👁🗨 اگر بخواهیم کلیت جایگاه مفهوم "پرستش" را در متن تاریخ تمدنهای باستانی تا به امروز بررسی کنیم علمی حاصل می شود که به آن
#تئولوژی اطلاق شده است. "خدا شناسی" بخش مهمی از مجموعه علوم اسطوره شناسی محسوب میشود و برای طالبان این عرصه باید جایگاه "دین" و پرستش "خدایان" روشن باشد. در این مورد علم میتولوژی اعتقاد خاص خود را عرضه میکند که با هم به شرح کوتاهی از چگونگی آن می پردازیم.
نیاز به توکل به یک قدرت والا همواره در ذات بشر نهادینه بوده است. جامعه انسانی از روزهای اولیه زندگی خود بر روی کره زمین به این نتیجه رسیده که باید به یک مامن مطمئن پناه ببرد تا بتواند جریان حیات خود را در گذشت زمان در کنار طبیعت پیش ببرد.
دانشمندان باستان شناس معتقدند پرستش در انسان اولیه به شکل توسل به قدرتهای طبیعی عینی بوده است. انسان بدوی به عینه سودمندی و قدرت یک درخت، آتش و یا خورشید را نظاره می کرد و به شکل مستقیم به ستایش آن می پرداخت. اما این اشکال همیشه برای ذهن پرسشگر بشر وجود داشت که چگونه می توان اجسام بی جان و بی اراده را مرجعی برای توکل قرار داد!
از اینجا میتولوژی اصلی ترین نظریه شکل گیری پایه های تئولوژی یعنی
#پاگانیسم را مطرح می کند. به اعتقاد این مبحث انسانها کم کم یاد گرفتند که برای عناصر طبیعی و در دوران متاخر تر حتی برای احساسات و مفاهیم انتزاعی (همچون عشق یا ثروت)، ارواح موکل و والاتبار و دور از دسترسی را در نظر بگیرند. علت عدم توانایی در برقراری ارتباط مستقیم با این ارواح نیز با مفهوم "آسترالیتی" توجیه میشد! اصولا اگر از یک انسان ابتدایی پرسیده میشد که چرا برای مثال خورشید را می پرستی پاسخ می داد که: "خورشید را نمی پرستم، بلکه خدایی که قدرت توکل بر خورشید را داراست را!" و اگر دوباره از او پرسیده میشد که چرا این خدا با تو سخن نمی گوید یا نشانی از آن نمی بینی باز جواب می داد که: "آثار قدرت او پیداست و او والاتر از چیزیست که با من مستقیما سخن بگوید!". در واقع این توجیه اخیر را ادیان یگانه پرست ابراهیمی بعدها به عنوان یک قانون پایه برای مجموعه اعتقادات خود مطرح کردند و این از ذات انسان منشا میگیرد که انتظار داشته باشد که خدایش از او حمایت کرده و با او ارتباط برقرار کند.
در مسیر پرستش ارواح و یا آسترالهای موکل بر عناصر و مفاهیم در طول تاریخ تمدن ها "خدایان" بسیاری در تخیل بشر شکل گرفتند. چگونگی وجود خدایان به راحتی به پرسشهای بنیادین پرستش پاسخ میداد یا با ممنوع کردن برخی پرسشها و سفسطه برخی از آنها را نیز بی جواب می گذاشت! با این حال هر چه که بود اینگونه مفهوم کلی
#پاگانیسم یا "پرستش ارباب انواع" در جامعه بشری شکل گرفت. با تولد پاگانیسم انسانها به مرحله تازه تری از مذهبیت پای گذاشته و پرستش مستقیم طبیعت توسط برخی تمدن ها رها شد. شاید اگر بخواهیم دسته بندی داشته باشیم بتوانیم اغلب تمدنهای "جنوبی تر" روی پهنه نقشه جهان را بانیان پاگانیسم به اشکال خاص خود بدانیم. تمدنهایی از سرتاسر دنیای باستان همچون تمدن
#سانسکریت باستان با ظهور از دره سند، تمدن
#بین_النهرین من جمله تمدنهای
#سومر،
#بابل و
#اکد و تمدن
#مصر باستان شاید اولین طلایه داران پاگانیسم باشند که تا مدتها به عنوان اصلی ترین رقیب مونوتئیسم (یکتا پرستی) در جامعه جهانی مطرح بود.
اصولا بستر پاگانیسم بهترین عرصه برای ظهور عنصری به نام "Myth" یا "افسانه" بوده است. هنگامی که خدایان بسیاری برای پرستش مطرح شدند انسانها این خدایان را با داستانهای متعدد به هم مربوط ساختند. شجره نامه ها
بین خدایان ابداع شد و خدایان در سلسله مراتب خاص خود قرار گرفتند. گاه می بینیم که تمدنهایی همچون تمدن
#آریایی و
#مصر باستان علیرغم تعریف دیتی های بسیار باز هم وجود پره موردیال و بزرگترین خالق ابتدایی را می پرستند. پرستش
#رع و
#هورمزد از این دو تمدن شاهد این ماجراست . اما گاه شاهدیم که تمدنی مانند
#یونان برای والاترین خدای مورد پرستش خود یعنی
#زئوس پدر و مادر و پدربزرگ و مادر بزرگ و حتی چندین نسل اجداد و فرزندانی نیز معرفی می کند! این تا حدودی می تواند نشان دهنده این موضوع نیز باشد که خدایان نسلهای اولیه خدایان عاریه ای و تغییر شکل یافته دیگر تمدنهای کهن تر هستند. مثلا یونانیها از اعتقاد به خدای مادر زمین در تمدنهای بسیار باستانی آسیای صغیر خدابانویی به نام
#گایا بیرون می کشند. اما او را هیچ گاه در مرکز پرستش قرار نمی دهند. بلکه میدانند که احترام این خدای اولیه باید به طریقی حفظ شود. پس او در جایگاه مادر بزرگ قرار میگیرد و نوه ای به نام
#زئوس توسط افسانه هایی به وی متصل میشود تا مرکزیت پرستش با سلیقه شخصی یونانی شکل بگیرد!
▫️ @Torecilik