🌷مدح و مرثیه🌷

#فاطمیه
Channel
Logo of the Telegram channel 🌷مدح و مرثیه🌷
@ganjine5Promote
4.31K
subscribers
1.5K
photos
278
videos
5.56K
links
هدف مجموعه کانالهای (مدح و مرثیه) دسترسی آسان مادحین و ذاکرین محترم به متن نوحه هاست. @davodTahmorasi
@marsie14

#فاطمیه_مدح_و_مرثیه
#خزانیه_گلستان_حسینی_مرحوم_صافی_تبریزی
#کوچ_از_قتلگاه
_______________

بخش12پایانی

#یتنده_قارداشینون_نعشی_اوسته_یومدی_گوزین
او عشق گلشنینه عاشقانه سالدی اوزین


همان او دوشدیقی یرده اوزینی ترک ایتدی
او قدر گِچمدی حقدن مساعدت یتدی


دوباره آچدی گوزین اوز اوزینه هوشه گَلوب
گوروب او قانینه غلطانی، قانی جوشه گَلوب


بهار بلبلی تک اول گله پناه آپاروب
او شاهی قان آپاروبدور، بو ماهی آب آپاروب


اُلنلرین چخادوب یادلاریندن  اهل حرم
هامی قوروب او چوخور یرده حلقه ی ماتم


بنات نعش کیمی دور ایدوب او نعشی بنات
قالوبلا ششدر حیرتده شاهی گورجک مات


ز بس اثر واریدی زینب آه و زارینده
دگلدی زینبون اشکی اوز اختیارینده


غریبه دللریله قارداشینی اوخشاردی
باجیدی ، گه قیزا ، گاهی آنایه اوخشاردی


دیردی قارداش اویان زینبون سنه قربان
جواب ویر منه، آز قالدی باغریم اولسون قان


سویوبلا نعشیوی ، عریان قویوبلا گُل بدنون
اولوب نسیم صبانون توخونماسون کفنون


ویروبله غسلینی قانیله هانسی مغسولین
شل اولسون اَللری ، کیم کسدی دست مقصودین


گیدوبدی غارته عمّامه و قبا و ردا
قوری یر اوسته دوشوب جلدسیز کلام خدا


او کهنه پیرهنونده سویوبلا بو لشکر
گوروبدی هانسی ستمدیده بیله غارتگر


یارالی پیکریوون پربها قباسی هانی
نولوبدی خامس آل عبا، عباسی هانی


ووروبلا نیزیه باشون به سان هیکل ماه
قالوبدی یرده یوزی اوسته مدِّ بسم ا...


