شوخی در عصر ظلمت: نقش طنز در تحولات سوریه
دو مرد ژندهپوش در کلبهای تاریک نشستهاند. یکی دستها و دیگری پاهایش را در سطل آب گرم گذاشته و هر دو به شکل خندهداری آه و ناله میکنند. اولی از شدت تشویق در یک مراسم دولتی دستهایش تاول زده و دومی را بهخاطر سرپیچی از تشویق شلاق زدهاند. این قسمت از سریال «امید! هیچ امیدی در کار نیست» همچون نامش لابهلای قهقههی خنده آب پاکی را روی دست سوریها میریزد و در حالوهوای پوچانگارانهای شبیه در انتظار گودو یادآوری میکند که هر انتخابی بکنی درد و رنج گریزناپذیر است.
کمدیهای سوری تحت رژیم اسد جز خنداندن چه ابعادی دارند؟ این پرسشی است که لیزا ودین، استاد علومسیاسی دانشگاه شیکاگو، کوشیده است با بررسی سریالهای طنز سوریهای به آن پاسخ بدهد.
وقتی سریالهای کمدی در ماه رمضان پخش میشدند خیابانهای دمشق و شهرهای بزرگ خالی از جمعیت میشد و از طرفداران بشار اسد تا مخالفانش همه پای تلویزیون بودند. ودین با بررسی محبوبیت سریالهای کمدی ساخت تلویزیون بشار اسد و کمدیهای انقلابی که پس از قیام ۲۰۱۱ در فضای اینترنت پخش شدند، میگوید سریالهای کمدی کارکردهای متفاوت و گاه متناقضی در شکلگیری و حتی کنترل اعتراضها داشتهاند.
سال ۲۰۰۰ وقتی بشار اسد در اولین سخنرانیاش وعدهی دوران جدیدی از آزادیها را داد، بسیاری از هنرمندانِ به امید فرارسیدن «بهار دمشق» دستبهکار تولید انواع آثار فرهنگی و هنری شدند. اما به زودی روشن شد آن وعدهها هرگز عملی نخواهند شد. رژیم با توسل به پروپاگاندای دولتی گسترده موفق شده بود اسد را مستبدی دلسوز و نه دیکتاتوری خشن معرفی کند. مستبدی که چارهای جز سختگیری نداشت، چون مردم هنوز درکی از مدرنیسم، آزادی و مدنیت نداشتند. او در این مسیر از همین سریالهای طنز که اجازهی پخششان را صادر کرده بود، بهره میجست.
ودین میگوید این سریالها برای حاکمان اقتدارگرا مفید بودند، چرا که خشونت را برای مردم قابل تحمل جلوه میدادند. آنها همچنین به مردم میباوراندند در به وجود آمدن فساد و ناکارآمدی خودشان هم مقصرند. یک مثال از این نقش دوگانه کمدی را میتوان در سریال «روستای فراموششده» به کارگردانی اللیث حجو یافت. در این سریال روستایی به تصویر کشیده شده که مردمش هیچ درکی از زندگی شهری ندارند و تمایلی هم ندارند از این عقبماندگی خلاص شوند. شخصیتها در موقعیتهایی مضحک چنین القا میکنند که هنوز یک آقابالاسر لازم دارند. اما حجو میگوید این کمدی بهطور ضمنی این را هم نشان میدهد که رژیم نتوانسته نهادهای دولتی بسازد که قادر به آموزش شهروندان باشند.
سوریهی پس از سال ۲۰۱۱ طنز واقعی و بیسانسور را در بستر اینترنت به نمایش گذاشت. این طنز، برعکس کمدی حکومتی، نه تنها مردم را شریک وضعیت نمیدانست، بلکه خواستهی عیانش رفتن بشار اسد بود. اما حلقهی مخاطبان طنز اینترنتی هرگز به گستردگی طنز تلویزیونی نشد و تنها گروههای خاصی را هدف قرار میداد.
با بالا گرفتن اعتراضها و کشتارها معیارهای طنز تغییر کرد و شبکههای اجتماعی سوریها پر شد از تمسخر اسد و نزدیکانش. شخصیت عروسکی به نام «بیشو» که کاریکاتوری از اسد بود در یک نمایش عروسکی به صورت رهبری کودکوار، خودشیفته و ناتوان نشان داده میشد که به چماقدارانش وابسته است. در یک قسمت بیشو از اینکه قدرتش کم گریه میکند و محافظی برایش یک لالایی میخواند با مضمون بیشتر کردن کشتارها و به این ترتیب او آرام میگیرد.
کمدی میتواند سوپاپ اطمینانی باشند برای کاهش ناامیدی جمعی و فشار سیاسی. در عینحال کمدی منتقدانه و سیاسی آگاهی جمعی از تناقضها و بیعدالتیها را بیدار میکنند و بستری برای همبستگی و همروایتی از وضعیت موجود به مخاطبان ارائه میکنند.
ودین یادآور میشود که طنز همیشه منظور مطلوب را نمیرساند. یکی از طنزهای انقلابی ویدئوکلیپی بود که در آن تصاویر مردانهی اغراقآمیز و فاشیستی را با ترانهای طنزآمیز که وفاداران اسد را هدف قرار میداد ترکیب شده بود. اما برخی از مخاطبین متوجه طنزآمیزبودن این کلیپ نشدند و آن را قطعهای در ستایش مردانگی نظامی حامیان اسد قلمداد کردند! تا آنجا که برخی از حامیان بشار اسد ترانهی این کلیپ را به عنوان زنگ آهنگ تلفنهای همراهشان انتخاب کردند.
از نظر ودین کمدی زمانی مؤثر است که مسیر مخاطب را از جهتی که انتظارش را دارد، منحرف کند و در عوض، با غافلگیری او را شگفتزده کند. کمدی بر پایهی عنصر غافلگیری ساخته میشود، که یکی از اساسیترین بخشهای یک شوخی است. چکیدهای از این پژوهش را در زیر بخوانید:
https://daneshkadeh.org/global/13912/@Daneshkadeh_org