🌷مدح و مرثیه🌷

#حضرت_زینب_مدح
Channel
Logo of the Telegram channel 🌷مدح و مرثیه🌷
@ganjine5Promote
4.31K
subscribers
1.5K
photos
278
videos
5.56K
links
هدف مجموعه کانالهای (مدح و مرثیه) دسترسی آسان مادحین و ذاکرین محترم به متن نوحه هاست. @davodTahmorasi
#حضرت_زینب_مدح


عالم هستی همه در اختیار زینب است
یک برادر دارد او دار و ندار زینب است

ماسوا گرم طوافش ماخلق در ظلّ او
نُه فلک از روز اول در مدار زینب است

پاسبان حرمتش، چون فاطمه، روح الامین
شیرمردی چون ابوفاضل کنار زینب است

شرط تزویج است بین هر زن و شوهر ولی
با حسین بن علی بودن قرار زینب است

هم حفاظت هم صیانت از امامت می کند
کربلا گر کربلا گردیده کار زینب است

پرچم سرخ حسین و کربلا بر دوش او
اعتبار کربلا از اعتبار زینب است

کوفه و شام است میدان نبردش در جهان
نطق حیدر گونه اش هم ذوالفقار زینب است

بوسه های مرتضی بر روی قبرش آشکار
اشک های فاطمه شمع مزار زینب است

فوج فوج از آسمان آید فرشته محضرش
هم تحیت هم درود حق نثار زینب است

کودکانش بی مهابا راهی میدان شدند
چون شجاعت ارث در ایل و تبار زینب است

نعش طفلانش که آمد پیش چشم خصم گفت
جان فدای یار کردن افتخار زینب است

بر اسیری اش کند خون گریه چشم عالمین
روز و شب مهدی زهرا داغدار زینب است

روی نی راس برادر قلب زارش را شکست
دیدن راس بریده انکسار زینب است


#مجید_احدزاده
#حضرت_زینب_مدح


تا حشر اگر که مام جهان دختر آورد
کی دختری چو زینب نیک اختر آورد

دارد شرف به جملهٔ ابناء روزگار
دختر بدین جلال هر آن مادر آورد

پروردن چنین گُهری کارِ دهر نیست
دریای عصمت است که این گوهر آورد

نازم به دختری که ز جودِ وجودِ خویش
بر تارکِ بشر ز شرف افسر آورد

تیغ زبان کشد ز نیامِ کلام چون
دشمن چو کوه گر بُوَد از پا درآورد

او شرزه شیر بیشهٔ فضل و شجاعت است
زشت است کَس به لب سخن از مضطر آورد

#طایی_شمیرانی
#حضرت_زینب_مدح


صبر از زبان عجز ثناخوان زینب است
عقل بسیط واله و حیران زینب است

ایوب صابر است ولیکن درین مقام
انصاف ده که ریزه خور خوان زینب است

در قتلگاه، جسم برادر به روی دست
بگرفت کای خدای من این جان زینب است

قربانی تو است بکن از کرم قبول
کاری چنین به عهده ایمان زینب است

در خطبه اش که کوفه از آن شد سکوت محض
گفتی که ممکنات به فرمان زینب است

ابن زیاد شوم به دار الإماره اش
رسوا ز منطق شرر افشان زینب است

با اینکه با عیال برادر به شهر شام
در دست اهل ظلم، گریبان زینب است

بر هم زن اساس جفاکاری یزید
لحن بلیغ و نطق درخشان زینب است

افزون بود ز حوصله خلق عالمی
درد و غمی که در دل سوزان زینب است

دارد «صغیر» امیدی و از روی اعتقاد
چشمش به لطف بی حد و پایان زینب است

#صغیر_اصفهانی
#حضرت_زینب‌_مدح