باشین کَسوبله کسیلموبدی صوت قرآنی
آیردی بسم اللهیله رحیم و رحمانی


نه بو بدنده باشون وار، نه بارماقون اَلده
باجون اُلِیدی سنون کاش بو گون اوّلده


اوخ اوسته اوخ ووروب آخِر بو لشکر کینه
دوام ایدر نجه دورت مین یارایه بیر سینه


گَلنده غارته اود ووردی خیمَوه کفّار
آلشدی اهل عبا، بار ایستین دربار


علیل امام اود ایچره قالوب خلیل آسا
توکردی گوزیاشی رخساره سلسبیل آسا


رضا قضایه ویروب حدّسیز مصیبت ایله
چخارتمشام اونی اوددان کمال زحمتیله


تمام خیمه و خرگه گیدوبدی یغمایه
چخوبدیلار هامی اهل حرم مصلّایه


یغوب بالالاریوون هر بیرینی بیر یاندان
گَتورموشم اودی تک تک گِچیردورم ساندان


آلوبلا اهل جفا ظلم اَلیله معجریمی
قویوبلا سنسیز ایکی قولتوقومدا اَللریمی


قصوریم اولسا اگر خدمتیمده معذورم
نچون شتابیله کوچ ایتماقیمدا مجبورم


نه فرصتیم وار اَلیمده، نه وقت وار، نه مجال
مسافرم گیدورم، دوراوزون منی یولا سال


بو خون دلدی، نه اشکیم اولور یوزیمه روان
دیار شامه روان ایله، ویر دالیمجه اذان


دایانماقا داخی بو شمریله سَنان قویمور
اذیّت ایلدی بی رحم ساربان قویمور


دیمه بو گُل بدنوندن دویوب حسین گیدیرم
علاج سیز سنی عریان قویوب گیدیرم


چکیلدی جار، یولا دوشدی کاروان قارداش
گئجه گونوز دیرم جان ویرونجه جان قارداش


بو سن بو دشت بلا و محن خداحافظ
بو سن بو اکبر و عبّاس، من خداحافظ


ایدوب حسین اوزی صافی بو طبعیوی سرشار
یازوبدی کیم بیله کیفیّت خزان و بهار


نقدر وار نفسون بو حسینه خدمت ایله
اجل گَلینجه باغیشلات اوزیوی، همّت ایله


قبول اولونسا اگر توشه ی قیامت اولور
اُلنده، حشریده سرمایه ی سعادت اولور


حسین غمینی یازان کِلکیدن اوجی ایتی دی
دیولسه بسدی جزاده که بو حسین ایتی دی

پایان

#مرحوم_صافی

#مجموعه_کانالهای_مدح_و_مرثیه

@marsie14
#حضرت_معصومه_مدح


این جا فروغ عشق و صفا موج می‌زند
نور خدا به صحن و سرا موج می‌زند

این جا که طور جلوه و سینای ایزدی است
از هر کرانه نور خدا موج می‌زند

این جا مطاف اهل زمین است و آسمان
وز شهپر فرشته، فضا موج می زند

لبّیک از زبان اجابت توان شنید
در این فضا که نور دعا موج می‌زند

این جا که رشک هشت بهشت است و هفت چرخ
از شش جهت فروغ ولا موج می‌زند

از جلوه‌ی جلال تو ای مظهر کمال!
نور صفا در آینه‌ها موج می‌زند

در کوی تو که ساحل امن است و عافیت
دریای بی‌کران صفا موج می‌زند

ای کعبه‌ی امید! که در بارگاه تو
نور امید در همه جا موج می‌زند

دستی به دست‌گیری دل‌ها دراز کن
وین عقده‌ها ز کار دل خسته باز کن

#محمدعلی_مجاهدی #پروانه


https://t.me/+Ihi3mNnLW4w4NmI0
https://t.me/+pSQi4I2_SLA0MDQ0

#حضرت_معصومه_مدح


اى دختر عقل و خواهر دین!
وى گوهر درج عزّ و تمکین!

عصمت شده پاى‌بند مویت
اى علم و عمل مقیم کویت!

