه رخصت ز حيدر داشته ست

در شُكوه ، آئينه ي گردان خديجه بوده است
فاطمه در خانه ي خود هرچه دختر داشته ست

تالي اُمّ نبي را خوانده ايم اُمّ ولي
مرتضي در خانه دختر نه كه مادر داشته ست

مَحض گَشتن دور او بوده ست ، جبريل امين
---گر به قدر وسعت افلاك شهپر داشته ست

كلّ خواهرهاي عالم را "برادر دوست" كرد
آن همه مِهري كه زينب با برادر داشته ست

ظاهراً ارباب ما مدفون به ارض كربلاست
باطناً شش گوشه اي در قلب خواهر داشته ست

از صداي حيدري اش كه صداي ذات هوست
"أُسٍْكُتُوا" بازار شهر كوفه را برداشته ست

فتح شام از فتح خيبر هيچ چيزي كم نداشت
يك تفاوت داشته ، قلعه فقط در داشته ست

خطبه هايش را اگر چه چون پدر ايراد كرد
سطرْ سطرش بي گُمان بوي پيمبر داشته ست

بانويي كه پيش مرگ گيسويش عبّاس شد
بر سرش در باد و طوفان نيز معجر داشته ست

پيري اش ، قد كمانش ، حاكي از اين مطلب است
شاه را ديده كه حنجر زير خنجر داشته ست

#محمد_قاسمی
#در_مدح_امیرالمومنین_علی_ع



بنا شده ست زمین و زمان به نام علی
گرفته است قوام این جهان به نام علی

‎برای اینکه مُشخّص شود عیـار دقیق
شدند خَـلق خدا ، امتحان به نام علی

‎به دفتر ازلیّت به کِلْـک قدرتِ خویــش
نوشته رب،همه کون و مکان “به نام علی”

‎همیشــه محوِ تماشای آسمان هائیم
که بوده رونقِ هفت آسمان به نام علی

‎به احترام علی بسته شد درِ دوزخ
گشوده شــد درِ باغ جَنــان به نام علی

‎نشانه ای ست برای حلال زادگیَـش.
همین که طفل گُشـاید زبان به نام علی

‎چگونه نام کسی جز علی ست بر لب او ؟
کسی که خورد چو ما آب و نان به نام علی

‎دُرست با وسطِ خــال می کند برخورد
همین که تیــر پَــرَد از کمان به نام علی

‎بگو که أشــهدُ أنّ علـی ، ولیُّ الله
گرفته چونکه هُویّت اَذان ، به نام علی

به ترس و جبر نبوده ست ، واقعاً قلبیست ارادت همه ی شیعیان به نام علی

‎سِزد ز چوبه ی دارش رُطب به بار آید
که داده میثم تمّـار ، جـان به نام علی

‎دعا کنید! که روزی وقوع خواهد یافت
ظهور حضرت صاحب زمان به نام علی

#محمد_قاسمی
#امام_جواد_مدح


تو بي ابتدايي و بي انتهايي
تو واضح ترين جلوه ي كـبريايي
همان علّت غائيِ خَلقِ مايي
ندانم كه هستي ! چه گويم چه هايي ؟
تو درياي جودي تو جـودِ خُــدايي
تــو بابُ المراديّ و بابُ الرّجايي

تو را مي شناسم تو خوبي تو خوبي
تو خورشيد هستي ولي بي غروبي
تو مثل رضــايي ، طبيبُ القـُلوبي
مُنادايِ من ، قبــلِ "إكشـفْ كـُروبي"
تو دست خداونــدِ مُشكل گُٰشايي
تــو بابُ المراديّ و بابُ الرّجايي

خـُدا مُنْــزِل و نعمت نازلش تو
نبي واصل و جلوه ي كاملش تو
علي مُقبِــل و وارث قابلش تو
چهل سالِ عُمرِ رضا ، حاصلش تو
جگر گوشه ي بضعةُ المصطفايي
تو باب المرادي و بابُ الرّجايي

به مولا ، رجب را مُرَجّب تو كردي
به مولا ، ادب را مؤدّب تو كردي
به مولا ، جهان را مُرَتّب تو كردي
به مولا ، دعا را مُجرّب تو كردي
تو در استجابت جواب دعايي
تو بابُ المرداي و بابُ الرّجايي

به ذكـر علي بين محراب ، سوگند
به شبهاي روشن ز مهتاب ، سوكند
به چشمان بيدار در خواب ، سوگند
به ربّ تو اي ربّ الاَرباب ، سوگند
خُدا كرده با خلقتت خودْنمــايي
تو بابُ المُرادي و بابُ الرّجـايي

به تهمت دهان باز كردند آسان
همان آشنايان همان ناسپاسان
كه هستند تا صبح محشر هراسان
به ازعــانِ حتّــيٰ ، قيــافه شناسان
تو شكــل عليّ بن موسي الرّضايي
تو بابُ المرادي و بابُ الرّجـايي

تويي صاحب گيسوان مُجعّد
كه شرح جمال تو صدها مُجلّد
به قـرآنِ نازل شده بر محمّد
توسّل به تو هست امري مؤكّد
تو اولاترين حاجت دستِ مايي
تو بابُ المرداي و بابُ الرّجايي

من از جود تو صاحب شور و شينم
من از لطف تو خاكسار حسينم
به اسمت قسم تا ابد زير ديــْنم
كه مشتاق پابوسي كاظميــنم
تو مولای اين عبد بي دست و پايي
تو بابُ المرادي و بابُ الرّجايي