#حضرت_زینب‌_اسارت


انتهای صبر در اصل ابتدای زینب است
چشم زهرا و علی وقف عزای زینب است

گریه بر او هست گریه بر حسین و بر حسن
مبدا گریه در عالم غصه های زینب است

در غدیر کربلا زینب امامت میکند
جلوه "مَن کُنتُ مولا" در ولای زینب است

پنج تن دلداده ی اویند پس با این حساب
اصلا این اهل کسا اهل کسای زینب است

حق شفا را داده در تربت که این خاک شریف..
کیمیای عشق شد چون زیر پای زینب است

کربلا را زینب از غربت برون اورده است
پرچم سرخ حسینی در هوای زینب است

نور خاک چادرش کافر مسلمان میکند
عزت اسلام از یاربنای زینب است

شام را با جمله "اِلّا جَمیلا "خاک کرد
ابتلای انبیا جمعا بلای زینب است

دختر حیدر کجا و کوچه و بازارها..
مردن ما کمترین درک عزای زینب است

#جواد_حیدری
#سید_پوریا_هاشمی
#کانال_مدح_و_مرثیه
#حضرت_زینب_مدح


شیعه دارد آبرو زیرا دلش با زینب است
آبرو دار حقیقی در دو دنیا زینب است

راه ما راه حسین و مقصد ما کربلاست
افتخار و اعتبار مکتب ما زینب است

با وقار و با صلابت کن صدایت را بلند
چون که رمز اقتدار ما دم یا زینب‌ است

چشم او غیر حسین ابن علی چیزی ندید
روشنی ما “رأیت الاّ جمیلا” زینب است

هاله‌‌ای از نور دورش را همیشه میگرفت
آری آن مستوره‌ی دور از تماشا زینب است

آنکه از حجب و حیا و پاکی و شرم و عفاف
چشم همسایه ندیده سایه‌اش را زینب است

خم به ابرویش نیاورده‌است درطوفان غم
آنکه صبر از دست او افتاد از پا زینب‌است

آنکه با آن خطبه‌ی غرّای خود یکباره کرد
مردمان کوفه را گریان و رسوا زینب است

حجت خلق خدا را با وجودش حفظ کرد
آنکه با احیاگری‌اش کرده غوغا زینب است

آن که عصر واقعه با آن همه داغ عزیز
دشمنان را برد از رو ماند برجا زینب است


#محمدحسن_بیات‌_لو
#حضرت_زینب_مدح
#رباعی

زینب که على با جلوات دگرى‌ست
زهراى بتول در حیات دگرى‌ست

از عشق حسین و فیض هم‌صحبتی‌اش
او نیز سفینةالنّجات دگرى‌ست

مرحوم #سیدرضا_موید
#حضرت_زینب_مدح


شاکله‌ی اِنَّما ، قابِ دعا زینب است
گنج نهان جهان ، سِرِّ خدا زینب است
اُسوه‌ی ایوب‌ها ، وقت بلا زینب است
بر لب ما بهترین ، زمزمه "یا زینب" است

ما همگی نوکریم ، سرور ما زینب است


دُرِّ گران‌سنگ حِلم ، بین صدف دیده شد
در دل دریای صبر ، موج شعف دیده شد
دفتر خِلقت نوشت: لوح شرف دیده شد
پای ضریح دمشق ، شاه نجف دیده شد

زائر هر روزِ آن ، شخصِ اَبازینب است


از برکات علی ، هیچ فقیری نماند
پای همین سفره ها ، فاطمه ما را کشاند
دست گدا را گرفت ، پیش حسن‌جان رساند
سائل این خانه را ، نزد حسینش نشاند

کارِ پذیرایی از ، این همه با زینب است

محور عرش است او ، اهل جنان شاهدند
ساحت صبر است او ، مُلک و مکان شاهدند
راوی فتح است او ، نُطق و بیان شاهدند
مادر اشک است او ، گریه‌کنان شاهدند