اى میوه‌ی شاخسار توحید!
همشیره‌ی ماه و دخت خورشید

وى گوهر تاج آدمیّت!
فرخنده نگین خاتمیّت

شیطان به خطاب «قم» براندند
پس تخت تو را به قم نشاندند

کاین خانه بهشت و جاى حوّاست
ناموس خداى، جایش این جاست

اندر حرم تو عقل مات است
زین خاک که چشمه‌ی حیات است

جسمى که در این زمین، نهان است
جانى است که در تن جهان است

این ماه منیر و مهر تابان
عکسى بُوَد از قم و خراسان

ایران شده نوربخش ارواح
مشکاة صفت به این دو مصباح

از این دو حرم دِلا! چه پرسى؟
حق داند و وصف عرش و کرسى

هر کس به درت به یک امیدى است
محتاج تر از همه «وحیدى» است


#آیت_الله_وحید_خراسانی
#حضرت_معصومه_مدح


رواق دختر موسى بن جعفر است این جا
حریم فاطمه بنت پیمبر است این جا

درِ بهشت برین گر طلب کنى به خدا
ببوس با ادب آن را که آن در است این جا

زمین قم به مثل چون صدف بُوَد آرى
وجود حضرت معصومه گوهر است این جا

ببند عقد نماز اندر این مقام رفیع
که جاى گفتن الله اکبر است این جا

مخوان به خلد برینم ز کوى او واعظ
براى من ز دو صد خلد، برتر است اینجا

حبیبه ی حق و ریحانه ی رسول و على
یگانه دختر زهراى اطهر است این جا

ببوس از سر صدق و صفا ضریحش را
که مورد نظر حىّ داور است این جا

مسیح زنده شود در حریم این بانو
عجب ز فیض دمش روح پرور است اینجا

ز یمن موکب اجلال فاطمه بنگر
که درّ تاج سر هفت کشور است این جا

فروغ روضه‌ی او پرتو افکن است به مهر
چرا که مطلع خورشید انور است این جا

اگر به دیده ی ادراک بنگرى بینى
که مهر و ماه هم از ذرّه کم‌تر است این جا

از آن شدند سلاطین مقیم در کویش
که خاک درگه او زیب افسر است این جا

کند به درگه او سجده صبح‌دم خورشید
که از فروغ ولایت، منور است اینجا

اگر تجلى حق بینى از در و دیوار
عجب مدار که دخت پیمبر است این جا

تبارک الله از این روضه ی بلند رواق
که از تصوّر و از وصف برتر است این جا

برو طهارت دل کن بیا به روضه ی او
که جاى مردم پاک و مطهّر است اینجا

از آن پناه به کوى تو آرم اى بانو!
که فیض روح ز لطفت میسّر است این جا

مرا که نام بُوَد حیدر، آمدم به درت
چرا که نور دو چشمان حیدر است این جا

زمین قم شده روشن از آن به غیب و شهود
که نور حق به جمالت برابر است این جا

ز آفتاب قیامت، غمى نخواهد بود
مرا که سایه ی لطف تو بر سر است این جا

سزد که «معجزه»! قم هم چنان بهشت بُوَد
چرا که دختر موسى بن جعفر است این‌جا

#حیدر_تهرانی_معجزه (فرزند مرحوم #مرشد_چلویی_ساعی)
💠 من درخت بخشـش و پوشـش مردم، صاحب دنیا، حجت انبیاء، لسان مبین، ریسـمان استوار و نبأ عظیم هستم که از آن روي بر میگردانید و از آن سوال می شوید و در آن اختلاف دارید

#فضائل_امیرالمومنین

https://t.me/+2tozhR4lwaU3MTY0

#مجموعه_کانالهای_مدح_و_مرثیه
#امیرالمومنین_شهادت


چقدر  زرد شده  روی نازنین علی
نشسته است عرق مرگ بر جبین علی

چه بار غصه و غم که به شانه برد علی
زبعد فاطمه یک آب خوش نخورد علی

زبعد فاطمه شد خواب حرام بر چشمش
که استخوان به گلو داشت ، خار در چشمش

به گریه زخم دل خویش را  رفو می کرد
وسال هاست علی مرگ آرزو می کرد

چقدر نیمه‌ی شب آه آه گفت علی
چقدر درد دلش را به چاه گفت علی

چقدر ناله  زد  آقا ... اَتُضرَبُ الزهرا؟!
چقدر گفت خدایا ... اَتُضرَبُ الزهرا؟!