#محمد_قاسمی
@ganjine5

#کانال_مدح_و_مرثیه
#مدح_و_میلادیه_امام_سجاد_ع
________________________________

همين كه عطر تو را با خودش بيارد باد
به خاكِ پات مي اُفـتيم ، هرچه بادا باد

اگر بناست كه صيد كسي بجز تو شويم
خدا كند كه نباشيم لحظه اي آزاد

شب ولادت پُر خير و بركت تو شده ست
شبي كه قرعه ي مستي به نام ما افتاد

چه اتّفاق قشنگي ست اين كه در شعبان
فقط به صفحه ي تقويم حك شده ميلاد

نمازِ پنجم شعبان من ادا شده است
به سمت كعبه ي رخسار حضرت سجّاد

خدا به يُمن قُــدوم تو بر بني آدم
براي بال گشودن به عرش ، رخصت داد

هميشه دامن پُر خير شهر بانو ، سبز
بهشت خانه ي آقاي ما حسين ، آباد

خدا كند كه نبيند غم علي ها را
خدا كند كه نگردد حسين ، دشمنْ شاد

به خاندان بزرگ تو مُنتسب گشتيم
شبي كه مُلكِ عجم را حسين شد داماد

نميشود به خدا مست هيچ ذكر دگر
كسي كه شد به دَم "ياعلي مدد"مُعتاد

عليّ عالي اعـلاست ، زيـنَتُ الله و
عليّ دوّم ارباب ماست زِيـنُ العباد

تو آنقَدَر شده اي چون علي كه خوانديمت
شبيه حيدر كرّار ، مَجمـعُ الاَضـداد

دخيـل تار عــبايِ نمــاز تو عُبــّاد
خجل ز پينه ي پيشاني ات همه زُهّاد

عجيب نيست كه پــير طريق خضر شود
كسي كه ميشود از جانب شما اِرشـاد

صحيفه ي تو "زبور"است آل طاها را
كه با دعاي تو چون موم نرم شد فولاد

پي طلسم نرفيتم چون دعايت هست
چرا كـه باطل سِحرند نور اين اُوْراد

نمي رسيم به حال بُكاء و خوف و رجاء
مگر دعاي ابوحمزه ات كند امداد

در اقتدا به دو تا چشم خيس پيغمبر
بناست گريه كنم در تماميِ اعياد

ز گريه هاي تو فهميده ام ، اسارت را
اسير واقعـه هرگز نمي برد از ياد

اگرچه شِكْـوه نكردي از آن همه غم ، ليك
تو بر سر اُمَـوي ها چنان زدي فرياد

كه پيش پاي تو اي شيرمرد نسل علي
يزيد فكر بُريدن ز تاج و تخت افتاد

پس از شهادت بابا مدام مي گفتي
زيـاد باد الهي عـذاب ابن زيـاد
.
.
.
رسيده ام به مقامي كه حالي ام كردند
كليد باب بقيع است صحن گوهرشاد

#محمد_قاسمی


لطفا با ذکر منبع فوروارد کنید


https://telegram.me/ganjine5
@ganjine5

#کانال_مدح_و_مرثیه
#حضرت_علی_اصغر_ع_میلاد
#محمد_قاسمی
________________________________

کیست این طفل که این قدر تماشا دارد
با همین کوچکی اش هیبت مولا دارد

چه قدر رفته به حيدر بر و رويش ، جانم
چشمهايش شده مانند عمويش ، جانم

او كه آمد چه قَدَر شهر مصفّاتر شد
عرش كاشانه ي ارباب مُعلّيٰ ترشد

چشمها باز جمال ازلي را ديدند
سوّمين بار،در اين خانه علي را ديدند

چونكه آئينه ي سلطان ولايت باشد
ديدن چهره ي او نيز عبادت باشد

اي خوش آن طايفه كه از غم او دل نكنند
"قل هوالله " بخوانيد كه چشمش نزنند

مرغ عشقي ست كه بر شانه ی ثارالله است
سرِّ مَستور نهانخانه ی ثارالله است

ناز این دلبر دُردانه کشیدن دارد
طعم شيرينيِ لبهاش ، چشيدن دارد

خیره مانده به سراپای علی چشم رباب
شده روشن به تماشای علی چشم رباب

آنچه بیش از همه در دیده ی سقّا زیباست
ذوق و شوقیست که از حال سکینه پیداست

خواهرش گفت : عجب پيچش مويي دارد
مادرش گفت:عجب زيرِ گلويي دارد

علی اکبر زده گلبوسه بر او با احساس
آب و آئينه به دست آمده از راه ، عبّاس

سايه ي لطفش اگر بر سر عالم با قي ست
آفتابي ست كه در سايه ي دست ساقي ست

آب در كاسه ي دستان عمويش خورده است
نفس گرم رقيّه به گلويش خورده است

بنويسيد رباب است و غمي همواره
همه ي زندگي اوست همين مه پاره

بنویسید رُباب از جگرش گفت حسین
بااذانی که به گوش پسرش گفت حسین

وسط ذکر اذان بود که طفلش خندید
أشهدُ انّ علیّاً ولی الله شنید

گر علي اصغر او شاه جهان خواهد شد
*عالم پيــر دگر باره جوان خواهد شد


لطفا با ذکر منبع فوروارد کنید


https://telegram.me/ganjine5