اهل بکا واقفند ، اُمِّ بُکا زینب است

مایه ی آرامشش ، بوده صدای حسین
سایه ی امنیتش ، بوده عبای حسین
زندگی‌اش وقف شد ، وقف برای حسین
هرچه که در چَنته داشت ، کرد فدای حسین

قُلّه ی ایثار گفت: کوهِ وفا زینب است

واژه ی مظلوم را ، اول غربت نوشت
هرچه بلا دیده بود ، وقت اسارت..، نوشت
قصه‌ی اندوه را ، با چه شهامت نوشت
با قلم گریه اش ، شعر مصیبت نوشت

روضه‌ی منظوم در ، کرببلا زینب است

اهل و عیال حسین ، در دل آزار بود
کوفه و شامات بود ، کوچه و بازار بود
در دل نامحرمان ، کارِ حرم زار بود
تا خودِ بزم یزید..، شمر جلودار بود

همسفر خولی و ، حرمله ها ، زینب است

در وسط بزم کُفر ، ساحت ایمان شکست
حرف کنیزی که شد ، قلب یتیمان شکست
با لگد خیزران ، حُرمت قرآن شکست
ضربه چنان سخت بود ، آن همه دندان ..،شکست

دغدغه‌ی قاریِ تشتِ طلا..،زینب است

#بردیا_محمدی
#حضرت_زینب_مدح
#اولاد_حضرت_زینب


صبر کن تا نقل این مطلب کنم..
من که باشم صحبت از زینب کنم؟!

عقل آدم مات این نور جلی ست
گفتن از زینب فقط کار علی ست

یک علی در قامت زهراست این
شاه‌بیت شعر عاشوراست این

فاتح اعجوبه ی بی ذولفقار
جوشنش صبر است و شمشیرش وقار

نام زینب بعد یا هو آمده
نوح هم در کشتی او آمده!

عالم هر علم،بی آموزگار
مثل او هرگز نبیند روزگار

سرنوشت جنگ را تغییر داد
آبرو برده ست از ابن زیاد

جوهر مردانگی از این زن است
نور هفتاد و دوتن از این تن است

چندروزی هست حالش درهم است
بازهم زینب گرفتار غم است

پیش نجمه پیش لیلا و رباب
از خودش دارد گلایه بی حساب

نیست از پیکار او را توشه ای
با پسرهایش نشسته گوشه ای

گفت شاها راهشان را سد نکن!
جان زینب این دوتا را رد نکن

گرچه ناقابل،برای زینب اند
این دوتا سرمایه های زینب اند

هردو را بفرست سوی کارزار
تو نباشی بچه میخواهم چکار؟؟

جان به کف دنبال جانان میروم
بعد از این‌ها خود به میدان میروم!