بمیرم ، نشنوم از مرتضی چنین سخنی
که گفت اَنزَلنِی الدهر ، ثُمّ اَنزَلَنیٖ*۱

چه حرف های بدی به امام ما گفتند
چقدر نان و غذا  داد و ناسزا گفتند

اگر چه سینه ز غصه لبالب است امشب
برای شیر خدا بهترین شب است امشب

به روش خنده نشیند ولی پس از سی سال
جمال فاطمه بیند علی پس از سی سال

زدیده اشگ خدا حافظی به گونه چکید
کشید ناله و پا را به سمت قبله کشید

گرفت در بر خود دستهای زینب رل
به گریه پاک نمود اشگ های زینب را

مکن تو گریه برای رسیدن  اجلم
که تازه روز خوش توست ای عزیز دلم

چقدر لطمه  به صورت زدی برابر من
چقدر آه کشیدی  به خاطر سر من

تن دریده ببینی چه می کنی زینب
سر بریده ببینی چه می کنی زینب

در این دیار  تو را  سر به زیر می آرند
تو  را  به کوفه  شبیه اسیر  می آرند

به  رخ  ز  خون جبینت  نقاب می گیری
به زیر چادر پاره  حجاب می گیری

برای  روز اسیری  تو  پریشانم
مرا ببخش که مکشوف روضه می خوانم

به شهر کوفه همه حرمتت رود بر باد
به روضه‌ی  دَخَلتْ زینبُ عَلیَ بنِ زیاد


#محمدعلی_قاسمی_خادم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*۱روایتی منسوب به حضرت مولا علیه السلام است:
«الدهر انزلنی ثم انزلنی ثم انزلنی حتی قیل معاویة و علی»؛
روزگار، مرتبه مرا پایین آورد، پایین آورد، پایین آورد به حدی که گفته شد معاویه و علی علیه السلام
ابن‏ أبی ‏الحدید، شرح ‏نهج ‏البلاغة، ج 20 ، ص 326، قم، نشر کتابخانه عمومی آیة الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 133
مقدس اردبیلی،حدیقة الشیعة، ج ‏1، ص 208، انتشارات انصاریان‏.
ـــــــــــــ

https://t.me/+2tozhR4lwaU3MTY0
بسم الله الرحمن الرحیم



با سلام و عرض ادب خدمت اساتید و شعرای گرامی و همراهان عزیز


ان شاء الله روز پنجشنبه ساعت 23:00 الی 00 : 01 بداهه سرایی با اجرای استاد شبگیر و با قلم فرسایی شعرای محترم انجام خواهد شد.

منتظر همراهی شما بزرگواران
و بداهه های ناب و ارزشمندتون هستیم.

لطفا در تایم بداهه سرایی از به اشتراک گذاشتن سایر مطالب و پیام ها خوداری فرمایید.

سپاس از همکاری همه اساتید و دوستان و اعضای محترم. 🙏


لینک گروه مجمع شعرا و مادحین

🔽🔽🔽🔽
https://t.me/+2tozhR4lwaU3MTY0
لینک گروه شعرا و مادحین
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه


نوري كز آن حديقهٔ جنّت منوّر است
نور جمال زهرهٔ زهراي اطهر است

در وصف او گر امّ ابیها شنیده‌اي
اين خود يك از فضائل آن پاك گوهر است

احمد وجود پاك ورا روح خويش خواند
با اين كه خود به مرتبه روح مصوّر است

تنها نه دختر است رسول خداي را
كز رتبه بر ولي خدا نیز همسر است

حاكيست از وقايع ما كان و ما يكون
متن صحیفه‌اش كه به قرآن برابر است

در حیرتم چه مدح سرايم به حضرتي
كو را مديح‌خوان ز شرف ذات داور است

او هست عصمت‌الله و چندان شگفت نیست
كز چشم خلق تربت پاكش مستّر است

اي آفتاب برج شرف كافتاب چرخ
در آسمان قدر تو از ذّره كمتر است

جنّ و بشر براي شفاعت به نزد حق
چشم امیدشان به تو در روز محشر است


#صغیر_اصفهانی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت


با رفتنت زهرا دل حیدر گرفته
داغ تو خون از دیدگانِ تَر گرفته

ای سوره‌ی کوثر! ببین قرآن ناطق
احیا کنار تربت کوثر گرفته

خاک مصیبت از غمت بر سر بریزد
دستی که «در» از قلعه‌ی خیبر گرفته

از بس دل من سوخته در آتش غم
خاک مزارت رنگ خاکستر گرفته

بر سَردَر این باغ باید می‌نوشتند
زین باغ، گل را ضربِ میخ «در» گرفته

همراه با بُغضِ حسن، دیدم حسینت
یک بار دیگر گریه را از سر گرفته

بی مادری سخت است بهر دختر تو
سجاده‌ات را زینبت در بَر گرفته

همراه با طفلان معصومت «وفایی»
هرشب سراغ تربت مادر گرفته

#سیدهاشم_وفایی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت


درین خاک، آرمیده همسر من
 که بی او خاک عالم بر سر من

همه شب اختران آسمانی
 برون آیند، الا اختر من!

همین جا از کفم افتاد و گم شد
 سلیمانی نگین، انگشتر من!

چراغ آرید و این جا را بگردید
 که در این خاک گم شد گوهر من

همین جا، با نسیمی ریخت بر خاک
 گل پر خاک و پر خون پرپر من

گلابی بر مزار او بیفشان
 به آب دیده، ای چشم‏تر من!

