تکنیک عدم قطعیت: رژیم سوریه چطور با ترویج سردرگمی مردم را از مبارزه دلسرد میکرد؟
عکسهای دستکاریشده، اطلاعات راستیآزمایینشده، و اخبار جدیدی که با سرعت برقآسا جایگزین خبر داغ قبلی میشدند، از ویژگیهای قیام سال ۲۰۱۱ در سوریه بودند. از میان انبوه خبرها کدام راست و کدام دروغ بود؟ کدام گروه پروتکلهای خبررسانی را رعایت نمیکرد و برای جلب مشتری یا تحریک مردم، اخبار را دستکاری میکرد؟ سیل اخبار ضدونقیض به نفع چه کسی تمام شد؟
لیزا ودین، استاد علومسیاسی دانشگاه شیکاگو، کوشیده است با بررسی شبکههای اجتماعی و اخبار پاسخی برای این پرسشها در مسئلهی سوریه بیابد. برخلاف باور رایج که میگوید استبداد سلطهاش را با مخفیکاری و عدم ارائهی اطلاعات گسترش میدهد، سوریه نمونهی نقضی شد که در آن، انتشار بیش از حد دادههای متناقض به استبداد حکومتی دوام بخشید.
زمستان ۲۰۱۴ حسابهای کاربری مخالفان بشار اسد در فیسبوک یکبهیک تعلیق میشدند. فیسبوک یکی از شاهراههای پخش خبرها و گزارشهای شهروندان سوری بود. فعالان سوری به فیسبوک اعتراض کردند و ادعا کردند ارتش سایبری رژیم در اقدامی هماهنگ این صفحهها را با ادعاهای دروغین گزارش میکند. فیسبوک در پاسخ به این ادعا اظهار کرد، صفحاتی که مسدود شدهاند، سالهاست که مشغول نقض قوانین این شبکه هستند و حالا بالاخره درگیر قوانین فیسبوک شدهاند. اما توضیح نداد که این صفحات دقیقا به خاطر تولید چه نوع محتوایی قوانین شبکه را نقض کردهاند. سوال اصلی که بر جا ماند این بود که در میانهی موج پرشتاب خبرهای متناقض، چطور میتوان هر خبر را راستیآزمایی کرد و کدام صفحه قابل اعتماد است؟
در مسئلهی سوریه، زمین بازی بسیار پیچیده بود: هم رژیم و هم مخالفان با انتشار اخبار جعلی و روایتهای متناقض فضایی مبهم و گمراهکننده ایجاد میکردند. وضعیت چنان بود که حتی کمیتههای حقیقتیاب هم برای تایید یا ردشان دچار مشکل میشدند. در ابتدا، فعالان سوری از شبکههای اجتماعی برای مستندسازی خشونت رژیم استفاده میکردند. اما با ادامهی جنگ و افزایش توجه رسانههای بینالمللی شرایط پیچیدهتر شد. بهزودی برخی از شهروندخبرنگاران برای دریافت حمایت مالی و فروش خبر یا صرف جلب توجه، شروع کردند به دستکاری اخبار.
ودین به اهمیت آنچه روزنامهنگاران بهطور مکرر از آن با عنوان «عصر سیاسی پساحقیقت» یاد میکنند، اشاره میکند و میگوید شاید از دید برخی از مخالفان رژیم، پخش اخبار تاییدنشده مبارزه با یک نیروی استبدادگر محسوب میشد. اما بیشترین سود از این وضعیت را رژیم سوریه میبرد، نه به این دلیل که توانسته بود نسخهی خود از حقیقت را باورپذیر جلوه دهد، بلکه بهاینخاطر که با تردیدافکنی دربارهی تمامی گزارشها، محیطی اشباعشده از خبر ایجاد کرده بود که در آن هر خبر تکاندهندهای خیلی سریع با خبر بعدی جایگزین میشد و هیچ موضوعی مورد توجه قرار نمیگرفت. این بحران خبری مانع شکلگیری یک حقیقت مشترک و اجماع روشن به نسبت حوادث در جریان شد.
ودین از این وضعیت با نام «انفجار اطلاعات» یاد میکند و میگوید فوران خبر نقش مهمی در تضعیف روزنامهنگاران در سوریه داشته است. از نظر او، وقتی افکار عمومی در معرض بار اطلاعاتی بیشازحد و بدون قطعیت قرار میگیرند، چند اتفاق روی میدهد:
- مخاطبان به خاطر تردید مداوم نسبت به صحت اخبار، به انفعال سیاسی پناه میبرند و ناخواسته همدست حکومت میشوند.
- مخاطبان برای گریز از فشار به جستوجوی اخباری میپردازند که عقایدشان را تایید کند و همین امر منجر به چندقطبی افکار عمومی میشود.
- وقتی اطمینانی از صحت اخبار وجود نداشته باشد، میتوان از قضاوت هم شانه خالی کرد. در سوریه، ژست عدم قضاوت باعث شد «قشر خاکستری» در برابر فعالان مدنی قرار بگیرند و سدی در برابر پروژهی تحول سیاسی شوند.
ودین در این مقطع به ظهور گروههای آلترناتیو همچون فیلمسازهای جوان و گمنام میپردازد که از سر ضرورت و با وجود امکانات محدود، سراغ تولید محتوایی رفتند که شاید بتوان «سینمای فوری» (emergency cinema) نامیدش. این شیوه روایت، مشهور به «أبونضارة» (Abounaddara)، برخلاف هیجانسازی رسانههای دیگر، تلاش میکرد روایتی سنجیدهتر از بحران سوریه ارائه دهد. مثلا یکی از این فیلمها با نام «عروس دریایی» (قندیل بحر) به کارگردانی خالد عبدالوحید نشان میدهد که چگونه خبرنگاران برای جلب توجه رسانهها و کمکهای مالی، به ساخت صحنههای دروغین فاجعه روی آوردند.
ودین میگوید در این شرایط بحرانی، پرسشگری و درگیرشدن انتقادی با اطلاعات و روایتها امری ضروری است. حتی اگر نتوان به حقیقت قطعی دست یافت، باز هم باید فضاهایی برای گفتوگو و بازتاب انتقادی فراهم کرد.چکیدهای از این پژوهش را در زیر بخوانید:
https://daneshkadeh.org/global/13915/@Daneshkadeh_org