کاش میشد شمر خنجر میکشید
حنجر این دو پسر را می‌برید

تا بمانی تو کنار خواهرت
ای همه سرها به قربان سرت

این دوتا باشند اذیت می‌شوند
شاهد رنج اسارت می‌شوند

وقت غارت هر دو هق هق می‌کنند
با اسیری رفتنم دق می‌کنند

#سیدپوریا_هاشمی
#حضرت_زینب_مدح


عالم هستی همه در اختیار زینب است
یک برادر دارد او دار و ندار زینب است

ماسوا گرم طوافش ماخلق در ظلّ او
نُه فلک از روز اول در مدار زینب است

پاسبان حرمتش، چون فاطمه، روح الامین
شیرمردی چون ابوفاضل کنار زینب است

شرط تزویج است بین هر زن و شوهر ولی
با حسین بن علی بودن قرار زینب است

هم حفاظت هم صیانت از امامت می کند
کربلا گر کربلا گردیده کار زینب است

پرچم سرخ حسین و کربلا بر دوش او
اعتبار کربلا از اعتبار زینب است

کوفه و شام است میدان نبردش در جهان
نطق حیدر گونه اش هم ذوالفقار زینب است

بوسه های مرتضی بر روی قبرش آشکار
اشک های فاطمه شمع مزار زینب است

فوج فوج از آسمان آید فرشته محضرش
هم تحیت هم درود حق نثار زینب است

کودکانش بی مهابا راهی میدان شدند
چون شجاعت ارث در ایل و تبار زینب است

نعش طفلانش که آمد پیش چشم خصم گفت
جان فدای یار کردن افتخار زینب است

بر اسیری اش کند خون گریه چشم عالمین
روز و شب مهدی زهرا داغدار زینب است

روی نی راس برادر قلب زارش را شکست
دیدن راس بریده انکسار زینب است


#مجید_احدزاده
#حضرت_زینب_مدح



عشق از روز ازل آینه دار زینب است
صبر ما از صبر و عزم استوار زینب است

در جهان آفرینش بین زن ها روزگار
تشنه شهد ولایت از وقار زینب است

جدّ او باشد محمّد باب او باشد علی
عصمت کبریِ حق، آموزگار زینب است

کس ندیده داغ رو داغ و غم بر روی غم
آنکه دیده قلب زار و داغدار زینب است

از دم گرمش نفس ها می شود در سینه حبس
اختیار جان مگر در اختیار زینب است

کوفه را تبدیل کردن بر دیار مردگان
نیست کار هیچ کس این کار کار زینب است

هر که فیض از چشم مستش می کند شرم و حیا
شرم از فرط خجالت شرمسار زینب است

هر بهاری را خزانی هست امّا در جهان
گر بهار بی خزان خواهی بهار زینب است


#ژولیده_نیشابوری
#حضرت_زینب_مدح
#حضرت_زینب_شهادت



شاکله‌ی اِنَّما ، قابِ دعا زینب است
گنج نهان جهان ، سِرِّ خدا زینب است
اُسوه‌ی ایوب‌ها ، وقت بلا زینب است
بر لب ما بهترین ، زمزمه "یا زینب" است

ما همگی نوکریم ، سرور ما زینب است

دُرِّ گران‌سنگ حِلم ، بین صدف دیده شد
در دل دریای صبر ، موج شعف دیده شد
دفتر خِلقت نوشت: لوح شرف دیده شد
پای ضریح دمشق ، شاه نجف دیده شد

زائر هر روزِ آن ، شخصِ اَبازینب است

از برکات علی ، هیچ فقیری نماند
پای همین سفره ها ، فاطمه ما را کشاند
دست گدا را گرفت ، پیش حسن‌جان رساند
سائل این خانه را ، نزد حسینش نشاند

کارِ پذیرایی از ، این همه با زینب است

محور عرش است او ، اهل جنان شاهدند
ساحت صبر است او ، مُلک و مکان شاهدند
راوی فتح است او ، نُطق و بیان شاهدند
مادر اشک است او ، گریه‌کنان شاهدند

اهل بکا واقفند ، اُمِّ بُکا زینب است

مایه ی آرامشش ، بوده صدای حسین
سایه ی امنیتش ، بوده عبای حسین
زندگی‌اش وقف شد ، وقف برای حسین
هرچه که در چَنته داشت ، کرد فدای حسین

قُلّه ی ایثار گفت: کوهِ وفا زینب است

واژه ی مظلوم را ، اول غربت نوشت
هرچه بلا دیده بود ، وقت اسارت..، نوشت
قصه‌ی اندوه را ، با چه شهامت نوشت
با قلم گریه اش ، شعر مصیبت نوشت

روضه‌ی منظوم در ، کرببلا زینب است

اهل و عیال حسین ، در دل آزار بود
کوفه و شامات بود ، کوچه و بازار بود
در دل نامحرمان ، کارِ حرم زار بود
تا خودِ بزم یزید..، شمر جلودار بود

همسفر خولی و ، حرمله ها ، زینب است

در وسط بزم کُفر ، ساحت ایمان شکست
حرف کنیزی که شد ، قلب یتیمان شکست
با لگد خیزران ، حُرمت قرآن شکست
ضربه چنان سخت بود ، آن همه دندان ..،شکست