تو زیر خاک و من بر بستر خاک
 ولیکن نیست مرگت باور من

چنان داغ تو آتش زد به جانم
 که خیزد شعله از خاکستر من

تو ای پرپر به باغ نوجوانی
 گل من! یاس من! نیلوفر من

بنوش از آب کوثر، گر چه بی تو
 پر از خون کرده ساقی، ساغر من

(ریاضی)! ساحت خلد برین ست
 حریم دختر پیغمبر من


#سیدمحمدعلی_ریاضی_یزدی #ریاضی
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه


دخترِ طبعم ازسخن رشته به گوهر آورد
بهرِ نثارِمِدحتِ دختِ پیمبرآورد

دخترازین قبیل گرهست هماره تاابد
مادرروزگار ای کاش که دختر آورد

آورد ازکجا وکی ،مادردهراین چنین
فاطمه ای که مظهرِ قدرتِ داورآورد

چون که خداش برگزید ازهمهء زنان سزد
جاریه وکنیزِاو ساره وهاجرآورد

حق چوندید همسرش درهمه ممکنات ،ازآن
لازم و واجب آمدش خلقتِ حیدرآورد

چون که به خدمتش ملک فخر کنندبایدی
بوالبشرازنتاج سلمان واباذرآورد

پایهء قدروجاهش خواست کسی کندبیان
حامل عرش ،عرش را ،پایهء منبرآورد

ذوقِ وفائی ازتواش بود حلاوت این چنین
کزنیِ کلک صفحه را معدن شکّر آورد

بهرِ طلوع انجمن اشکِ عزاش بایدی
اخترِ طبعِ من زنو مطلعِ دیگرآورد

آه ازآن دمی که او روی به محشرآورد
جامهء نورِ دیدهء خویش زخون ترآورد

لرزه به عرشِ کبریا، رعشه به جسمِ انبیا
اوفتدآن زمان که او برکفِ خود سرآورد

نالهء یاحسین ازو سرزند آن چنان کزآن
گوشِ تمام اهل محشرزفغان کرآورد

مادراکبرش زپی مویه کنان بسان نی
ناله وبانگ یا بُنیّ درصفِ محشرآورد

روزجزا شود زسر شورقیامتی دگر
چون زجفا بریده سرقامتِ اکبرآورد

رشتهء جان اِنس وجان ،بگسلدآن زمان که آن
کاکلِ غرقه خون آن جَعدِ مُعنبر آورد

شافعِ عرصهء جزا اوفتدش زکف لِوا
بیدقِ واژگون چو عبّاسِ دلاور آورد

نایداگر شفاعت آن روز به خون بهای او
کیست که ایمنی درآن ورطه زآذر آورد

هست وفائیش امید آن که به روز رستخیز
ازاثرِ شفاعتش چهره منوّر آورد


#ملا_فتح_الله_شوشتری متخلّص به #وفائی ،دیوان ،چاپ سنگی ،صفحهء ۳۴

#وفائی_شوشتری
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه


بعد زهرا غصه ی مولای ما بسیار بود
عاقبت رفت آن کسی کو بر علی غمخوار بود
این سخن روی لبش هر لحظه در تکرار بود
((سینه ای کز معرفت گنجینه ی اسرار بود
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود))

حد او از عقل معقولان عالم دور بود
نفس کل از دیده ی خورشید هم مستور بود
خانه ی او جایگاه وحی بود و طور بود
((طور سینای تجلّی مشعلی از نور بود
سینه ی سینای عصمت مشتعل از نار بود))

نیست حتی نیستی از جلوه های او تهی
گل ز استنشاق ما کی میشود از بو تهی
سینه ی ما کی شود از عشق آن بانو تهی
((آنکه کردی ماه تابان پیش او پهلو تهی
از کجا پهلوی او را تاب آن آزار بود))

زهره ی زهرا که صد خورشید او را مشتری
قدر او معلوم میگردد به روز داوری
پیش او موسی ندارد جز مقام نوکری
((گردش گردون دون  بین کز جفای سامری
نقطه ی پرگار وحدت ، مرکز مسمار بود))

