🔍اگر شعر را درک نمی کنید، نمی توانید دنیا را درک کنید، نمی توانید سیاست را درک کنید، نمی توانید چیزی درباره معماری یا هر چیزی که به بودنمان مربوط است، درک کنید. فکر می کنم که معماری وظیفه مشابهی مانند شعر که آن هم دغدغه اش فرم است دارد، زیرا لحظه ای را شکل می دهد که خصوصیات ذاتی انسان را به نوعی ساختارمند کند. بنابراین بنظر می رسد معماری خیلی هم درباره ی ویژگی های نمایشیِ سایت نیست، بلکه واقعاً در مورد این مسئله است که چگونه می توان درون چیزی که ناگزیر انسان را محدود می کند، هنوز قدرت ایجاد چیزی را داشته باشیم، که حتی نمی خواهم آن را نام گذاری کنم چرا که به زحمت می تواند خودش را معرفی و هویت مند کند. ولی در نهایت من واقعاً فکر می کنم معماری و شعر با یکدیگر مرتبط هستند.
🔍ساختارگرایی اصطلاحی است که کلود لوی استروس، انسان شناس فرانسوی، وضع کرده و به شرح و توضیح روش به کار بستن الگوهای ساختار زبانی در مطالعه کل جامعه می پردازد، بخصوص در مطالعه اداب و رسوم و اساطیر. هر چند لوی استروس اذعان می داشت که از کارل مارکس الهام گرفته است، مارکسیسم را علم جامعه می دانست؛ نه دستورالعملی برای فعالیت سیاسی.
🔍. . . کارل مارکس میدانست که دو نوع ایدئالیست احساساتی وجود دارد؛ کسانی مانند شارل فوریه که چنان به آینده نگاه میکنند که انگار قرار است آب دریا در آن به لیموناد تبدیل شود! واحد اجتماعیِ ایده ئالش دقیقاً ۱۶۲۰ نفر است. نوع دیگری از ایدئالیستهای دلنگران هم وجود دارند که میگویند آینده تا حدود بسیار زیادی مانند حال خواهد بود. . . پراگماتیستهایی سفتوسخت. به نظر میرسد آنها فکر میکنند شکلاتهای مارس و صندوق بینالمللی پول تا پانصد سال آینده هم با ما خواهند بود!. . .
⭕️. . . سیستم ما توسط رویاپردازانی اداره میشود که خود را واقعگرا میخوانند. این که فکر کنیم آینده با حال متفاوت خواهد بود، قطعاً بدین معنا نیست که بهتر خواهد بود. ممکن است صدها درجه بدتر باشد. نکته این است که تاریخ برای ما آنقدر انعطافپذیر هست که بتوانیم انتخاب کنیم. هیچکدام از نظریهپردازان سیاسی دهۀ ۱۹۹۰ نمیتوانستند مانند دو هواپیمایی که به مرکز تجارت جهانی برخورد کردند، نشان بدهند که تاریخ کاملاً جدیدی آغاز شده است. ممکن است با این تغییر تاریخ بهتر نشده باشد؛ اما مطمئناً مثل قبل باقی نمانده است. . .