دغدغه‌ی قاریِ تشتِ طلا..،زینب است


#بردیا_محمدی
#حضرت_زینب_مدح


صبر از زبان عجز ثناخوان زینب است
عقل بسیط واله و حیران زینب است

ایوب صابر است ولیکن درین مقام
انصاف ده که ریزه خور خوان زینب است

در قتلگاه، جسم برادر به روی دست
بگرفت کای خدای من این جان زینب است

قربانی تو است بکن از کرم قبول
کاری چنین به عهده ایمان زینب است

در خطبه‌اش که‌کوفه از‌آن‌شد سکوت محض
گفتی که ممکنات به فرمان زینب است

ابن زیاد شوم به دار الإماره اش
رسوا ز منطق شرر افشان زینب است

با اینکه با عیال برادر به شهر شام
در دست اهل ظلم، گریبان زینب است

بر هم زن اساس جفاکاری یزید
لحن بلیغ و نطق درخشان زینب است

افزون بود ز حوصله خلق عالمی
درد و غمی که در دل سوزان زینب است

دارد «صغیر» امیدی و از روی اعتقاد
چشمش به لطف بی حد و پایان زینب است

#صغیر_اصفهانی
#حضرت_زینب_مدح


بانوی دل سپرده به تقدیر زینب است
در بیشه ی رضای خدا شیر زینب است

بر آیه های صبر که در مصحف آمده
شأن نزول و معنی و تعبیر زینب است

مرد آفرین زنی که زبان خطابه اش
دارد شکوه و شوکت شمشیر زینب است

در محمل جلال و سیادت نشسته است
در قاب نور ، صبر به تصویر زینب است

دیدند اهل کوفه که با نطق حیدری
توحید را نشسته به تفسیر زینب است

از عصر روز واقعه در امتداد دهر
چون آتشی به خرمن تزویر زینب است

غمدیده خواهری که فقط نصف روز دید
اندوه شش برادر و شد پیر زینب است

#کمیل_کاشانی
#حضرت_زینب_مدح


تندیس وقار و آیت حلم
تدریس وفا حکایت علم

مستوره ی بزم گاه عرفان
منظومه کهکشان ایمان

اثبات حیا ثبوت عصمت
بینایی چشم قدس و عفت

ماه فلک آفرین تقوا
همزاد حیا قرین تقوا

اسطوره همت و شهامت
اعجوبه کارگاه خلقت

ترکیب حیا و جوش مذهب
آورده زنی به نام زینب

#مرحوم_عابد_تبریزی
#حضرت_زینب_مدح


کان عصمت کوه همّت بحر رحمت زینب است
دومین بانوی دربار ولایت زینب است

در وفاداری نظیر وی نیامد در وجود
در وفا و در صفا فرخنده آیت زینب است

در برادر دوستی نامد عدیلش خواهری
وه چه خواهر بی‌عدیل اندر محبت زینب است

بحر علم و دانش و فضل و کمال و قدس و دین
کان صدق و طاعت و تقوی و رحمت زینب است

شیردل دخت حجاز آن قهرمان سرفراز
هم‌چو باب خود علی اندر شجاعت زینب است

در شجاعت نی همین تنها چو باب خویش بود
چون علیّ مرتضی کان فصاحت زینب است

نی فصاحت را همین تنها ز باب خویش داشت
چون شه مردان در آیین بلاغت زینب است

خطبه چون درکوفه‌خواندی خلق گفتندی علی‌ست
چون هماهنگ علی اندر خطابت زینب است

او عقیله، او علیمه، او علیّه، عالیه