سست شد ارکان هستی رفت زهرا پشت در
پس ندا از اسمان امد هلا اهسته تر
شعله زد در،ناله زد صدیقه از نای جگر
((ناله ی بانو زد اندر خرمن هستی شرر
گویی اندر طور غم چون نخل آتشبار بود))

از جفای روزگار بی مروت اه،اه
اه بر دخت پیمبر کافران بستند راه
اینچنین هرگز نکردی هیچ شیطانی گناه
((صورتی نیلی شد از سیلی که چون سیل سیاه
روی گیتی زین مصیبت تا قیامت تار بود))

از بهاران شد تهی دنیا و شد فصل خزان
باوجود روشنایی تیره میشد اسمان
با طنابی بسته شد دستان سلطان جهان
((شهریاری شد به بند بنده ای از بندگان
آنکه جبریل امینش بنده ی در بار بود))

داغ این ننگ است بر پیشانی اهل حجاز
کز جفاشان سر به زیر افکنده بود ان سرفراز
پشت ان قران ناطق بود این روح نماز
((از قفای شاه ، بانو ؛ با نوایی جان گداز
تا توانایی به تن ، تا قوّت رفتار بود))

داغ اتش بود پس مسمار دستش بسته شد
در جسارت کرد پس دیوار دستش بسته شد
اینچنین شد حیدر کرار دستش بسته شد
((گرچه بازو ، خسته شد وز کار دستش بسته شد
لیک پای همتش بر گنبد دوار بود))


#آیت_الله_غروی_اصفهانی

#زخم_حسینی
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه


محضر نور است هرجا دیده ی تر حاضر است
گریه؛ خورشیدی است که از شب فراتر..،حاضر است

اشکِ ما مهریه‌ی زهراست..،مهر مادری‌ست
ظرفِ چشم ما کنار حوض کوثر حاضر است

وقتِ عرضِ دستبوسی اش،مدینه دیده بود
زودتر از دیگران،شخص پیمبر حاضر است

لیلة القدر است..،قدرش قابل توصیف نیست
گرچه از آغاز خلقت فیض منبر حاضر است

ساختار پنج تن را حولِ زهرا ساختند
فاطمه در قلب آن مانند محور حاضر است

در کلاس فاطمه اعجاز را باید شناخت
فضّه در تائید آن با کوهی از زر حاضر است

وقتِ سختی فاطمه پشت مرا خالی نکرد
وقت حلِّ مشکلِ فرزند ، مادر حاضر است

حاجتم را تا که گفتم ، زود زهرا رفع کرد
طفل تا لب تر کند ، نانِ معطر حاضر است

هم طراز شأنِ اقیانوس جز دریا نبود...
در کنارِ نام زهرا نامِ حیدر حاضر است

زیرِ چتر چادرش معراج را حس می کنیم
رُشد خواهی کرد هرجایی که بستر حاضر است

فاطمه تقدیر من را نذر عطشانش نوشت
از طفولیّت برایم نقشِ نوکر حاضر است

گُم نخواهد کرد ما را بین آن هُولُ وَلا
بانوی قامت‌خمی که صبحِ محشر حاضر است

شال حیدر وا شد امّا دست زهرا وا نشد
فاطمه پای علی تا روز آخر حاضر است
.
تیزی مسمار کافی بود مادر جان دهد...
آه! پهلویش برای ضربه‌ی در حاضر است؟!


