#عصیان #ماندگار(ناگفته هایی از جغرافیای مقاومت)
--
#قسمت #ششمدر خانه یی خودم وخاک وسرزمین خودم قول امادادن؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!.................................
مطلب طالبان مشخص و روشن بود: «بیعت» و «تسلیم شدن». آنهم به گونه ی که فرمانده علی پور و دیگر مسئولین مقاومت باید در میدان شهر، مرکز ولایت میدان وردگ حضور می یافتند و بیعت و تسلیمی شان را اعلام میکردند. طا لبان دیگر هیچ پیش شرطی را نمی پذیرفتند. تنها چیزی که پس از بیعت به قول خود شان وعده میدادند این بود که خود و خانواده تان در امان خواهید بود. در طرز تلقی شخصی من، عدالت و آزادی، دو ارزش برتر نسبت به تمام ارزشهای انسانی بود و است. برای برانگیخته شدن احساساتم همین کافی بود که در سرزمین خودم، در خاک خودم و در خانه ی خودم، برای من «قول امان» میدادند. اما هرچه بود باید گفت و گو را مدیریت میکردم. آنها میگفتند که پس از بیعت یا به خانه های تان بروید و یا طبق لزوم دید، اگر خواستید، برای تان وظیفه میدهیم. این ها لُبِّ مطلب نماینده طالبان وخواست والی میدان وردگ، منصوب از طرف تحریک طا لبان، بود.
مزمل نماینده ی حاضر در جلسه، با خوشبینی میگفت اگر شما همراه ما بیایید، همه چیز حل است. او با اصرار اضافه نمود که اگر اعتماد نمیتوانید، برادرم را پیش شما میگذارم و خود تان باید در ولایت حاضر شوید.حتا وعده سپرد که بعد از آن بهسود تحت پرچم امارت به شما واگذار میشود. اما من جمع بندی مطالب خود را برایش شماره وار ارایه کردم؛ بدین قرار:
1- برای آغاز گفتگوهای جدی که منجر به حل مشکلات شود، تمام قطعات نظامی تان باید بهسود را ترک کنند.
2- تعیینات فعلی در بهسود، بدون حضور و نقش مردم ساحه، قابل قبول نیست؛ باید با مشوره مردم انجام شود. در این صورت میتوانیم در فضای مطمئنتر به ادامه گفتگوها بپردازیم.
3- گفتگوها باید در سطح کلان باشد و از جانب شما باید هیأت با صلاحیت حاضر شود.
4- جلو هرنوع استفاده جویی و بازی با ارزشهای مردم ما، باید جدا گرفته شود. (به زمزمه های تغییر نام جاده شهید مزاری (رح) در کابل و شکستاندن تندیس شهید مزاری در بامیان اشاره کردم.
5- برای حلقه توطئه گران دوران غنی نباید فرصت داده شود. اینها هم روند مذاکره را مختل میکنند و هم دست به استفاده جویی میزنند.
6- کوچیها تحت هیچ شرایطی حق ورود وهجوم مسلحانه ویا آوردن رمه و.... به سرزمینهای مناطق مرکزی را ندارند.
در ادامه برای مزمل تاکید کردم که حالا با فرض این که اگر قرار شود حکومت قابل قبول تشکیل شود ، ملحوظات و موضوعات مردم نیز باید در نظر گرفته شود. این پیامهای مردم را به بزرگان تان باید برسانید:
1- دموکراسی یا مردم سالاری به عنوان یک اصل اساسی باید در نظر گرفته شود و مردم در تمام تصمیم گیریهای که به سرنوشت شان ارتباط داشته باشد، باید نقش و سهم اصلی را داشته باشند.
2- هرنوع تبعیض، اعم از قومی، مذهبی، جنیستی و منطقوی منتفی است و نباید وجود داشته باشد.
3- حقوق شهروندی، حقوق بشری، حقوق زنان و حق تعلیم و آموزش به هیچ وجه زیر پا نشود.
4- ما در تصمیم گیریها در سطح خرد و کلان باید شریک باشیم.
5- بر حفظ دست آوردهای دو دهه گذشته که به همکاری جامعه جهانی و تلاشهای مردم افغانستان حاصل شده است، تاکید میکنیم.
6- صلح و ثبات دایمی باید تضمین شود و همه با هم تلاش کنیم.
7- در نهایت طرح جامع و مدون جنبش مقاومت برای عدالت، به ارتباط تشکیل حکومت فراگیر، و با حضور و سهم تمام اقوام ساکن در افغانستان برای تان پیشکش خواهد شد.
گفتگوی من با مزمل و همراهانش، یک نصف روز را در بر گرفت. مزمل اذعان کرد که تمام حرفهای شما و مردم را با مسئولین با صلاحیت مان شریک میکنم.
اما درک من این بود که طرح ها و خواستهای ما برای جانب مقابل اصلا قابل هضم نبود. آنچه را که ما برای برقراری صلح و ثبات دایمی در کشور، بر آن تـأکید داشتیم، برای آنها خلاف شریعت و در تعارض با ارزشهای که سالها برپای آن جنگیده بودند، جلوه میکرد. اما من رسالت خود دانستم که آنچه را باید گفته شود،بگویم. و گفتم.
در ختم جلسه، مزمل پرسید که چرا پایین (منظورش سرک عمومی بود) نامدی؟ گفتم: سر تان اعتماد نداریم. خندید و گفت که چرا؟ همه شکر مسلمان استیم. من هم با لحن آمیخته به خنده گفتم: شما بار بار زیر قول و تعهد تان زدید. نمونه اش شهید مزاری. با قول و با قرآن باز هم خیانت کردید. تمام اینها سبب شده که کسی به شما اعتماد نکند. شما یک سرمایه بزرگ اجتماعی و تاریخی را که همان اعتماد باشد، از دست داده اید. متوجه شدم که مزمل متاثر شده است. اما به رویش نیاورد و گفت: نه آنچه میگویی مربوط بیست سال قبل است و حالا اوضاع تغییر کرده است.
@YatemanMazary