او ولیّه در ولایت بی‌نهایت زینب است

خود به شأن اوست «انَّ‌اللّه یُحبّ‌الصّابرین»
صابرات دهر را بخشافضیلت زینب است

نی همین از جمله عالم، صبر او افزونتر است
آن‌که افزونتر بود او را مصیبت زینب است

او بود امّ‌المصائب، اوست امّ‌الصّابرات
عظّم‌اللّه اجورک فی‌الرزیّه زینب است

آن‌که داغ شش برادر دید صبحی تا به ظهر
بانوی عصر و زمان خاتون عزّت زینب است

اندر آن کوفه که بودی پایتخت باب او
شد اسیر و آن‌که دید این‌گونه محنت زینب است

وان‌که در ویرانه پنهان کرد گنج خود به خاک
چون رقیّه، عمّۀ خم گشته قامت زینب است

آن‌که خود امروز گیرد دست هر افتاده را
وان که «خوشدل» را کند فردا شفاعت زینب است

#خوشدل_تهرانی
#حضرت_زینب_ولادت
#حضرت_زینب_مدح


الا که مقدم تو مژدۀ سعادت داشت
به خاک‌بوسی راهت فرشته عادت داشت

سلام بر تو که ماه جمادی الاول
ز جلوۀ تو به رخ، هالۀ مسرّت داشت

سلام بر تو که امّ‌المصائبت خوانند
چرا که غم ز ازل در دلت اقامت داشت

سلام بر تو و بر هر زنی که از آغاز
به پاس پیروی‌ات از حجاب زینت داشت

تو از همان شجر پاک عصمت آمده‌ای
که ریشه در دل قرآن و جان عترت داشت

تو دست‌پرور آن مادر گران‌قدری
که قلب پاک پیمبر به او ارادت داشت

تو سر بر آینۀ سینه‌ای گذاشته‌ای
که بوسه‌گاه نبی بود و عطر جنّت داشت

تو زیر سایۀ آن گلبُنی بزرگ شدی
که هر چه داشت شکوفایی از نبوت داشت

ندیده دیدۀ تاریخ چون تو بانویی
که حق به گردن آزادی و عدالت داشت

چه بانویی که پس از دختر رسول الله
به هر زنی که تصوّر کنی شرافت داشت

چه بانویی که ز فیض هدایت معصوم
مقام و منزلتی هم‌تراز عصمت داشت

چه بانویی که صبوری نمود چون زهرا
چه بانویی که به قدر علی شهامت داشت

چه بانویی که به حدّ کمال در همه حال
اراده داشت، وفا داشت، عزم و همّت داشت

چه بانویی که همه عمر در نیایش شب
هزار بار ز خود تا خدای، هجرت داشت

چه بانویی که به همراه یک مدینه صفا
گلاب گریه و یک کربلا مصیبت داشت

چه بانویی که به خورشیدِ خون گرفتۀ عشق
به قدر وسعتِ هفت آسمان محبّت داشت

دل تو بود پر از التهابِ شوق حسین
که لحظه‌لحظۀ عمرت از این حکایت داشت

حسین نیز به شایستگی نثار تو کرد
هر آنچه عاطفه و التفات و رأفت داشت

نبود حاجت بوسیدنِ گلوی حسین
حسین با تو هزاران هزار حجّت داشت

حسین از تو جدایی نداشت در هر حال
مگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت

چراغ آخرتش باد شاعری که سرود
سه بیت ناب که دنیایی از طراوت داشت:

«نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت»