#بردیا_محمدی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه


در بین کوچه های مدینه شهید شد
آن مادری که یک شبه مویش سپید شد

در، هم زبان به شکوه گشود و در آن غروب
آتش برای فتح حریمش کلید شد

در گیر و دار جزر و مد تازیانه ها
باران لطف اهل مدینه شدید شد

با آتشی که شعله کشید از در بهشت
آماده ی تسلی پهلو، حدید شد

دستش شکست و دامن حق را رها نکرد
بانوی خسته بانی رازی رشید شد

سیلی دست سنگی دیوار و دست باد
یعنی دو گوشواره ی او ناپدید شد

انداخت سایه دست کبودی به روی ماه
وقتی که آفتاب خدا بی مرید شد

این گونه بود عاقبت غربت امام
یک جامعه تباهِ دو فکر پلید شد

مشرک شدند بعد نبی مردمان شهر
تنها ببین مظاهر بت ها جدید شد

ریشه دواند در دل دین انحراف ها
دستان کینه نیز بر علت مزید شد

تا منبر رسول خدا نیم قرن بعد
جای شراب خواری ده ها یزید شد

آری حسین فاطمه در قتلگاه نه
در بین کوچه های مدینه شهید شد


#یوسف_رحیمی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر


با این‌که نا ندارد و قامت‌کمان شده
چون کوه، پشت حیدر کرّار مانده است

هرشب برای غربت و مظلومی علی
تا صبح گریه کرده و بیدار مانده است

از نحوه‌ی قدم‌زدنش، حدس می‌زنم
چشمان ضرب‌دیده‌ی او تار مانده است

کمتر شده تورّم پلکش ولی هنوز
بر پیکرش، جراحت بسیار مانده است

حتّی نفس که می‌کشد، آزار می‌کشد
بدجور بین آن در و دیوار، مانده است

از پارگی پیرهنش، چند رشته نخ
با رنگ سرخ بر نوک مسمار مانده است

زخمش عمیق مانده و خون‌ریزی شدید
زینب برای بستن آن، زار مانده است

ای فضّه! لااقل تو جواب مرا بده
این جای پای کیست به دیوار مانده است؟


#علی_صالحی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #احراق_بیت #هجوم



غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در جان علی مرتضی افتاده بود

دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته
آیه‌ای از سورۀ کوثر جدا افتاده بود

گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل
گوشواره من نمی‌دانم کجا افتاده بود

دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست
پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود

مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته
لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود

فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت
کل قرآن در میان کوچه‌ها افتاده بود

کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق
هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود

مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود
دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود

غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر در
کس نمی‌داند که پشت در چه‌ها افتاده بود

فاطمه نقش زمین گردید میثم آه آه
فاطمه نه بلکه ختم‌الانبیا افتاده بود


#غلامرضا_سازگار
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه


سرنوشت آن گل پرپر نمی‌دانم چه شد
شرح این خون‌گریه را آخر نمی‌دانم چه شد

احترامش را پدر خیلی سفارش کرده بود
آن سفارش‌های پیغمبر نمی‌دانم چه شد

روزگاری مرغ عشقی این حوالی خانه داشت
آشیانش سوخت، بال و پر نمی‌دانم چه شد

چند نامرد آمدند و هیزمی آماده شد
«در» که کلاً سوخت، میخ در نمی‌دانم چه شد

بعد از آن سیلی که چون طوفان به رخسارش وزید
حالت گلبرگ نیلوفر نمی‌دانم چه شد

شد فدک سیراب از سرچشمه‌ی پهلوی او
لاله‌های رسته بر بستر نمی‌دانم چه شد

دست‌های شوهرش زخمی شد از ردّ طناب
ریسمان بر گردن حیدر نمی‌دانم چه شد

هیچ کس قبر شریفش را نمی‌داند کجاست
آخرِ این قصه را دیگر نمی‌دانم چه شد

#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه


مرغ اجل به دورسرمن پریده است
امشب هلال آرزوی من دمیده است

آقابیا و محتضرت راحلال کن
ازعمر فاطمه شب آخر رسیده است

ازجان بلای عشق تو برجان خریده‌ام
حالا اگر نحیفم و قَدَّم خمیده است

باهرچه داشت دشمن تو ریخت برسرم
اینگونه گل کسی به دو عالم نچیده است

وقت نفس کشیدن خود زَجر میکشم
این درد زخم سینه اَمانم بُریده است

هنگام غسل هرچه که دیدی صبورباش
زینب که دنده های شکسته ندیده است

دادم کفن به زینب ودیدم به چشم تر
ازغصه رنگ دخترم از رخ پریده است

سنگ صبور توست حسن بعدمن فقط
ازاو مپرس آنچه که در کوچه دیده است

هرشب حسین من،زعطش می پَرَد زخواب
مادر صدای العطش ازاو شنیده است


More