ستارۀ سحر تو که روی خاک افتاد
هزار و نهصد و پنجاه و یک جراحت داشت

من و مکارم اخلاق زینبی؟ هیهات!
کجا برابر خورشید ذرّه جرأت داشت

تو آن یگانه اسیری که در چهل منزل
به دوش خستۀ خود کوهی از رسالت داشت

تو خطبه خواندی و بر هم زدی اساس ستم
ستمگر از سخنت جا به خاک ذلّت داشت

تو خطبه خواندی و در چهره‌ات تجّسم یافت
علی که در سخنش آیت فصاحت داشت

پیام خون و شرف را به شام و کوفه رساند
صدای روح‌نوازت که رنگ محنت داشت

هلال یک شبه‌ات جلوه کرد از سر نی
که با تو سوخته دل اشتیاق صحبت داشت

پس از زیارتِ خونِ سر تو از محمل
شفق طلوع نمی‌کرد اگر مروّت داشت

#محمد_جواد_غفورزاده #شفق
#حضرت_زینب_مدح


به گوش باش جرس را ، به گوش ای دل غافل!
گذشت قافله ی عشق و خفته پای تو در گِل

به گوش ای دل غافل ، چو تخته پاره مبادا
به حرف موج بگردی بر آب عاطل و باطل

به ورطه های بلاخیز ،  ناخدا که نباشد
نمی رسد به سلامت کسی به پهنه ی ساحل

به هر چه چنگ زنی عاقبت تباه ترینی...
به تار چادر زینب مگر شوی متوسل

سلام خواهر طوفان سلام خواهر خورشید
سلام خواهر دریا سلام خواهر ساحل

اگر امام بخوانم تو را گزافه نگفتم
نمی رسید قیام حسین بی تو به منزل

به هر کجا که بدوزیم چشم رد تو پیداست
شمار داغ تو پنهان به سطر سطر مقاتل

تن شکسته و موی سپید و قد خمیده...
به پای عشق برادر ندارد این همه قابل

سری به نیزه بلند ست در برابرت ای وای
شهید زنده ای اکنون،  چه حاجت ست به قاتل

مگر که راه ترا ، نیزه ها جدا کند از او
وگرنه بین دو دلبسته نیست فاصله حائل

کرامت تو چه ها می کند که سلسله حتی
به دست و پای تو افتاده مثل کودک سائل

زبون شمردن رنج اسارت ست چه آسان
به دوش بردن بار امانت ست چه مشکل

چه ها که بر سرت آورد داغ طفل سه ساله
رسید جان تو بر لب ، بریدی از نفست دل

خدا کند که نجوییم هیچ جا سندش را
روایتی که تو سر کوفتی به چوبه ی محمل

چه غم که نیست توان ، می کنی نشسته " قُمِ الیل"
در اوج داغ نکردی شبی تو ترک نوافل

جلیله ، فاضله  ، امنیه ، باکیه ، جبل الصبر
فصیحه، عالمه ،  بنت الهدی، ملیکه خصایل

عقیله ،  قُرَة عین الامیر،  سِرُّ ابیها
(تو را ز فضل پدر کس نگویدت که چه حاصل)

به قتل کفر کمر بست تیغ خطبه ات آنسان
که می نمود ابا الحرب ذوالفقار حمایل

چه زَهره ها که نمود آب ابن آکله ،آنجا
که با خطابه ی زهرایی تو گشت مقابل

هنوز هم به سر آسمان شام بلا خیز
نگشته صاعقه ی غیرتی شبیه تو نازل

خوشا به حال مریدی که شد به حق تو عارف...
تویی مراد طریقت تویی شریعت کامل

که طالبان حقیقت ، به فرض وهم بگردند
مگر به صبح قیامت به فیض درک تو نائل

#سید_محمد_جواد_میرصفی
#حضرت_زینب_مدح

نطقى كه كوفه شير زن كربلا نمود
مكر و فساد دشمن دين برملا نمود

ثابت نمود منزلت خاندان خويش
مشت يزيد و زادۀ مرجانه وا نمود

دادِ سخن بِداد در آن جمع آن چنان
با خطبه ‏اش قيامتى آنجا بپا نمود

با آن دل شكسته و اندوه بيكران
بر عهده آنچه داشت رسالت ادا نمود

در آن محيط وحشت و خوف او بدون بيم
ذمّ يزيديان به بيان رسا نمود

از غدر و مكر مردم كوفه نمود ياد
تحذيرشان زكردۀ زشت و خطا نمود

گفت و نمود خلق خطا كرده سر بزير
در حسرت و تأسف از آن كرده ها نمود

هم داد بيمشان ز مكافات اين جهان
هم يادشان قيامت و روز جزا نمود

يك شهر پر ز ضّجه و يك دشت صيحه شد
دخت على چو قِصّۀ پر غُصّه وا نمود

او با كلام خود همه را كرد منقلب
روز سرورِ خصم، شب غم فزا نمود

زينب سخن نگفته همه گرم عيش و نوش
با آنچه گفت يكسره غرق عزا نمود

تا ساكتش كنند سر انور حسين
آورد نيزه دار و بر آن بينوا نمود

افتاد آفتاب جمالش به محملش
خواهر ز ديدنش سخن خود رها نمود

از غصّه سر به چوبۀ محمل زد و شكست
گلگون ز خون خويش ز سر تا به پا نمود

بس كن (على) كه زينب كبرى در اين ميان
با آنچه كرد پرچم دين را بپا نمود


#آیت_الله_حاج_اقا_علی_صافی
#حضرت_زینب_مدح

هست ساحل زینب و تفسیر دریا زینب است
غم ز طوفان نیست در دلهای ما تا زینب است

اولین ام ابیها حضرت صدیقه بود
شک ندارم دومین ام ابیها زینب است

هست ناموس علی بی شبهه ناموس خدا
کیست ناموس علی و حقتعالی، زینب است

هر قدم لحظه به لحظه در تمام زندگی
ذکر زینب یا علی ذکر علی یا زینب است

منعکس گردیده مادر در وجود دخترش
حق و الانصاف باید گفت زهرا زینب است

اوست جان حیدر و زهرا و پیغمبر لذا
مومنون و کوثر و اخلاص و طاها زینب است

نَقل یک روح و دو پیکر هست زینب با حسین
او سراپایش حسین و این سراپا زینب است

جان عالم از حسین و جان او خواهر بُود
پس تو دنبال چه می گردی مسیحا زینب است

کوفه را لرزاند با صوت رسای حیدری
شیر زن تر از تمام شیرزنها زینب است

ارث حیدر را به میدان برده در میدان شام
لا فتی الّا علی مُنجر به الّا زینب است

مرقدش هیهات آسیبی ببیند در دمشق
چونکه خط قرمزِ طوفان سقا زینب است

" لیس للانسان الّا ما سعی " پس سعی کن
دامن او را بگیری حشرِ ما با زینب است

#مهدی_مقیمی
#حضرت_زینب_مدح


زلف عفاف، رشتۀ دامان زینب است
آیات صبر، پایۀ ایمان زینب است

ایثار و پـاکدامنی و عزم و اقتدار
این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است

حبل المتینِ قافـله سالار عاشقان
تا روز حشر، موی پریشان زینب است

گل زخم‌های پیکر صد پارۀ حسین
آیـات بی‌شمارۀ قرآن زینب است

سرهای نوک نیزه همه دسته‌های گل
تن‌های پاره پاره، گلستان زینب است

آن نیزه‌ای که خصم به قلب حسین زد
زخمش هنوز بر دل سوزان زینب است

بـا یـاد صبح یازدهم، صبح بی حسین
هر روز صبح، شام غریبان زینب است

وقتی که گفت بـا سپه کوفـه "اُسکُتوا"
دیـدند کائنات بـه فرمان زینب است

وقتی رقیـه را بـه ره شام می‌زدنـد
دیدم حسین، دست به دامان زینب است

یاللعجب مگر که قیامت بـه پا شده
بر نیزه آفتاب درخشان زینب است

روز جزا بـهانـۀ شیعه بـرای عـفو
خون حسین و دیدۀ گریان زینب است

هر کس که پا نهد به عزا خانۀ حسین
بر او کرم کنید که مهمان زینب است

تـا آفتاب بـذل کند نـور خویش را
"میثم" همیشه بندۀ احسان زینب است

#غلامرضا_سازگار
More